eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی شهید دانشگر
83 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 📜علت پيدايش خواب و رویا ✍حسين بن عبدالرحمن از امام كاظم(ع) روايت كرده است: ... خواب ها در آغاز خلقت نبود و بعدها پيدا شد، وي مي گويد: عرض كردم، علت پيدايش خواب چه بود؟ فرمود: خداوند عز و جل رسولي را به سوي امت زمانش فرستاد و او مردم عصر خود را به پرستش و عبادت و اطاعت از خداي متعال دعوت نمود. مردم گفتند: اگر ما چنين نمائيم چه پاداشي نصيبمان خواهد شد زيرا كه سوگند به خداوند نه اموال تو بيش از ماست و نه بستگانت عزيزتر از بستگان ما هستند؟! آن پيامبر فرمود: اگر از دستورات الهي و فرامين حق پيروي كنيد خداوند شما را به سوي بهشت مي برد و اگر غير آن كنيد جايتان در دوزخ است. گفتند: بهشت و جهنم چگونه است؟ آن فرستاده الهي براي قومش به وصف اين دو پرداخت، گفتند: چه وقت به آن سرا خواهيم رفت؟! فرمود: هرگاه مرگتان فرا برسد، گفتند: ما اموات خود را مشاهده كرده ايم كه پس از مرگ پوسيده و با خاك يكسان شده اند و به دنبال اين سخن، آن پيامبر الهي را تكذيب كردند، پس خداوند رؤيا را در خواب در ايشان پديد آورد. بعد از اين ماجرا نزد آن پيامبر آمدند و گزارش خواب هاي خود را با حالتي از اعجاب و شگفتي بيان كردند. آن پيامبر به قومش فرمود: «همانا خداوند تبارك و تعالي خواست بدين وسيله برايتان دليل و حجتي آورد، ارواحتان نيز اين گونه است و چون مرگتان فرا رسد اگرچه بدن هايتان پوسيده گردد ولي جانهايتان در عقاب به سر مي برند تا دوباره بدن ها زنده شوند.» 📚[روضة الكافي/ ص128] ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
📜 امام باقر صلوات الله علیه فرمودند: «امّ البنین، مادر چهار پسر به شهادت رسیده، به بقیع می‌رفت و بر فرزندانش به شدیدترین و سوزاننده‌ترین وجه گریه و زاری می‌کرد؛ پس مردم پیرامون او جمع می‌شدند و سخنانش را می‌شنیدند؛ مروان (لعنة الله علیه) هم از کسانی بود که می‌آمد و گریه و زاری او را می‌شنید و گریه می‌کرد.» 📙 بحار الانوار (علامه مجلسی)، ج۴۵، ص۴۰ 🖤🖤🖤🖤
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🛑احسان و بزرگوارى 🦋عبدالله جعفر از افراد كريم النفس و بزرگوار عصر خود بود. او در ايام زندگى خويش خدمات بزرگى نسبت به افراد تهيدست و آبرومند انجام داد. او به اندازه اى در بذل و بخشش كوشا و بلندنظر بود كه بعضى از افراد، وى را در اين كار ملامت مى كردند و به او مى گفتند كه تو در احسان به ديگران راه افراط در پيش گرفته اى . 🦋روزى براى سركشى به باغى كه داشت با بعضى از كسان خود راه سفر در پيش گرفت . نيمه راه در هواى گرم به نخلستان سرسبز و خرم رسيد. تصميم گرفت چند ساعتى در آن باغ استراحت نمايد. غلام سياهى باغبان آن باغ بود. با اجازه غلام وارد باغ شد. كسان او وسايل استراحت او را در نقطه مناسبى فراهم آوردند. 🦋ظهر شد غلام بسته اى را در نزديكى جعفر آورد و روى زمين نشست و آن را گشود. جعفر ديد سه قرص نان در آن است . هنوز غلام لقمه اى نخورده بود كه سگى وارد باغ شد، مقابل غلام آمد. گرسنه بود و از غلام درخواست غذا داشت . او يكى از قرص هاى نان را به سويش انداخت و سگ گرسنه با حرص آن را در هوا گرفت و بلعيد و دوباره متوجه غلام و سفره نانش شد. او قرص دوم و سپس قرص سوم را نزد سگ انداخت و سفره خالى را بدون اين كه خودش غذا خورده باشد، برچيد. 🦋عبدالله كه ناظر جريان بود، از غلام پرسيد: جيره غذايى تو در روز چقدر است ؟ 🦋او جواب داد: همين سه قرص نان كه ديدى . 🦋گفت : پس چرا اين سگ را بر خود مقدم داشتى و تمام غذاى شبانه روزت را به او خوراندى ؟ 🦋غلام در پاسخ گفت : آبادى ما سگ ندارد، مى دانستم اين حيوان از راه دور به اين جا آمده و سخت گرسنه است و براى من رد كردن و محروم ساختن چنين حيوانى گران و سنگين بود. 🦋عبدالله از اين عمل بسيار تعجب كرد و گفت : پس به خودت چه خواهى كرد؟ 🦋جواب داد: امروز را به گرسنگى مى گذرانم تا فردا سه قرص نان را برايم بياورند. 🦋جوانمردى و بزرگوارى آن غلام سياه مايه شگفتى عبدالله جعفر شد و با خود مى گفت : مردم مرا ملامت مى كنند كه در احسان به ديگران تندروى مى كنى ، در حاليكه اين غلام از من به مراتب در احسان و بزرگوارى پيش تر و مقدم تر است . 🦋عبدالله سخت تحت تاثير بزرگوارى غلام سياه قرار گرفت . مصمم شد او را در اين راه تشويق نمايد. از غلام پرسيد: صاحب باغ كيست ؟ 🦋او پاسخ داد: فلانى كه در روستا منزل دارد. 🦋گفت : تو مملوكى يا آزادى ؟ گفت : من مملوك صاحب باغم . او را فرستاد كه صاحب باغ را بياورد. وقتى صاحب باغ آمد، عبدالله از او درخواست نمود كه با با تمام لوازمش و همچنين غلام سياه را به او بفروشد. 🦋مرد خواسته عبدالله جعفر را اجابت نمود و باغ و غلام را به عبدالله فروخت و بعد عبدالله ، غلام را در راه خدا آزاد كرد و باغ را هم به او بخشيد. جالب آن كه وقتى باغ را به غلام بخشيد، 🦋 غلام بلندهمت گفت : ان كان هذا لى فهو فى سبيل الله ؛ 🦋اگر اين باغ متعلق به من شده است ، آن را در راه خدا و براى رفاه و استفاده مردم قرار دادم . 📚المستطرف ، ج 1، ص 159. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
⚫️🍃زندگی نامه حضرت ام البنین(س) ▪️ سیزدهم جمادی الثانی، یادآور روزی غم انگیز بود؛ روزی که در آن مادری فداکار و بانویی با عظمت از تبار دلاوران، به سوی معبود پر کشید. ام البنین، مادر پسرانِ علی علیه السلام ، بعد از عمری تلاش، شکیبایی و استقامتْ با اهدای چهار فرزند رشید به پیشگاه مولایش، حسین بن علی (ع) ، با دلی مالامال از محبت و عشق، راهی دیار دوست شد و در بقیع، در جوار دیگر فرزند زهرا سلام الله علیها برای همیشه رحل اقامت افکند. ▪️نام و مشخصات نامش فاطمه و کنیه اش امُّ البنین (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه یا لیلاست. همسرش علی بن ابیطالب (ع) و فرزندانش عباس (ع) ، عبداللّه، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفرْ در سرزمین کربلا و در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند. ♦️ولادت ام البنین (س) برخی از تاریخ نگارانْ زمان ولادت ایشان را در حدود پنج سال پس از هجرت تخمین میزنند. تاریخ گواهی میدهد که پدران و داییان حضرت ام البنین از دلیران عربِ پیش از اسلام بوده و از آنها به هنگام نبرد، دلیرْ مردی های فراوانی نقل شده است که در عین شجاعتْ بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بوده اند، آنچنان که حاکمان زمانْ در برابرشان سرتسلیم فرود می آورند. اینان همانان هستند که عقیل ـ نسبْ شناس بزرگ عرب و برادر علی (ع) ـ به امیرالمؤمنین (ع) گفت: در میان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمانتر یافت نمیشود. ♦️انتخاب ام البنین (س) برای همسری علی علیه السلام بعد از شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، علی بن ابیطالب علیه السلام برادرش عقیل را ـ که آشنا به علم نسب شناسی عرب بود ـ فرا خواند و از او خواست که برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد. عقیل، فاطمه کلابیه را برای حضرت برگزید که قبیله و خاندانش، بنی کِلاب، در شجاعت بیمانند بودند، و حضرت علی علیه السلام نیز این انتخاب را پسندید. ♦️خواستگاری از ام البنین علیهاالسلام بعد از این که عقیل شجره نامه های اَعراب را بررسی و ام البنین را انتخاب کرد، حضرت علی علیه السلام ، او را نزد پدر ام البنین فرستاد. پدرخشنود از این وصلت مبارک، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در میان گذاشت. ام البنین نیز با سربلندی و افتخارْ پاسخ مثبت داد و پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان علی بن ابیطالب علیه السلام برقرار شد. ♦️اولین روز زندگی مشترک روز اولی که ام البنین علیهاالسلام پا در خانه علی علیه السلام گذاشت، حسن و حسین علیهماالسلام مریض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت. ♦️تغییر نام فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیه السلام ، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آنها تداعی نگردد و رنج بی مادری آنها را آزار ندهد. ♦️محبت بی دریغ ام البنین علیها السلام به فرزندان زهرا علیهاالسلام ام البنین بر آن بود که، در زندگی جای خالی حضرت زهرا علیهاالسلام را برای فرزندان ایشان پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را میدیدند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس میکردند. ام البنین علیهاالسلام ، فرزندان دختر گرامی رسول خدا صلی الله علیه وآله را بر فرزندان خود مقدّم میداشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان میکرد و آن را فریضه ای دینی میشمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است. ♦️فرزندان ام البنین علیهاالسلام ثمره زندگی مشترک ام البنین علیهاالسلام با حضرت علی علیه السلام ، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام البنین، یعنی مادر پسران میخواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمربنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان. فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه فرزند حضرت ابوالفضل علیه السلام ادامه یافت. 🌹مادر چهار شهید با شهادت چهار فرزند ام البنین علیها السلام در کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد. 🌺 @darolsadeghiyon 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 روبیکا::::: https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آیا تاریخ تکرار خواهد شد؟ از گریه مولا علی تا گریه سیدعلی! 🔹 من تا کنون این کلیپ زیبا ودلنشین را مشاهده نکردم. جانم فدای چنین رهبر عزیزی که سردار دلها سپهبد حاج قاسم سلیمانی اینگونه در وصفش سخن میگوید: والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه ی قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را بدست دارد در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه این است. عزیزان این کلیپ سخنان حاج قاسم نیست. مشاهده کن تا به حق برسید و دلتان و قلبتان خدائی تر شود. 🔹 و سعی هم نکنید با توجیه های مسخره رهبری را بزنید 👈 سخنرانی استاد مهدوی ارفع در یادواره شهدای دانش آموز استان همدان 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🌸 داستان تشرف جناب شیخ علی حلاوی در شهر حله 🌸 💠  حکایت 💠 شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظر بوده است. آن جناب در مناجات هایش به مولایمان می گفت: «مولا جان، دیگر دوران غیبت تو به سر آمده و هنگامه ظهور فرار رسیده است. یاوران مخلص تو به تعداد برگ درختان و قطره های باران در گوشه و کنار جهان پراکنده اند. اینک بیا و بنگر که در همین شهر کوچک حله یاوران پا به رکاب تو بیش از هزار نفرند. آقا جان، پس چرا ظهور نمی کنی تا دنیا را لبریز از عدل و داد نمایی؟» شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟» در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟» او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند.» مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی!» شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند. شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد. قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود. وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند. قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند. در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!» جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.» حضرت این جمله را فرمود و ناپدید شد. اینک در خانه جناب شیخ علی حلاوی، بقعه ای موسوم به مقام صاحب الزمان (عج) ساخته شده که روی سر در ورودی آن، زیارت مختصری از امام زمان(عج) نگاشته شده است. مردمان آن سامان، از دور و نزدیک برای دعا و تضرع به بارگاه الهی به سوی این مکان می شتابند. 📚منابع: ➖نهاوندی، شیخ علی اکبر، العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان علیه السلام،  ج 2، ص 77-78. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🔆هديه‏اى براى يوسف (ع) 🍃✨اگر انسان در طول زندگى خود، صدها دوست بيابد و بهترين دوستان و ياران را داشته باشد، هيچ يك جاى دوستان دوران كودكى را نمى‏گيرد . دوستى‏هاى كودكانه و رفيقان آن ايام، هميشه در خاطر انسان باقى مى‏مانند و ياد و خاطره آنان، نشاط آفرين و شادى بخش است . 💫يوسف (ع) آن گاه كه به فرمانروايى مصر رسيد و بر مسند حكومت و نبوت تكيه زد، 💫روزى يكى از دوستان قديمى و دوران كودكى‏اش را كه از راه دور آمده بود، ديد و بسى خوشحال شد . آن دوست، يوسف را به ياد كنعان و آن روزهاى مهر و مهربانى مى‏انداخت. سال‏ها بود كه همديگر را نديده بودند . يار ديرين، شنيده بود كه يوسف به فرمانروايى مصر رسيده است . او نيز براى تجديد خاطرات و ديدار دوست خوبش، راهى مصر شد . 💫يوسف، او را در كنار خود نشاند و با او مهربانى‏ها كرد . او نيز آنچه از دوستى و محبت در دل داشت، نثار يوسف كرد و گفت: از راهى دور آمده‏ام و شكر خدا را كه توفيق يافتم و تو را ديدم . يوسف از آن روزها مى‏گفت و او درباره حوادث زندگى يوسف مى‏پرسيد . از ماجراى برادرانش، دوران بردگى‏اش، سال‏هايى كه در زندان بود و رويدادهايى كه منجر به حكومت يوسف بر مصر شد و ... 💫پس از چندى گفت و گو و احوالپرسى، يوسف (ع) به دوست ديرينش روى كرد و گفت: اكنون كه پس از سال‏ها نزد من آمده‏اى و راهى دراز را تا اينجا پيموده‏اى، بگو آيا براى من هديه‏اى نيز آورده‏اى ؟ 💫دوست قديمى، شرمنده و خجل سر خود را پايين انداخت .درنگى كرد .سپس سر برداشت و گفت: (( از آن هنگام كه عزم ديدارت را كردم، در همين انديشه بودم كه تو را چه آورم كه در خور تو باشد. هر چه بيش‏تر فكر مى‏كردم، كم‏تر چيزى را مى‏يافتم كه سزاوار تو باشد . مى‏دانستم كه از مال دنيا بى‏نيازى و رغبتى به عطاياى دنيوى ندارى. همين سان در انديشه بودم كه ناگاه دانستم كه چه بايد بياورم.)) اين جملات شوق‏انگيز را گفت و دست در كيسه‏اى كرد كه همراهش بود. از ميان آن كيسه، آيينه‏اى را بيرون كشيد و با دو دست خود، آن را به يوسف تقديم كرد . در همان حال افزود: پيش خود گفتم تو را جز تو لايق نيست . پس آيينه‏اى آوردم تا در خود بنگرى و جمال و جلالى را كه خداوند عطايت كرده، ببينى . اين آينه، تو را به تو مى‏نماياند و اين بهترين هديه به تو است؛ زيرا ديدن روى تو، ارزنده‏ترين ارمغان است و آينه، روى تو را به تو مى‏نماياند . 💫تا ببينى روى خوب خود در آن - - اى تو چون خورشيد، شمع آسمان‏ آينه آوردمت اى روشنى - - تا چو بينى روى خود، يادم كنى 📚حكايت پارسايان، رضا بابايى 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🌸 داستان تشرف جناب شیخ علی حلاوی در شهر حله 🌸 💠  حکایت 💠 شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظر بوده است. آن جناب در مناجات هایش به مولایمان می گفت: «مولا جان، دیگر دوران غیبت تو به سر آمده و هنگامه ظهور فرار رسیده است. یاوران مخلص تو به تعداد برگ درختان و قطره های باران در گوشه و کنار جهان پراکنده اند. اینک بیا و بنگر که در همین شهر کوچک حله یاوران پا به رکاب تو بیش از هزار نفرند. آقا جان، پس چرا ظهور نمی کنی تا دنیا را لبریز از عدل و داد نمایی؟» شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟» در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟» او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند.» مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی!» شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند. شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد. قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود. وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند. قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند. در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!» جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند. امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.» حضرت این جمله را فرمود و ناپدید شد. اینک در خانه جناب شیخ علی حلاوی، بقعه ای موسوم به مقام صاحب الزمان (عج) ساخته شده که روی سر در ورودی آن، زیارت مختصری از امام زمان(عج) نگاشته شده است. مردمان آن سامان، از دور و نزدیک برای دعا و تضرع به بارگاه الهی به سوی این مکان می شتابند. 📚منابع: ➖نهاوندی، شیخ علی اکبر، العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان علیه السلام،  ج 2، ص 77-78. https://eitaa.com/darolsadeghiyon
﷽ 💟 پاداش صبر در روایات: ⚡️ امام صادق (ع) فرمود: "هركس از مؤمنان به بلايى گرفتار شود و صبر كند، داراى پاداش هزار شهيد است. ⚡️ رسول خدا (ص) در گفتارى، بعد از تقسيم صبر به سه قسم يعنى صبر در برابر مصيبت، صبر در راه اطاعت و صبر در برابر گناه، فرمود: هركسى در برابر مصيبت، صبر كند تا آن را با تسلّى خوبى رد نمايد، خداوند براى او سيصد درجه مقرّر مى‏كند كه ميان هر درجه تا درجه ديگر به اندازه فاصله بين آسمان و زمين است. و هركس بر اطاعت خدا صبر كند، خداوند براى او ششصد درجه مقرّر فرمايد، كه فاصله هر درجه با درجه ديگر به اندازه فاصله بين قعر زمين تا عرش باشد. و هركس در برابر گناه، صبر و استقامت كند، خداوند براى او نهصد درجه مقرّر فرمايد كه فاصله هر درجه با درجه ديگر به اندازه فاصله قعر زمين تا پايان عرش باشد". ⚡️ عبد اللّه بن ابى يعفور مى‏گويد: به خاطر ابتلاى شديد به بيماريها، در محضر امام صادق (ع) گله كردم. امام صادق (ع) به من فرمود: اگر مؤمن عظمت پاداش مصائب (در صورت صبر) را بداند، آرزو مى‏كند كه با قيچيها قطعه‏قطعه گردد. ⚡️ امير مؤمنان (ع) در وصف پرهيزكاران فرمود: آنها چند روز اندك دنيا صبر كردند و به دنبالش در آخرت به آسايش طولانى نايل شدند. ⚡️ امام صادق فرمود: چه بسيار صبر يك ساعت، باعث شادى طولانى خواهد شد. 💟 (بيست و پنج اصل از اصول اخلاقى امامان عليهم‏السلام، ص: 327 - 325). ...................................... ...................................... 💥 «إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفاً». (یعنی: "و هرگاه بيست نفر با استقامت از شما باشند، بر دويست نفر پيروز شوند، و هرگاه صد نفر باشند بر هزار نفر غلبه مى‏كنند"). (انفال/ ۶۵) ✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح امروز دو تن از قاتلان شهید به نام‌های محمد مهدی کرمی و محمد حسینی به دار مجازات آویخته شدند. پی‌نوشت: از انتشار این تصاویر عذرخواهم. صرفاً برای اینکه در تاریخ بماند و جای جلاد و شهید عوض نشود
🔴 کفتار ها در تیترها مینویسند دو تن از معترضان اعدام شدن اما نمی نویسند این دو نفر قاتلین روح الله عجمیان بودن که ابتدا فیلم جنایتشان در شبکه های اجتماعی منتشر شد سپس دستگیر و اعتراف کردن ➖ ➖ ➖ ➖ ➖
🔴 قاتلین شهید عجمیان چگونه او را به شهادت رساندند؟ 🔹محمدمهدی کرمی، متهم ردیف اول: دستم را انداختم سمت شانه راستش و چرخاندمش و بعد با یک سنگ به سرش ضربه زدم؛ بعدازاینکه این سنگ را زدم با مشت ۳ ضربه به سرش وارد کردم؛ بعدازاینکه اطراف شهید خلوت شد به سمتش رفتم و با پا یک ضربه به وسط پاهایش و دو ضربه به‌زانوهایش زدم. 🔹محمد حسینی، متهم ردیف دوم: چاقوی خود را ۲ مرتبه و به عمق دوبند انگشت به بدن شهید عجمیان فشار دادم و در مرتبه سوم کمی به داخل بدن وی وارد کردم/ سایر متهمانی که قبل از وی بازداشت شدند همگی اظهار داشتند کسی که لباس قرمز داشته (محمد حسینی) چندین ضربه چاقو به شهید زده است. 🆔@baseeratt
🔅 ✍ قایق زندگی‌ات را به کدام ساحل بسته‌ای؟ 🔹نیمه‌شبی چند دوست به قایق‌سواری رفتند و مدت زیادی پارو زدند. 🔸وقتی سپیده زد، گفتند: چقدر رفته‌ایم؟ تمام شب را پارو زده‌ایم! 🔹اما دیدند درست در همان‌جایی هستند که شب پیش بودند! 🔸آنان تمام شب را پارو زده بودند، ولی یادشان رفته بود طناب قایق را از ساحل باز کنند! 🔹در اقیانوﺱ بی‌پایان هستی، انسانی که قایقش را از این ساحل باز نکرده باشد، هر چقدر هم که رنج ببرد، به هیچ کجا نخواهد رسید! 🔸قایق تو به کجا بسته شده است؟ آیا به بدنت بسته شده؟ به افکارت؟ به ناامیدی‌هایت؟ به ترس‌ها و نگرانی‌هایت؟ به گذشته‌ات؟ یا به عواطفت؟ 🔹این‌ها ساحل‌های تو هستند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ در زمان حضرت موسے(ع) پسر مغروری بود ڪه دختر ثروتمندی گرفته بود. عروس مخالف مادرشوهر خود بود. پسر بہ اصرار عروس، مجبور شد مادر پیر خود را بر ڪول گرفته بالای ڪوهے ببرد، تا مادر را گرگ بخورد. مادر پیر خود را بالای ڪوه رساند، چشم در چشم مادر ڪرد و اشڪ چشم مادر را دید و سریع برگشت. بہ موسے(ع) ندا آمد برو در فلان ڪوه مهر مادر را نگاه ڪن. مادر با چشمانی اشڪ‌بار و دستانے لرزان، دست بہ دعا برداشت. و می‌گفت: خدایا! ای خالق هستے! من عمر خود را ڪرده‌ام و برای مرگ حاضرم، فرزندم جوان است و تازه‌داماد، تو را بہ بزرگی‌ات قسم می‌دهم، پسرم را در مسیر برگشت بہ خانه‌اش، از شر گرگ در امان دار. ڪه او تنهاست. ندا آمد: ای موسے(ع)! مهر مادر را می‌بینے؟ با این‌ڪه جفا دیده ولی وفا می‌ڪند. بدان من نسبت بہ بندگانم از این پیر‌زن نسبت بہ پسرش مهربان‌ترم. ✨✨✨✨✨✨
🔴 قابل تامل مغازه‌دار‌ محل، هر روز، صبح زود ماشین سمندش را در پیاده رو پارک میکند، مردم مجبورند از گوشه خیابان رد شوند. سوپرمارکتی، نصف بیشتر اجناس مغازه اش را بیرون چیده، راه برای رفت و آمد سخت است. کارمند اداره، وسط ساعت کاری یا صبحانه میل میکند، یا به ناهار و نماز میرود و یا همزمان با مراجعه ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند. بساز بفروش، تا چشم صاحبان آپارتمان را دور میبیند، لوله‌ها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب میزند در حالی که پولش را پیشتر گرفته است. کارمند بانک، از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره میزند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بیوفتد! استاد دانشگاه، هر جلسه بیست دقیقه دیر میاد و قبل از اتمام ساعت، کلاس را تمام میکند جالب‌تر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را به نام خودش چاپ میکند. دانشجو پول میدهد، تحقیق و پایان نامه را کپی شده میخرد و تحویل دانشگاه میدهد تا صاحب مدرک شود. پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمی‌کند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند و یا به همکار دیگر خود پاس میدهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود. همه اینها شب وقتی به خانه می آیند، هنگامی که تلگرام را باز میکنند از فساد، رانت، بی عدالتی، تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پست‌های روشنفکری را لایک میکنند. همه هم در ستایش از نظم و قانونمداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند اما وقتی نوبت خودشان میرسد، آن میکنند که میخواهند. جامعه با من و تو، ما میشود، قبل از دیگران به خودمان برسیم. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴توصیه آیت الله بهجت برای دفع سحر و جادو : ۱- همراه داشتن قرآن کوچک ۲-خواندن معوذتین( سوره های ناس و فلق) هر روز ۳-خواندن مداوم آیت الکرسی ۴-بلند اذان گفتن در خانه ۵-تلاوت روزانه حداقل پنجاه آیه قرآن 🌸 أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج بحق حضر‌ت زینب سلام الله علیها🌸 💫🌟💫🌟💫🌟💫
💠حجت الاسلام والمسلمین قرائتی: 📚توجّه به نعمت‏ ها شناخت نعمت ‏هاى خداوند و توجّه به آنها، انسان را شیفته خدا مى‏ سازد و دل را خانه عشق الهى مى‏ سازد «وَالَّذینَ آمنوا اَشَدُّ حُبّاً لِلّه» و از همین رو، در دعاهاى اسلامى و مناجات معصومین، به بیان و یاد این نعمت ‏ها پرداخته شده است. از جمله در عاى «ابوحمزه ثمالى»، امام سجّاد علیه السلام به یكایك نعمت ‏ها اشاره مى‏ كند: خدایا! كوچكى بودم كه بزرگم كردى‏ ذلیلى بودم كه عزّتم بخشیدى‏ جاهلى بودم كه آگاهم كردى‏ گرسنه‏ اى بودم كه سیرم ساختى‏ برهنه ‏اى بودم كه مرا پوشانیدى‏ گمراهى بودم كه هدایتم نمودى فقیر بودم، بى نیازم كردى‏ بیمار بودم، شفایم بخشیدى‏ گناه كردم، پوشاندى‏ و... نعمت‏ هاى فراوان دیگر. امام حسین علیه السلام هم در دعاى عرفه به ذكر نعمت‏ هاى حق مى‏ پردازد تا از این راه، عشق الهى در دل زنده شود و انسان عاشق خدا، جز براى او و رضاى خداوند، كار نكند و به اخلاص نزدیك شود. 📚 کتاب پرتوی از اسرار نماز ═✧❁🌸❁✧═
🌱🌱🌱🌱🌱 🥗غذای اهل بهشت... 🍀به نقل از رسول خدا: قصری از مروارید در بهشت است که در آن هفتاد خانه از یاقوت سرخ است ....  و در هر اطاق هفتاد سفره غذا و در هر سفره هفتاد نوع رنگ، از طعام و خوراکی است.( ترجمه مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج‌24، ص: 41)🍀 🍀در مورد میوه‌های بهشتی فرمودند هر یک از میوه‌های بهشتی یک صد هزار طعم دارد .(قیامت در قرآن، ص 36🍀) به همین دلیل وقتی میوه ای را برای بار دوم با طعم جدید می‌یابد از روی تعجب می‌گوید: ُکُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذِی رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِها: هر گاه میوه‌ای به آن‌ها داده می‌شود می‌گویند این همانست که پیش از این به ما داده شد و مانند آن‌ها بسیار برایشان آورده می‌شود.🍀 🍀میوه‌های بهشت بدون هسته بوده و پوست ضخیم و ماده بدون استفاده ندارند همگی تازه و خوش طعم و رسیده‌اند و به محض جدا شدن از شاخه میوه دیگری جای آن روییده خواهد شد .(قیامت در قرآن ،ص36) میوه‌های بهشتی بر شاخه‌ها متراکم و آویزان هستند و تمام اندام درخت‌ها را پوشانده‌اند.🍀 🍀قرآن بعضی از میوه‌های بهشتی را مثال می‌زند و می‌فرماید: فِیهِما فاکِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّان(سوره الرحمن : ‌68): در آن دو بهشت نیز هر گونه میوه خوش و خرما و انار بسیار است.🍀 🍀و طَلْحٍ مَنْضُودٍ- (الواقعه : 29) و درختان موز با موزهای متراکم روی هم چیده شده.🍀 🍀وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضیدٌ (ق:10): درختان خرمای بلند با میوه‌های روی هم چیده .🍀 🍀وعده ی غذای بهشتیان وعده‌های غذای بهشتیان بنا بر ظاهر آیه، صبحانه و شام است (و شاید بتوان گفت چاشت و عصرانه .) که از این مطلب می‌توان به اهمیت این دو وعده غذایی پی برد. و لهم رزقهم فیها بکرة و عشیاً(مریم، 62)🍀 شاید هم منظور این است که شب و روز غذا برای ایشان آماده اس 🍀خداوند در سه مورد به صورت دستور به اهل بهشت می فرماید: «بخورید و بیاشامید، نوش جان شما باد، این پاداش اعمال نیکی است که در دنیا انجام داده فراوانی میوه‌ها به حدّی است که نه قطع می‌شود و نه پایان می‌پذیرد و نه کسی افراد را برای استفاده از آن‌ها جلوگیری می‌کند: «لا مقطوعة و لا ممنوعة».(سوره واقعه، آیه33)🍀 🍀5. فضای صفا و صمیمیت برای استفاده از میوه‌ها به‌قدری عالی و معنوی است که هم میوه‌ها دارای ارزش فراوانی است و هم افرادی که از آن‌ها استفاده می‌کنند، مورد احترام و تکریم قرار می‌گیرند: «فواکه وهم مکرمون».(سوره صافّات، آیه42)🍀 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
یک_داستان_یک_پند ✍عارفی با شاگرد خود زندگی می‌کرد. روزی شاگرد با اجازۀ استادِ خود بجای عارف بر منبر رفت و موعظه کرد. 🕌چون از منبر پایین آمد مردم او را بسیار تحسین کردند. عارف چون چنین دید، در همان مجلس بر سخنرانی او ایراد زیادی گرفت و شاگرد ناراحت شد. 🌌مجلس تمام شد و عارف و شاگرد به منزل برگشتند. شاگرد از دست عارف ناراحت بود. گفت: استاد! چرا عیب‌های بنی اسرائیلی گرفتی و چه ضرورت بود در جمع آن‌ها را بگویی، آن هم بعد از این‌ که مردم مرا ستایش و تحسین کرده بودند؟! در حالی‌که مردم بعد از منبر از تو تعریف می‌کنند و کسی نیست از تو عیب بگوید، چه شد تو را ستایش شهد است و ما را سم؟!! 🍀🍂عارف تبسمی کرد و گفت: ای شاگرد جوان، تو هنوز از مردم نبریده‌ای و نظر مردم برای تو مهم است. این تعریف‌هایی که از تو می‌کردند درست بود و عیب‌های من غلط! ولی من دلیلی برای این کارم داشتم، تا مبادا این ستایش و تعریف مردم، لذت ارشاد برای خدا و علم را از تو بگیرد و از فردا در منبر بجای این‌ که سخنی گویی که خدا را خوش آید، سخنی گویی که مردمان خدا خوش‌شان آید. ✅اما آنچه مردم از من ستایش می‌کنند برای من مهم نیست. چه ستایش کنند و چه سرزنش کنند هر دو برای من یکی است. چون سنی از من گذشته است و حقیقت را دریافته‌ام. من مانند پرنده‌ای هستم که پَر درآورده‌ام و روزی اگر مردم بر شاخه‌ای که نشسته‌ام آن را ببُرند، به زمین نمی‌افتم و پرواز می‌کنم ولی تو هنوز پَرِ پروازت کامل نشده است. 🌴این مردم تو را بالای سر بُرده و بر شاخۀ درختِ طوبی می‌نشانند؛ اما ناگاه و بی‌دلیل شاخۀ زیر پای تو را می‌بُرند و سرنگون‌ات می‌کنند. این مردم امروز ستایش‌ات می‌کنند و تو را نوش می‌آید و فردا ستایش نمی‌کنند و تو را از منبر و سخنرانی بیزارت می‌کنند. 🥀به ناگاه شاگرد دست استاد بوسید و گفت: استاد! الحق که نادانِ نادانم. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🇮🇷 📝بانوی سرزمینم ❄️🌹❄️ 🔻اگر مسلمان هستید... 🔸اگر ایرانی هستید... 🔹اگر جزء اقلیت های مذهبی هستید... 🔺اگر هیچ یک از موارد بالا نیستید... ❌ لطفا با دقت هر چه تمام تر این چند خط را بخوانید و به خاطر بسپارید❌ 🌱🌱🌱🌱🌱🌱
💫شهید علی‌اصغر ابراهیمی رو به من کرد و گفت: «با خود عهد کرده‌ام که چیزهای غیرضروری را بدون همسرم استفاده نکنم.»! 🍃در یک مسافرت خانوادگی، در یک روز گرم تابستان، دوتایی برای انجام کاری، در ظرف چند ساعت مسافت طولانی را طی کرده بودیم! تشنه شده بودیم و اندکی هم خسته! خواستم دوغ بخرم تا اندکی خنک شویم و قدری از تشنگی‌مان بکاهد که علی اصغر ابراهیمی گفت: من نمیخورم! با اصرار فراوان علتش را جویا شدم! 🍃رو به من کرد و گفت: «با خود عهد کرده‌ام که چیزهای غیرضروری را بدون همسرم استفاده نکنم.»! 🍃بالاخره من دوغ خریدم و خوردم و علی اصغر تنها آب خورد. منبع: کتاب شوق وصال 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🇮🇷 📝 | حمله به ستون خیمه ❄️🌹❄️ 🔻این روزها توهین نشریه موهن شارلی ابدو به رهبر معظم انقلاب از جمله خبرهایی است که در رسانه‌ها ضریب خورده و دیده شده است. اما این سؤال پدید می‌آید که علت این اهانت به رهبری چیست؟ آیا هدف آنگونه که این نشریه موهن و مسئولان فرانسوی می‌گویند نشان دادن آزادی‌بیان است؟ وقتی از آزادی‌بیان در فرانسه سخن گفته می‌شود بیشتر به یک طنز تلخ می‌ماند؛ چرا که کسانی که دهه ۹۰ میلادی را به یاد دارند با چهره روژه گارودی آشنا هستند. این فیلسوف فرانسوی صرفا به بهانه مخالفت با هولوکاست از فرانسه طرد شد و به زندان افتاد. چگونه کشوری که ۸ سال وضعیت ویژه امنیتی یا همان حکومت نظامی توسط دولت آن تمدید می‌شود و رئیس‌جمهورش در سال ۲۰۲۱ یک بیلبورد را تحمل نکرد و از طراح بیلبورد شکایت کرد می‌تواند مدعی آزادی‌بیان باشد؟ 🔹پس دلیل توهین اخیر چیست؟ واقعیت این است که اگر به محتواهای تولید شده از شعار و دیوارنویسی و... در اغتشاشات اخیر نگاهی بیندازیم ورود صریح براندازان به ساحت توهین به رهبری انقلاب و قبح‌شکنی در این حوزه است. دشمن خوب می‌داند که رهبری نظام و ولایت فقیه رکن اصلی و حلقه اتصال بین جمهوریت و اسلامیت است. بر این اساس دشمن در این شرایط ستون خیمه نظام را نشانه رفته است. 🔺انجام این عمل موهن و سخیف در زمانی که اغتشاشات به زوال رفته و نفس آخرش را می‌کشد به مثابه دمیدن در یک کالبد نیمه جان است. براندازان و تجزیه‌طلبان می‌خواهند این چرخه خشونت و اعتراض تداوم یابد و سوژه‌های‌شان باید تکرار و بازتولید شود روزی از تریبون ملکه، روزی از تریبون اَبو اَرِّه بن‌سلمان و روزی از پستوی کاخ الیزه. اما این جسد نیمه جان با این تنفس‌ها جان نمی‌یابد و فقط زحمت خودشان را بیشتر می‌کند. بقول خواجه حافظ عرض خود می‌برند و زحمت ما می‌دارند. ✍🏻یعقوب ربیعی 🆔
🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🔆دنيا، چندان هم بد نيست 🌱آورده‏اند كه مدتى شيخ ابوسعيد و يارانش، سخت فقير شدند و وام بسيار بر گردن داشتند . شيخ به اصحاب گفت: آماده شويد كه به نيشابور رويم تا در آن جا ابوالفضل فراتى، وام ما را بگزارد . 🌱چون خبر به ابوالفضل رسيد، به استقبال شيخ و يارانش شتافت و سه روز تمام در خانه خود، از آنان پذيرايى كرد . 🌱روز چهارم، پيش از آن كه ابوسعيد، چيزى بگويد يا اشاره‏اى كند، پانصد دينار به وى داد تا قرض خود بدهد. دويست دينار ديگر نيز افزود تا در راه، زاد و توشه داشته باشند. 🌱ابوسعيد به ابوالفضل فراتى گفت: تو را چه دعايى كنم؟ 🌱 گفت: خود دانى . شيخ گفت: خواهى كه از خدا بخواهم كه دنيا را از تو بگيرد تا بدان مشغول نشوى؟ 🌱فراتى گفت: نه يا شيخ؛ زيرا اگر من را مال نبود، تو بدين جا نمى‏آمدى و نمى‏آسودى و وام خود نمى‏گزاردى . 🤲 شيخ گفت: خدايا!او را به دنيا باز مگذار و دنيا را زاد راه او گردان نه وبال او . 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
💫✨💫✨💫✨💫✨💫 🔰 واکنش پیامبر و زنی که نسبت به اعتراض داشت. 🍃 «اسماء» از طائفه انصار نزد پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمد در حالى كه پيامبر در ميان اصحابش نشسته بود. ☘عرض كرد: پدر و مادرم به قربانت باد من به عنوان نماينده زنان خدمت شما آمده ام. 🔹جانم به فدايت باد بدان هيچ زنى در شرق و غرب نيست كه آمدن مرا نزد تو شنيده باشد مگر اين كه او هم همين رأى و نظر مرا دارد. 🔸خداوند تو را به حق به سوى مردان و زنان مبعوث كرده ما به تو و خدايى كه تو را فرستاده ايمان آورده ايم; 🔰ولى ما زنان در حقيقت در محاصره و گرفتار محروميت هايى هستيم: بايد در و خواسته هاى مردان را به جاى آوريم، فرزندان شما را متولد مى سازيم و شما گروه مردان بر ما برترى پيدا كرده ايد در جمعه و جماعات و عيادت بيماران و تشييع جنازه و حج بعد از حج و از همه اينها بالاتر جهاد در راه خداست. 🍃 هنگامى كه يكى از شما به عنوان حج يا عمره يا شركت در جهاد خارج مى شود ما اموالتان را حفظ مى كنيم، براى شما لباس مى بافيم و شما را پرورش مى دهيم. ⁉️ اى رسول خدا! در چه پاداشى با شما شريك هستيم؟ 💠 پيغمبر(صلى الله عليه وآله) با تمام صورت به سوى اصحابش برگشت سپس فرمود: سخن اين زن را شنيديد؟ ☘ هرگز بهتر از اين سؤال در امر دين از كسى شنيده ايد؟ 🍃 همگى عرض كردند: اى رسول خدا! ما باور نمى كرديم زنى به چنين مطالبى برسد (و چنين سخن بگويد) آن گاه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) رو به او كرد و فرمود: 🌹 ای بانو برگرد و به زنانى كه پشت سر تو هستند (و از طرف آنها آمده اى) اعلام كن كه يكى از شما به و به دست آوردن خشنودى او و پيروى از موافقتش معادل است». « آن زن باز گشت و از روى شادى تكبير و لا اله الا الله مى گفت». 📚 در المنثورِ سيوطى /شرح نهج البلاغه مکارم حکمت ۱۳۶ 🌟پرسمان اعتقادی 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫