#امام_حسین_علیهالسلام
#محرم
#غزل
رویم سیاه و دست من آلودهی گناه
دل بسته ام به رحمت و لطف و به یک نگاه
مُحرِم شدم به پیرهن مشکی از غمش
بر بام خانهی دل من پرچم سیاه
در هیئت و حسینیه و موکب و حرم
دم یاحسین ، بازدمم یا حسین و آه
دم می کنند چای عراقی چو دم به دم
می نوشم استکان پر از عشق گاه گاه
تا این که باز شور محرّم بیاید و
با اشک های خویش بشویم دل از گناه
#عباس_گودرزی
@Abbasgoodarzicanal
#حضرت_ابالفضل_العباس
دهان آب خشکیده است از داغ تو ای سقا
ندارد آبرویی بعد تو دریا،ابوفاضل
#عباس_گودرزی
#تک_بیت
@Abbasgoodarzicanal
#غزل_مثنوی
محمدخُلق و حیدر صولت و زهرا صفت زینب
شکوه علم و کوه صبر و رود معرفت زینب
خدا در لوح محفوظش نوشته نام زینب را
تماشا کن به تعظیم مقامش،ماه و کوکب را
حجاز و حاجیان مات اند در تفسیر و عرفانش
عراق و شام مبهوتند در گفتار و برهانش
به دامانش ببین دست توسل برده میکائیل
به خاک بارگاهش مینهد سر با ادب جبریل
کسی که اعتبار مذهب است و روح ایمان است
وجودش زینت است و افتخار شاه مردان است
به تیغ خطبه اش رجّاله را از پا در آورده
کلامش کاخ شاهان عرب را زیر و رو کرده
قلم، از مدح او بنویس و از عمر خودت کم کن
سرت را پیش پای دختر شیر خدا خم کن
قلم با اشک خود از اضطرار خواهری بنویس
قلم از اتصال خنجری با حنجری بنویس
بگو از آن زمانی که سوار از روی زین افتاد
که زینب دید یک دم عرش بر روی زمین افتاد
که زینب مضطرب بود و حسینش را صدا می زد
برادر پیش چشم خواهرش هی دست و پا می زد
عطش بود و بیابان، آب هم نایاب تر می شد
در آغوش پدر هی کودکی بی تاب تر می شد
سه شعبه آمد و حلقی برید آشفته شد زینب
به جای اشک با خون صورت ارباب تر می شد
به روی او که دریای کرم بود آب را بستند
فرات از شرم بی شرمی آنها آب تر می شد
برادر رفت سمت علمقه آن گاه خواهر دید
پس از شقُّ القمر مهتاب هم مهتاب تر می شد
امان از عصر عاشورا که پیش چشم یک خواهر
برادر آن زمان از خون خود سیراب تر می شد
پس از هر داغ هی داغی می آمد بر دل زینب
پریشان بود هر لحظه دلش بی تاب تر می شد
#حضرت_زینبسلاماللهعلیها
#عباس_گودرزی
_________________
@Abbasgoodarzicanal
May 11