نظام تقديم 92.mp3
8.57M
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ
🔇 جلسه نوزدهم
صوتی #کتاب_آن_سوی_مرگ 👆👆👆
کتابی #بسیار_جالب 👌 و بر اساس واقعیت ؛ کسانی که مرگ را تجربه کرده اند
لطفا از اول جلسه که در کانال گذاشته شده بررسی کنید تا بیشتر متوجه داستان بشید.
لینک کانال : @Abbasse_kardani
درمحضرحضرت دوست
🔈 #شرح_و_بررسی_کتاب_آن_سوی_مرگ 🔇 جلسه نوزدهم صوتی #کتاب_آن_سوی_مرگ 👆👆👆 کتابی #بسیار_جالب 👌 و بر ا
سلام علیکم
صوت:جلسه نوزدهم#آن سوی مرگ
را با هم میشنویم.
درمحضرحضرت دوست
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته 🌹قسمت_پنجاه وششم🌹 این داستان👈 ساعت به وقت کربلا بی حس و حال تر از همیشه
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته
🌹قسمت_پنجاه وهفتم🌹
این داستان👈محشری برای بی بی
با همون حال، تلفن رو برداشتم ... نمی دونستم اول به کی و کجا خبر بدم ... اولین شماره ای که اومد توی ذهنم ... خاله معصومه بود ...
آقا جلال با صدای خواب آلود، گوشی رو جواب داد ... اما من حتی در جواب سلامش نتونستم چیزی بگم ... چند دقیقه ... تلفن به دست ... فقط گریه می کردم ... از گلوم هیچ صدایی در نمی اومد ...
آقا جلال به دایی محسن خبر داده بود ... ده دقیقه بعد از رسیدن خاله ... دایی و زن دایی هم رسیدن ... محشری به پا شده بود ...
کمی آروم تر شده بودم ... تازه حواسم به ساعت جمع شد... با اون صورت پف کرده و چشم های سرخ ... رفتم توی دستشویی و وضو گرفتم ...
با الله اکبر نماز ... دوباره بی اختیار ... اشک مثل سیلابی از چشمم پایین می اومد ... قدرت بلند کردن سرم رو از سجده نداشتم ... برای خدا و پیش خدا دلتنگی می کردم ... یا سر نماز هم مشغول عزاداری بودم ... حال و هوای نمازم ... حال و هوای نماز نبود ...
مادربزرگ رو بردن ... و من و آقا جلال، پارچه مشکلی سر در خونه زدیم ... با شنیدن صدای قرآن ... هم وجودم می سوخت ... و هم آرام تر می شد ...
کم کم همسایه ها هم اومدن ... عرض تسلیت و دلداری ... و من مثل جنازه ای دم در ایستاده بودم ... هر کی به من می رسید ... با دیدن حال من، ملتهب می شد ... تسبیح مادربزرگ رو دور مچم پیچیده بودم ... و اشک بی اختیار و بی وقفه از چشمم می اومد ... بیشتر از بقیه، به من تسلیت می گفتن ...
با رسیدن مادرم ... بغضم دوباره ترکید ... بابا با اولین پرواز ... مادرم رو فرستاده بود مشهد ...
#ادامه دارد.......🍃
لینک کانال : @Abbasse_kardani
داستان_دنبال_دار_نسل_سوخته
🌹قسمت_پنجاه هشتم🌹
این داستان👈تلقین
با یک روز تاخیر ... مراسم تشییع جنازه انجام شد تا همه برسن ... بی بی رو بردیم حرم و از اونجا مستقیم بهشت رضا ... همه سر خاک منتظر بودن ...
چشمم که به قبر افتاد ... یاد آخرین شب افتادم ... و زیارت عاشورایی که برای بی بی می خوندم ... لعن آخرش مونده بود ... با اون سر و وضع خاکی و داغون ... پریدم توی قبر ...
بسم الله الرحمن الرحیم ... اللّٰهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّی و ...
پدرم با عصبانیت اومد جلو تا من رو بکشه بیرون ... که دایی محمد جلوش رو گرفت ... لعن تموم شد ... رفتم سجده ...
- اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشّاکِرینَ لَکَ عَلٰی مُصابِهِمْ ... اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلٰی عَظیمِ رَزِیَّتی ... اَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ ...
صورت خیس از اشک ... از سجده بلند شدم ... می خواستم بیام بیرون که دایی محمد هم پرید توی قبر ... دستم رو گرفت ... و به دایی محسن اشاره کرد ...
- مادر رو بده ...
با هم دیگه بی بی رو گذاشتیم توی قبر ... دستش رو گذاشت روی شونه ام ...
من میگم تو تکرار کن ... تلقین بخون ...
یکی از بین جمع صداش رو بلند کرد ...
بچه است ... دفن میت شوخی بردار نیست ...
و دایی خیلی محکم گفت ...
بچه نیست ... لحنش هم کامل و صحیحه ...
و با محبت توی چشم هام نگاه کرد ...
میگم تو تکرار کن ... فقط صورتت رو پاک کن ... اشک روی میت نریزه ...
#ادامه دارد........🍃
لینک کانال : @Abbasse_kardani
ندیدیـم
جز بر تابوت شهیـد ،
بوسهٔ تو را بر تابوتے دیگر ...
و دریافتیـم :
حقیقتـا شهیــد ،
حقیقتی است شگفتآور !
#اللهم_الرزقنا_توفیق_شهادة_فی_سبیلڪ
#شبتون_شہدایے
التماس دعا
لینک کانال : @Abbasse_kardani
1_12833616.mp3
9.58M
شهدا دلتنگ شماییم.
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
لینک کانال : @Abbasse_kardani
❣ #سلام_امام_زمانم❣
💎ياصاحب الزمان:
ایستاده ای و #صراط_مستقیم را
روشن کرده ای
پاهایم👣 را یکی پس از دیگری
#صاف میکنی كه #کج نروم🚷
چه خوب راهنمایی هستي #مولاجان
❣"يَا بْنَ السُّبُلِ الْواضِحَةِ"*
✨سلام تنها پادشاه زمین
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🌸🍃
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
با واژه اے از جنس عشق
دلم را راهے سمت تو میکنم
سـلام؛ همان بالے است پراز هواےدلتنگے همان پر پرواز که وقتےفاصله ها میان من و تو قد علم میکنند مرا به تو میرساند.
وقتے که چشمانم پرازجست و جوے توست مینویسم سلام و باز هواے پروانه شدن
در کوے تو به سرم میزند .
نمیدانم کجاے این دنیا قرارگاه قدم هاے توست؟
نمیدانم حالت چگونه است؟
و این بےخبرے بیقرارم میکند.
میخواهم به دورتو بگردم ،هر کجا که باشے پس، مینویسم
سلام علے آل یاسین
السلام علیک حین تقوم
السلام علیک حین تقعد
السلام علیک حین تصلے و تقنت ....
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
#سلامصبحتبخیرآقاےمنآقاےدلتنگے✋
1_361105328.mp3
1.58M
🔊 #کلیپ_صوت_مهدوی
💽 🔺میخواهید صورت امام زمانتون رو ببینید؟
🎤 حاج آقا #بهجت (ره ):
🖥 ببینید و نشر دهید