🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁از سیم خار دار نفست عبور کن🍁
قسمت 17
–چون روزهای دوشنبه شوهرزهراخانم کلاسرکارنمیره ومنم بایدازصبح برم اونجا...
البته روزهای دیگه بیشتر کارهای خونه روخود زهرا خانم انجام میده، من کار زیادی انجام نمیدم.فقط مواظب اون بچه ی بی مادرم.
نفس عمیقی کشید.
–خب اگه خواهرشون صبح ها نمیومد که شما یک سال از زندگی میوفتادید، اونوقت می خواستید چی کار کنید؟
سرم پایین بود و نگاهم به گوشه ی چادرم که دور انگشتم می پیچیدم و بازش می کردم.
استرس داشتم دلم می خواست زودتر به خانه بروم.
نگاه سنگینش را احساس می کردم.
ــ خب فکرش رو کرده بودم دوترم مرخصی از دانشگاه می گرفتم.
ــخب این خواهرش یعنی زهرا خانم، چرا قبل از خرید خونه از بچه مراقبت نکرد؟
ــ چون خونشون خیلی دور از برادرش بود، تقریبا خارج از شهر، رفت و آمد براش سخت بود.
نگاه دلخورم راازصورتش گذراندم و گفتم:
–اگه سوالاتتون تموم شد من برم که حسابی دیرم شده.
ــ نظرتون رو نگفتید.
ــ راجع به؟
ــ راجع به من.
بی توجه به حرفش دستم را روی دستگیره درگذاشتم و همانطور که بازش می کردم گفتم:
–واقعا دیرم شده، خداحافظ.
"چه توقعاتی دارد وسط خیابان راهم راگرفته، تخلیه اطلاعاتی کرده، حالانظرم راهم می خواهد."
خیلی فوری گفت:
–می رسونمتون.
ــ نه اصلا.
مترو شلوغ بودو جابرای نشستن نبود، خیلی خسته بودم،ولی افکارم اجازه نمی داد به این شلوغیها فکر کنم.
امروز روز عجیبی بود، با فکر کردن به آرش در دلم غوغا به پا می شد، یک حس خوشایند و دل پذیر
****
دو روز نتوانستم به دانشگاه بروم، حال ریحانه خیلی بد بود و تبش قطع نمی شد، سرمای بدی خورده بود.
از صبح تاشب کنارش بودم.
زهرا خانم هم که بود بازم از پسش بر نمی آمدیم.
مدام بهانه می گرفت و فقط با بغل کردن آرام میشد.
ماشالا تپل هم بود، نمی توانستم زیاد در بغلم نگهش دارم.
ولی او مدام به من می چسبید.
نوبتی بغلش می کردیم.
گاهی هم پدرش می آمدو بغلش می کردوننو وار تکانش می داد. آنقدرباعشق بغلش می کردونوازشش می کردکه به ریحانه بابت داشتن همچین پدری حسادت می کردم. آقامعلم پراُبهت من آنقدرهیکل ورزیده وشانه های پهنی داشت که ریحانه دربغلش مثل یک عروسک کوچک بود. کاش پدرمن هم زنده بودومن هم مثل ریحانه به آغوشش پناه می بردم.
روز دوم نزدیک غروب بود که بالاخره تب ریحانه قطع شدو حالش هم بهتر شد.
آقای معصومی رو کرد به من وگفت :
–شما خیلی خسته شدید یه کم استراحت کنید من مواظبش هستم.
–نه دیگه اگه اجازه بدید من برم خونه؟
ــ واقعا بابت این دو روز ممنونم.
ــ خواهش می کنم، فقط داروهایی که دکتر دادند رو بایدسر ساعت بدید، فراموش نکنید.
ــ بله می دونم، حواسم هست.
🍁بهقلملیلافتحیپور🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁از سیم خار دار نفست عبور کن🍁
قسمت 18
از خونه که بیرون امدم گوشی ام زنگ خورد.
شماره ناشناس بود.
–بله بفرمایید.
ــ سلام خانم رحمانی، آرشم.
ــ انگار با شنیدن صدایش تمام خستگیم از تنم رفت. «محکم باش، دختره ی احساساتی»
با تردید جواب سلامش رو دادم و گفتم:
–شماره من رو از کجا آوردید؟
ــ از سارا گرفتم
ــچرا این کاررو کردید؟
ــخب نگران شدم، دو روز نیومدید دانشگاه.
اما من که امروز با او کلاس نداشتم از کجا می دانست.
ــ مشکلی پیش امد نشد که بیام.
ــ چه مشکلی؟
ــ کمی سکوت کردم و گفتم:
–ببخشیدمن باید برم، خداحافظ.
زود گوشی را قطع کردم.
نمی دانم چرا بااوحرف زدن درگیر عذاب وجدانم می کرد.
وارد خانه که شدم سلام بلندی کردم.مامان سرش را از آشپزخونه بیرون آوردو گفت:
–سلام، صبح رفتنی خیلی دمق بودی، خدارو شکر که الان خوشحالی.
رفتم سالن و کیف و چادرم راروی مبل انداختم و نشستم و از همانجا گفتم:
–آخه ریحانه تبش قطع شده مامان، حالش بهتره.
سر چرخاندم ونگاه گذرایی به سالن انداختم. همه جا ریخت و پاش بود،
مامان بیشتر سالن رو فرش فرش می انداخت. همیشه میگویدفرش خانه را گرم و زنده نگه می دارد، ولی حالا خبری ازهیچ کدامشان نبود.
به اتاق ها هم سرکی کشیدم انتهای سالن یک راه روئه کوچک بود که هر طرفش یک اتاق بود و انتهایش هم سرویس و حمام قرار داشت.
فرش های اتاق ها هم نبود پس مامان خونه تکونی راشروع کرده بود.
برگشتم آشپزخانه و گفتم:
–مامان جان می خوای فردا نرم دانشگاه بمونم کمکت؟
ــ نه دخترم اولا که خواهرت هست، بعدم تو دوروزه نرفتی برو به درست برس.
عجله ایی که ندارم زود خونه تکونی رو شروع کردم که سر صبر کارهام رو انجام بدم.
حالا اینا رو ولش کن از ریحانه بگو، پس واسه همین امروز زود امدی؟
خندیدم و گفتم:
– آقای معصومی تشویقی بهم داد.
ــ دو هفته دیگه راحت میشی مادر.
با این حرفش غم در دلم نشست، احساس خاصی داشتم به آنجا، به ریحانه، به آقامعلم قهرمانم. نمی دانم شایدحس خانه ی پدری یا یک حمایت گر که خیال آدم را همیشه راحت می کند.
با صدای چرخیدن کلید درقفل در ورودی ، سرم را به سمت راچرخاندم. خواهرم اسرا بود.
اسرا سه سال از من کوچکتر بود و در مقطع پیش دانشگاهی درس می خواند.
ـــ به به سلام بر خواهر بزرگوار.
ــ سلام اسرا جان خوبی؟
آهی کشیدو گفت:
– ای بابا مگه این درس و مشق میزارن آدم خوب باشه...
🍁بهقلملیلافتحیپور🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
@Abbasse_Kardani
✨🌹✨
اے تجلے آبے ترین آسمان امید
دلـــها بہ #یاد_تو مے تپــــد
و روشــنـے نـگـاه #مـنـتـظـران
بہ افق خورشیـ☀️ـد #ظهـور توست
بیا و گـ✨ـَرد #گامهایت را
توتیاے چشــمانمان قرار ده
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
💚سلام صبحت بخیر زندگیم❤️
⭕️ صَلّي اللّهُ عَلَيكَ يا صاحِبَ الزَّمانِ وَ رَحمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ ، ألحَمدُلِلّهِ الَّذي أحْياني بِوِلايَتِكَ وَ وِلايَةِ آبائِكَ الطّاهِرينَ
🙏 خواندن روزانه
🔹دعای عهد
🔹دعای توسل
🔹زیارت حضرت زهرا
🔹حدیث کسا
🔹زیارت امین الله
🔹زیارت عاشورا
🔹زیارت اربعین
🔹زیارت آل یاسین
🔹دعای سحر «اللهم انی اسئلک من بهائک بابهاه .... تا اخر دعا» به شرط این که در پایان دعا ، بدون توقف ، ظهور و سلامتی امام عصر از خدا خواسته شود
🔹دعای تاکید شده امام رضا که بعد از دعای عهد در مفاتیح هست با این عنوان «اللهم ادفع عن ولیک و خلیفتک .... تا آخر دعا»
🔹فراز های آخر دعای افتتاح از این فراز به بعد «اللهم و صل علی ولی امرک القائم المومل .... تا آخر دعا»
🔹 دعای چهل و هفتم(دعای عرفه امام سجاد)صحیفه سجادیه بر اساس نسخه فیض الاسلام از بند 60 تا 65
از این فراز به بعد :
«اللهم انک ایدت دینک فی کل اوان بامام .... تا آخر بند شصت و پنجم .... وجعلنا معهم فی دار السلام برحمتک یا ارحم الراحمین»
🔹فراز های آخر دعای ندبه از این فراز به بعد « اللهم انت الکشاف الکرب و البلوی .... تا آخر دعا» به صورت روزانه به نیت ظهور و سلامتی امام زمان خوانده شود بهتر است
🔸 زیارت جامعه کبیره حداقل هفته ای یک بار جمعه ها
🔸 دعای ندبه به صورت کامل جمعه ها
🔸 خواندن دو رکعت نماز استغاثه به #امام_زمان که بعد از پایان نماز بلند شده و این عبارات که در مفاتیح هست می خوانیم «سلام الله الکامل التام و الشامل العام ... تا آخر»، بر حسب اضطرار و نیازی که به وجود مقدس حضرت دارید خوانده شود بهتر است
🔻 دعای روزانه سلامتی آن حضرت
اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن ...
🔻 دعای روزانه فرج آن حضرت
الهی عظم البلا ...
🔻 دعای روزانه
اللهم عجل لولیک الفرج
🔻 دعای غریق
یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک
🔻 دعای معرفت آن حضرت
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
نیز فراموش مان نشود بهتر است
✍ در انتخاب مطالب سعی می شود که مطالب صحیح بارگذاری شوند و این به معنی این نیست که مطالب صد در صد صحیح می باشند حتما خودتان نیز مطالعه و تحقیق بفرمایید کپی از مطالب کانال هم ، کاملا آزاد و نیازی به اجازه خواستن نیست
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
سفارش حضرت آقا به خواندن هر روز این دعا
@Abbasse_Kardani
⭕️ زمینه ساز باش!
«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ وَ مِن رِباطِ الْخَيلِ تُرهِبُون بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّكُم»
✅«براى مقابله با آنها (دشمنان)، هرچه در توان داريد از نيرو و از اسبهاى ورزيده آماده سازيد، تا بهوسيله آن، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد»
📖(انفال/۶۰)
❣ رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمودند: «أَلَا إِنَ القُوَّه الرَّمی قَالَها ثَلاثاً»
«منظور از قوة، تیرانداختن است!»
💚 امام صادق علیهالسلام فرمودند:
🔰«هر يك از شما بايد برای خروج قائم عجلالله فرجه آماده كند، هر چند در حدّ يك تير؛ كه هر گاه خدا ببيند کسی به نيت ياری مهدی علیهالسلام اسلحه تهيه کرده است، اميد است عمر او را دراز کند تا ظهور را درک نمايد و از ياوران او باشد.(تا برای اين آمادگی، به ثواب درک ظهور برسد.)
قَالَ أَبُو عَبداَللَّه لَيعِدَّن أَحَدكُم لِخرُوجِ اَلقَائِم وَ لَوْ سَهماً فَإِنَّ اَللّه تَعَالَى إِذَا عَلمَ ذَلِكَ مِن نِيَّتهِ رَجَوت لِأَن يُنسِئ فِي عُمرِه حَتَّى يُدركَه فَيكُون مِن أَعوَانه وَ أَنصارِه
📗تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۵،ص۶۱۲
📗الغيبة (للنعمانی)، ج ۱، ص ۳۲
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دوران حیرت در آخرالزمان ...
🎙باسخنرانی:
👤استادمسعود عالی🎙
🌼 اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌼
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️چرا ما امام زمان را نمیبینیم...
🥀جمله ی حقیر : میان ما و رخت جز گناه حجابی نیست..💔
👤 استاد عالی
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🤲
*🎆❄️ #امام_جواد علیه السلام*
*شناسنامه:*
*❄️ امام نهم حضرت جواد (ع) فرزند امام هشتم امام رضا (ع) است و نام او محمد و لقبهای مشهور آنحضرت جواد و تقی و كُنیه اش «اباجعفر» و مشهور به ابا جعفر ثاني است كه ابا جعفر اول امام باقر میباشد.*
*❄️ محل زندگي او مدينه و بغداد بوده و بنابر بعضي نقل ها يك مرتبه قبل از شهادت امام رضا در سال 202 از راه طبس به خراسان آمده و پدر خويش را زيارت كرده و يك بار هم براي مراسم دفن پدر بزرگوارشان به آنجا آمدند.*
*❄️ آنحضرت در سن 8 سالگي به امامت رسيد و از سال 203 الي 220 به مدت 17 سال امامت كرد.*
*در مورد اثبات امامت آن امام براي شيعيان راه اوّل نص و تصريح امام رضا (ع) بود كه در موارد متعدد امامت او را به شيعيان يادآور شدند*.
*راه دوّم آن آزمايش علمي بود كه شيعيان براي حصول اطمينان در جلسات متعدد علمي امام را آزمايش كردند.*
⭕️ وای بر شما گول شیعه بودن خود را نخورید...
💚 عن الامام الباقر عليه السلام :
و اللّه ، ما مَعنا مِن اللّه ِ بَراءةٌ ، و لا بَيْنَنا و بَينَ اللّه ِ قَرابَةٌ، و لا لَنا على اللّه ِ حُجَّةٌ ، و لا نَتَقرَّبُ إلى اللّه ِ إلاّ بالطّاعَةِ ، فمَن كانَ مِنكُم مُطيعا للّه ِ تَنْفَعُهُ ولايَتُنا ، و مَن كانَ مِنكُم عاصيا للّه ِ لَم تَنْفَعْهُ وَلايَتُنا . ويْحَكُم لا تَغْتَرّوا ! ويْحَكُم لا تَغْتَـرّوا !
💜 امام باقر عليه السلام فرمود :
🌸 به خدا سوگند ما از جانب خدا امان نامه اى نداريم و ميان ما و خداوند خويشاوندی نيست و ما را بر خدا حجتى نباشد و جز با طاعت و بندگی به خدا نزدیک نشويم. پس، هر كدام از شما كه فرمانبردار خدا باشد ولايت ما سودش رساند و هر کس از شما كه خدا را نافرمانى كند ولايت ما برایش سودی ندارد. واى بر شما، گول نخوردید! واى بر شما، گول نخورید!
📚 وسائل الشیعة ج ٤ ص ١٨٥
-------------------------
✍ برای سعادت اخروی دو بال ایمان و عمل صالح با هم نیاز است. پس نه عمل بدون ایمان و نه ایمان بدون عمل هیچ کدام به تنهایی نجاتبخش نیس
درمحضرحضرت دوست
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🍁از سیم خار دار نفست عبور کن🍁 قسمت 18 از خونه که بیرون امدم گوشی ام زنگ خورد. شماره ن
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان.....
♥ #از_سیم_خاردار_نفست_عبور_کن ♥
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁از سیم خار دار نفست عبور کن🍁
قسمت19
سفره را از دست مامان گرفتم وروی زمین پهنش کردم.
میز ناهار خوری داریم ولی مامان همیشه توصیه می کند روی زمین غذابخوریم، دلایل زیادی هم دارد، مثلامعتقداست زودتربه انسان احساس سیری دست می دهدیاهضم غذابهترصورت می گیرد.
اسراهم کمک کردبشقاب هارا آوردوسفره را چیدیم.
مامان قیمه درست کرده بود.
قیمه ی زرد خوش رنگ، آخر مامان هیچ وقت رب گوجه به خاطرضررهایش استفاده نمی کند.
به جایش رب آلو و رب های دیگر داخل غذاهایش می ریزد.
تغذیه برای مامان خیلی اهمیت دارد.
چون تغذیه روی رفتار افراد هم تاثیر می گذارد.
اسرا شروع به خوردن کرد و گفت:
–وای مامان، خداروشکر که غذای مفصل گذاشتی چون فردا باید روزه بگیرم.
مامان در حال رفتن به آشپزخونه گفت:
–اتفاقا می خواستم حاضری آماده کنم ولی یادم افتاد راحیل دیشب از خستگی درست غذا نخورده واسه همین قیمه گذاشتم.
با آرنج زدم به پهلوی اسرا وچشمکی زدم و گفتم:
–چرا می خوای روزه بگیری؟
سرش راپایین انداخت و گفت:
–همین جوری.
خواستم دوباره سوال پیچش کنم که مامان فلفل ساب به دست امدونشت و گفت:
– دستاتونو باز کنید. مثل همیشه کف دستهایمان کمی نمک ریخت تا بخوریم.
اسرادستش رابازکردو همانطور که نمکش رازبان می زدپرسید:
–راستی مامان از این فلفل سابها می تونی واسه دوست منم بگیری؟ اون دفعه که بهش ازاین نمکها دادم میگه دونه هاش درشته، واسه ریختن روی غذا به مشکل خوردن.
همانطورکه برای مامان غذامی کشیدم گفتم:
–وا! خب خودشون برن بخرن، مردم چه توقعاتی دارن.
–توقع چیه؟ منظورم رونمی گرفت هرچی بهش می گفتم از این نمکدونها که سرش می چرخه، گفتم به مامان بگم براشون بخره.
بشقابم روگرفتم جلوی دیس وگفتم:
–حالااگه یه مدل جدیدلباس بودا، همچین زودمنظورت رومی فهمید...
مامان خندیدوروبه اسراگفت:
–عیبی نداره، می گیرم براش.
اسراتشکرکردوهمانطورکه دولپی غذامی خوردگفت:
–راحیل خداخیرت بده که دیشب خوب غذانخوردی، این قیمه روازتو داریم.
لبخندی زدم وزیرگوشش گفتم:
–حالا یه روزمی خوای روزه بگیری ها، چه خبرته.. بعدباخودم فکرکردم که من هنوز دلم راتنبیهش نکردم.
فردا من هم باید روزه می گرفتم.
اسرالقمه ی در دهانش را قورت دادو گفت:
–مامان جان خیلی خوشمزه بود، دستتون دردنکنه.
مامان لبخندی زدو گفت:
–نوش جان دخترم.
بعدنگاهی به من انداخت وچشمکی زدوپرسید:
–چیه تو فکری؟
–یه کم نگران ریحانه ام.می ترسم دوباره تب کنه.
ــ اینکه نگرانی نداره غذات که تموم شد یه زنگ بزن خبر بگیر.
مامان دیگه چیزی نپرسیدولی نگاهش گوشزد می کردکه نگرانی تو فقط همین نیست. مامان معمولا اهل سوال پیچ کردن نبود. همیشه از این که سوال پیچ نمی کردخوشحال میشدم..
بعد از جمع کردن سفره گوشی را برداشتم و شماره ی خانه ی آقای معصومی را گرفتم.
الو، بفرمایید.
ــ سلام، خوبید؟
ــسلام راحیل خانم،ممنون شما خوب هستید؟
از این که اسم کوچکم را به زبان آورده بود خجالت کشیدم.
ــ ممنون،نگران ریحانه جون بودم گفتم حالش رو بپرسم، تب که نکرده؟
ــ نه خداروشکر،حالش خوبه نگران نباشید.
بعدم با یه لحن قشنگ ادامه داد:
–چقدر خوشحال شدم زنگ زدید،ممنون که تو فکر ما بودید، بزرگواری کردید.
ــ خواهش می کنم،کاری نکردم.
ــ راستی یه ساعت دیگه وقت داروهاشه، توی یخچال نبود، کجا گذاشتید؟
ــ توی کابینت کنار یخچال گذاشتم.
آخه تو یخچال سرد میشه خوردنش برای بچه سخته.
ــ چه فکر خوبی.بعد از سکوت کوتاهی آروم گفت:
–ممنون برای محبتهایی که درحق ریحانه می کنید.
نمی دانستم چه باید جواب بدهم، فقط آرام خواهش می کنمی گفتم وخداحافظی کردم.
بعدازقطع کردن تلفن با خودم گفتم، کاش می گفتم فردا نمی توانم بیایم، آخه با زبان روزه سروکله زدن با ریحانه سخت است.
ولی باز به خودم نهیب زدم،
حالا برای یک روز روزه، یک روز سختی کشیدن، یک روز تنبیهی که خودت باعثش شدی در این حد ناز کردن، لوس بازی نیست...
🍁بهقلملیلافتحیپور🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🍁از سیم خار دار نفست عبور کن🍁
قسمت20
مامان درحال شستن ظرف ها بود و من و اسرا هم نشسته بودیم به حرف زدن.
مامان با یه پیش دستی که چند تا لیمو ترش قاچ شدهداخلش بود وارد سالن شدو گفت:
–راحیل یکی دوتا از این برش ها رو بخور یه وقت از ریحانه سرما خوردگی اش رو نگرفته باشی. حالا اسفندهم دود می کنم.
ــ ممنون مامان جان.
ــ راحیل.
ــ هوم.
ــ می گم مامان خیلی خوشگل و خوش هیکل و جوونه؟یا من زیادی درشتم که سنم رو بالا نشون میده.
ــ چطور؟
ــ آخه اون روز که با مامان رفته بودیم مسجد، یه خانمه که ما رو نمی شناخت، پرسید خواهرتونه؟ وقتی گفتم مامانمه، اونقدر تعجب کرد روش نشد شاخاش رو بهم نشون بده.
لبخند موزیانه ایی زدم و گفتم:
–هم مامان ما خوشگل و خوش هیکله، هم تو استخون درشتی.
آهی کشید و گفت:
–مثل تو خوش شانس نبودم که به مامان برم.
ــ شوخی کردم بابا، خیلیم خوبی، بعدنفس عمیقی کشیدم.
– طفلی مامان، خیلی زود تنها شد. دلم براش میسوزه.
ــ اسرا
ــ بله
ــ می گم این که الان مامان تنها داره کار می کنه نشونه ی چیه؟
با خونسردی گفت:
–دور از جون شما آبجی گلم، نشونه ی بی معرفتی دختراش.
ـــ خب؟
ــ هیچی دیگه دوباره دختر کوچیکه طبق معمول باید معرفت به خرج بده. بعدهم بلندشدوسمت آشپزخانه رفت.
با رفتن اسرا مامان را صدا زدم که بیاد.
مامان بااسفنددودکن واردشدوکلی دود اسفند تو حلقم کردو کنارم نشست.
ــ خب خبر جدید چی داری؟
من هم قضیه ی تلفن زدن آرش رابرایش تعریف کردم.
ــ از روز اول واسه مامان همه چیز رادر مورد آرش تعریف کرده بودم.
ــ قصد این پسره چیه؟نکنه نظرش دوستیه؟
ــ من که اهلش نیستم مامانم.
ــ می دونم دخترم، ولی مواظب باش.
گاهی وقت ها این پسرا فکرایی دارن تو سرشون، قاپ دخترا رو می دزدن بعد می شینن دختره بره دنبالش.
کمی دیرگفتی مامان جان. ولی من که اهل دنبال کسی رفتن نیستم.
اسرا با سه تا دم نوش وارد شدو رو به من گفت:
–من رو فرستادی که خودت بشینی به پچ پچ؟
مامان دیگه حرفی نزدو خندید.
ــ نه بابا منم الان می خوام پاشم کمک مامان یه کم خونه تکونی.
رو به مامان کردم و گفتم:
– الان سه تایی آشپزخونه رو شروع کنیم تا آخر شب تموم میشه ها.
ــ خسته ایی دخترم، حالا انجام میشه.
ــ این دم نوش رو بخورم حله.
تا دیر وقت به کمک مامان و اسرا همه ی کابنت ها و کف آشپز خونه و... رو برق انداختیم و تمیز کردیم.
🍁بهقلملیلافتحیپور🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
@Abbasse_Kardani
#_امام_زمانم💚
خورشید من ٺویے وبے حضورٺو
صبحم بخیرنمےشود
اے آفٺاب من
گرچهره رابرون نڪنے
ازنقاب خود
صبحے دمیده نگردد
بہ خواب من
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✋سلام خورشیدعالم تابان☀️
⭕️ صَلّي اللّهُ عَلَيكَ يا صاحِبَ الزَّمانِ وَ رَحمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ ، ألحَمدُلِلّهِ الَّذي أحْياني بِوِلايَتِكَ وَ وِلايَةِ آبائِكَ الطّاهِرينَ
🙏 خواندن روزانه
🔹دعای عهد
🔹دعای توسل
🔹زیارت حضرت زهرا
🔹حدیث کسا
🔹زیارت امین الله
🔹زیارت عاشورا
🔹زیارت اربعین
🔹زیارت آل یاسین
🔹دعای سحر «اللهم انی اسئلک من بهائک بابهاه .... تا اخر دعا» به شرط این که در پایان دعا ، بدون توقف ، ظهور و سلامتی امام عصر از خدا خواسته شود
🔹دعای تاکید شده امام رضا که بعد از دعای عهد در مفاتیح هست با این عنوان «اللهم ادفع عن ولیک و خلیفتک .... تا آخر دعا»
🔹فراز های آخر دعای افتتاح از این فراز به بعد «اللهم و صل علی ولی امرک القائم المومل .... تا آخر دعا»
🔹 دعای چهل و هفتم(دعای عرفه امام سجاد)صحیفه سجادیه بر اساس نسخه فیض الاسلام از بند 60 تا 65
از این فراز به بعد :
«اللهم انک ایدت دینک فی کل اوان بامام .... تا آخر بند شصت و پنجم .... وجعلنا معهم فی دار السلام برحمتک یا ارحم الراحمین»
🔹فراز های آخر دعای ندبه از این فراز به بعد « اللهم انت الکشاف الکرب و البلوی .... تا آخر دعا» به صورت روزانه به نیت ظهور و سلامتی امام زمان خوانده شود بهتر است
🔸 زیارت جامعه کبیره حداقل هفته ای یک بار جمعه ها
🔸 دعای ندبه به صورت کامل جمعه ها
🔸 خواندن دو رکعت نماز استغاثه به #امام_زمان که بعد از پایان نماز بلند شده و این عبارات که در مفاتیح هست می خوانیم «سلام الله الکامل التام و الشامل العام ... تا آخر»، بر حسب اضطرار و نیازی که به وجود مقدس حضرت دارید خوانده شود بهتر است
🔻 دعای روزانه سلامتی آن حضرت
اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن ...
🔻 دعای روزانه فرج آن حضرت
الهی عظم البلا ...
🔻 دعای روزانه
اللهم عجل لولیک الفرج
🔻 دعای غریق
یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک
🔻 دعای معرفت آن حضرت
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
نیز فراموش مان نشود بهتر است
✍ در انتخاب مطالب سعی می شود که مطالب صحیح بارگذاری شوند و این به معنی این نیست که مطالب صد در صد صحیح می باشند حتما خودتان نیز مطالعه و تحقیق بفرمایید کپی از مطالب کانال هم ، کاملا آزاد و نیازی به اجازه خواستن نیست
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
سفارش حضرت آقا به خواندن هر روز این دعا
@Abbasse_Kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ صدقه میدی به نیت امام زمان (عج) بده..!
💢 امام زمان (عج) دعات میکنه ها..!
تا آخر حتما نگاه کنید
#امام_زمان