🍃🌸
✳️ضجهی امام صادق برای غیبت امام عصر✳️
📌 حضرت #آیت_الله_ناصری حفظه الله تعالی فرمودند :
🔴 روزی مفضّل بن عمر، ابوبصیر، ابان بن تغلب و سدیر، که هر 4 تن از یاران ویژه حضرت #صادق (علیه السلام) و در شمار فداییان #ولایت بودهاند، به محضر آن حضرت میآیند و آن حضرت را در لباسی با آستین هایی تقریباً کوتاه و بدون یقه و سینهای باز مییابند که بر روی خاک نشسته و به شدّت #گریه میکنند و این سخنان را بر زبان میرانند که :
🔴 ای سرور من! #غیبت تو بر گرفتاریها و ناراحتیهای من افزوده است، گمان نکنم اشک چشمم خشک شود و #ناله سینهام فرو نشیند.
سدیر با دیدن این حالت، ناراحت میشود و از آن حضرت میپرسد که : یابن رسول الله! چه مطلبی برای شما پیش آمده که این گونه منقلب و ناراحت هستید؟
🔴 آن حضرت، آهی کشیده و پاسخ میدهند "امروز صبح در کتاب #جفر_اکبر نظر میکردم که به مسائل مربوط به #خاتمالاوصیا علیه السلام رسیدم، دیدم این بزرگوار چه مقامی نزد حضرت حق دارند و چه اندازه غیبت شان #طولانی میشود و چقدر باید ناراحتی اجتماعات را تحمّل کنند، چقدر بندگان خدا از دین حق دست شسته و از آن خارج میشوند و من از حالات آن حضرت در روزگار غیبت منقلب شده بیاختیار اشک چشمم جاری شده است.
💠آقای #غریبم💠
🌸اللهم عجل الولیک الفرج🌸
🍃🌸
درمحضرحضرت دوست
🌷 #آیت_الله_ناصـــری:
بـــــرادرها!
در هــــر حالی #یابــنالحــسن را
فراموش نڪنید در هر مشڪل و
گرفتاری یابن الحسن را فراموش
نڪنید.
@Abbasse_Kardani
در محضر حضرت دوست
🔹#آیت_الله_ناصری:
یاری امام زمان(عج) امتحان می خواهد
در سابق (شاید نزدیک به 150 سال قبل) نجف دروازه داشت و دور آن دیوار پنج شش متری بود تا هر کسی امکان ورود نداشته باشد و مومنان واقعی در آنجا زندگی می کردند.
🔸عده ای مومن واقعی که «یابن الحسن(عج)! یابن الحسن(عج)» می گفتند و مسجد سهله می رفتند، در آن میان کسی بود اهل حله و بسیار علاقمند به #امام_مهدی(عج)، وی روزی محضر حضرت(عج) عرض کرد: یا امام زمان(عج)! شما می بینی و می شنوی، شما 313 یار مخلص و فدایی برای #ظهور و قیام لازم دارید، اگر به نجف بیایید من 500 نفر را به شما تحویل می دهم و اگر به حلّه بیایید 500 نفر فدایی هم اینجا به شما تحویل خواهم داد.
🔹آقا جان 313 نفر که هیچ، من 1000 و 1500 نفر به شما یار مخلص تحویل می دهم پس چرا نمی آیید که دنیا از ظلم پر شده است.
🔸عشق و علاقه وی به قدری زیاد شد که به بیابان زده و راه می رفت و «یابن الحسن(عج)! یابن الحسن(عج)!» می گفت؛ تا اینکه آقایی را دید که از او پرسید فلانی کجا می روی؟ عرض کرد: یابن الحسن(عج) دنبال شما می گردم و سپس عرض کرد: شما 313 نفر فدایی می خواهید من 1000 نفر به شما تحویل می دهم.
🔸حضرت(عج) فرمودند: باشد، شب جمعه منزلت را خالی و آب و جاور کن، قصاب نزدیک منزلت را (انسان خوبی است) خبر کن و دو نفری 40 نفر را انتخاب کنید(فقط شما دو نفر بدانید و به هیچ کس نگویید)، عصر پنجشنبه غسل کرده و کفن بپوشید و در خانه خود در حله جمع شوید، من نیز می آیم تا قیام کنیم.
🔹حضرت(عج) همچنین فرمودند: دو بره بگیرید و در پشت بام خانه بگذارید و هیچ کس جز تو و قصاب از وجودشان مطلع نباشد.
🔸تا آنکه تا عصر پنجشنبه رسید و آن دو منزل را آب و جارو و آماده کردند. آن 40 فدایی نیز رسیدند و به همان کیفیت کفن پوش و شمشمیر در دست آمدند که یک مرتبه خانه نورافشان شد و جملگی «یابن الحسن(عج)» می گفتند و شمشمیر به هم می زدند.
🔸تا اینکه حضرت حجت(عج) قصاب را به پشت بام صدا کرد و فرمود: سر بره را ببر؛ و آن 40 نفر وقتی خون را دیدند متعجب شدند؛ سپس حضرت(عج) صاحبخانه را صدا زدند و بره دوم را نیز سر بریدند و مجدد آن 40 نفر ریخته شدن خون را مشاهده کردند و گفتند: یابن الحسن(عج) هر دو را کشت، همه پا به فرار گذاشتند...
🔸مبادا ما اینچنین باشیم و یابن الحسن گفتن هایمان برای دنیای مان باشد؛ باید بدانیم این گرفتاری ها امتحان ما است و باید به خواست خدا راضی باشیم و به خدا و امام زمان(عج) گله نکنیم، چراکه اینها امتحان ما است.