درمحضرحضرت دوست
#داستان_تمام_زندگی_من #قسمت_بیست و دوم بهم گفتن که من یه زخم خورده ام ..... و اگر باهاشون همکاری
❤️#رومان_تمام_زندگی_من
قسمت_بسیت وسوم_و_بیست وچهارم👇👇👇
درمحضرحضرت دوست
#داستان_تمام_زندگی_من #قسمت بیست و چهارم با عصبانیت از جا بلند شدم ... رفتم سمت در و در رو باز کرد
❤️#رومان_تمام_زندگی_من
قسمت_بسیت وپنجم_و_بیست و ششم👇👇👇
درمحضرحضرت دوست
#داستان_تمام_زندگی_من #قسمت بیست و ششم خیالم تقريبا راحت شده بود ... یه حسی بهم می گفت شاید بتونم
❤️#رومان_تمام_زندگی_من
قسمت_بسیت وهفتم_و_بیست وهشتم👇👇👇