درمحضرحضرت دوست
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #معرفی_شهدا
شهید الیاس حامدی : قائم مقا م فرمانده گردان صاحب الزمان(عج) لشكر 25 كربلا (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) دربهار 1340 در روستاي « استخر سر » از توابع بخش« پل سفيد»درشهرستان« سوادكوه»و در يك خانواده مذهبي و مستضعف چشم به جهان گشود . تا دوم راهنمايي به تحصيلات ادامه داد ، اما به علت فقر مادي ناچار به ترك تحصيل شد و به عنوان كارگر در شركت راه سازي به فعاليت پرداخت . دردوره مبارزه با حكومت طاغوت ، رفتار و كردارش تجسم عيني يك مسلمان وارسته ، چهره اش جلوه گاه نور ايمان و دلش سرشار از عشق به امام و اسلام بود . پس از پيروزي انقلاب شكوهمند به صف پاسداران انقلاب اسلامي پيوست . اولين ماموريت او مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدروسوداگران مرگ وخوانين منطقه سيستان و بلوچستان بود . با شروع جنگ كردستان به مقابله با مزدوران داخلي آمريكا در مريوان پرداخت . درسال 62 به اهواز رفت و به عنوان جانشين گردان صاحب الزمان انجام وظيفه نمود . پس از آن به مدت سه ماه سر پرستي بسيج كارگري سپاه سوادكوه را به عهده گرفت ، اما روح بي قرار او پشت جبهه بودن را برنمي تابيد . دوباره ، براي مبارزه با تاريكي ها با كاروان نور به جبهه ها شتافت تا سر انجام در سال 64 در منطقه فاو به آرزوي ديرينه اش رسيد . پيكر مطهرش در ميان خاك هاي فاو سال ها ناپديد بود تا اين كه بعد از 12 سال به آغوش گرم خانواده برگشت . جز پلاك و استخوان و راهي ناتمام چيزي از او باقي نمانده بود .
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷#مـعـرفـی_شــهــدا
شهید مـدافـع حــرم
علیرضا نوری(حـاج اکـبـر)
فرزند :هدایت
تاریخ تولد : 1366/05/05
محل تولد : شهرستان تیران و کرون - اصفهان
تاریخ شهادت : 1393/12/29
محل شهادت : شیخ هلال - حماه - سوریه
وضعیت تاهل : متاهل با 1 فرزند
محل مزار شهید : اصفهان - شهرستان نجف آباد - گلستان شهدا - قطعه ۱۰
درمحضرحضرت دوست
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #معرفی_شهدا
شهید محمدرضا ارفعی یکی از شهدایی است که شرح زندگیاش نکات زیادی را برایمان روشن میکند. ایشان هنگام شهادت ۲۲ سال بیشتر نداشت و در اوج رشادت و جوانی شهد شیرین شهادت را نوشید و آسمانی شد. منش شهید از همان سالهای جوانی همچون یک انسان پخته و باتجربه است و خوانش زندگی ایشان مسائل مهم و بااهمیتی را به ما گوشزد میکند.
شهید یک سال قبل از شهادت تشکیل زندگی داد و برای ازدواجش دلایل محکم و مهمی داشت. بیبی بتول نعمتی، دلیل ازدواج پسرش را در قالب خاطرهای اینگونه روایت میکند: «با اینکه مدام به جبهه میرفت، خیلی اصرار داشت تا ازدواج کند. روزی یکی از اقوام به او گفت: «شما با این حضور دائمت در جبهه، معلوم نیست عمری طولانی داشته باشی... آن وقت میخواهی داماد شوی؟» محمدرضا جواب داد: «شهیدی که متأهل باشد در لحظه شهادت، سرش بر دامان امیرالمؤمنین (ع) خواهد بود؛ در حالی که شهدای مجرد، فقط موفق به رؤیت آقا میشوند. میخواهم بعد از شهادت، سر بر دامان مولایم بگذارم.» تازه آن وقت بود که دلیل اصرارش را فهمیدم.»
درایت و مردانگی شهید فقط به اینجا خلاصه نمیشود و ایشان در برگزاری مراسم عروسی و آشنایی با عروس درسهای مهمی به ما میدهد که فقط باید از انسانهای بزرگ آموخت. شهید از همان نخستین روزهای تشکیل خانواده، زندگیاش را با معنویات گره میزند. خواندن قرآن و ادعیه عادت نیکویی بود که در همه حال حتی در روز ازدواج هم همراه ایشان بود. تمسک جستن به قرآن هر روز انسان بهتری از ایشان میساخت. مراسم بلهبرون شهید روز جمعه برگزار شد. شهید نذر کرده بود در این روز دعای توسل بخواند. خودش شروع به خواندن کرد. آنقدر مؤثر و سوزناک میخواند که پدر عروس از شدت گریه از حال رفت. مهمانان از او خواستند که دعا را نیمهتمام بگذارد ولی ایشان قبول نکرد.