eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
670 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 مامان بالاخره کوتاه اومد. و رفت تو.آخرین لحظه الهه صدام کرد گفت: _ترنج کتابایی که قول داده بودم. و یک پاکت بزرگ داد دستم. شاید ده تایی کتاب توش بود. _وای دستت درد نکنه کلل یادم رفته بود. _خواهش فعلا کاری نداری؟ _نه ممنون دستت درد نکنه. وقتی رفتن با حرص وارد خونه شدم هر کار کردم نتونستم چیزی نگم. _مامان خودت خجالتت نمیشه این جوری میای دم در. چشمای مامان گرد شد: _وا من همیشه همین جورم. خودمم می دونستم ولی نمی دونم چرا جلوی الهه و خانواده اش خجالت کشیده بودم. سامان برای خداحافظی هم حتی سرشو بلند نکرده بود.خوب آخه تو خانواده و دوستای ما کسی مثل الهه و خونواده اش نبود که من احساس بدی بم دست بده برای همین این حس و برای اولین بار تجربه می کردم. مامان طلبکار گفت: _چرا با بابات نیامدی؟ پوزخندی زدم و گفتم: _برای اینکه وقت نداشتن. آقا ماکان خوش غیرتم در دسترس نبودن. -وا مگه میشه.؟! _حالا که شده. بعدم در حالی که شالم و از سرم بر می داشتم گفتم: _به خدا بخواد اذیت کنه منم اذیت می کنم. بعد نیاید گیر بده به من که چرا با اینا اومدم 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻