eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
648 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 الهه اشکاش شر شر می ریخت. دیگه رویی نداشتم تو صورت الهه نگاه کنم. بدون توجه به ماکان و ارشیا که خشکشون زده بود. دست الهه رو کشیدم و بردم طرف فرهنگ سرا. _الهه به خدا شرمنده ام. کتابو دادم دستش و دویدم طرف خیابون. دیگه دلم نمی خواست چشمم به چشم ارشیا بیافته. اونم باور کرده. اونم باور کرده من همچین دختری هستم. نگاهش پر از نفرت بود.وقتی رسیدم خونه از گریه و حرص فشارم افتاده بود. و به مامان گفتم: _دفعه دیگه خواستین گوش وایسین تا تهش خوب گوش بدین و بعدم مطمئن شین. مامان که از قیافه من وحشت کرده بود اومد طرفم و گفت: _ترنج چی شده؟ چی شده؟آبروم جلوی الهه رفت. واقعا فکر کردین من معتاد شدم. خدایا به کی بگم آخه رو چه حسابی همچین فکری کردین. مامان بدبخت مونده بود چی بگه. _خوب عزیزم همش خواب آلود بودی غذا درست نمی خوردی و بعدم اون تلفن. _ اینا شد دلیل؟ تا اونجایی که می تونستم داد می زدم: _واقعا دلایل منطقی تون همینا بود؟ در باز شد و ماکان اومد تو عصبانی گفت: _چه خبرته صداتو انداختی سرت. برگشتم طرف ماکان و با همون لحن داد زدم: _چیه؟ دیگه چی از جون می خوای؟ تو اصلا اون دختر بدبخت و می شناختی که اینجور بهش توهین کردی. من حالابا چه رویی تو صورتش نگاه کنم. ارشیا آروم وارد شد. دلم پر بود از همه شون. تمام حرصم و ریختم تو صدام: _واقعا آقا ارشیا شما دیگه چرا؟ اینه اون همه اعتقاد و مسلمونی. نفهمیده و نشناخته تهمت بزنین به دختر مردم. ارشیا دستی توی موهایش کرد و بدون هیچ حرفی از در خارج شد.نگاهم و گردوندم طرف ماکان هر چی نفرت داشتم ریختم تو صدام گفتم: _ازت متنفرم ماکان. حرفم تمام نشده بود که دست ماکان فرود اومد روی صورتم. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻