eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
647 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 . با خیال راحت به ترنج زل زده بود چون همه حواسشان پی او بود و کسی متوجه حال خرابش ارشیا نبود. ترنج اینقدر بی حال بود که حتی نمی توانست لبهایش را از هم باز کند. ارشیا بالاخره طاقت نیاورد و با صدایی که سعی می کرد هیچ احساس و نگرانی تویش نمایان نباشد گفت: _فکر نمی کنین بهتر باشه ببرینش درمونگاهی جایی؟ سوری خانم که سعی می کرد آب قند را به دهان ترنج بریزد گفت: -فشارش افتاده. امروز از صبح کلاس داشت عصرم همش کمک بود. هیچ استراحتی هم نکرده. ماکان هم حرف ارشیا را تائید کرد: -ارشیا راست میگه بهتره ببریمش دکتر. اگه فشارش هم افتاده باشه باید سرم بزنه. مسعود هم تائید کرد. -آره می بریمش. بلند شد و گفت: -من می رم ماشین و بیارم جلو در. ماکان بیارش بیرون. سوری دوید طرف اتاق و گفت: -صبر کن منم بیام. ماکان زیر بازوی ترنج را گرفت و بلندش گرفت: -ترنج می خوایم بریم دکتر 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 . با خیال راحت به ترنج زل زده بود چون همه حواسشان پی او بود و کسی متوجه حال خرابش ارشیا نبود. ترنج اینقدر بی حال بود که حتی نمی توانست لبهایش را از هم باز کند. ارشیا بالاخره طاقت نیاورد و با صدایی که سعی می کرد هیچ احساس و نگرانی تویش نمایان نباشد گفت: _فکر نمی کنین بهتر باشه ببرینش درمونگاهی جایی؟ سوری خانم که سعی می کرد آب قند را به دهان ترنج بریزد گفت: -فشارش افتاده. امروز از صبح کلاس داشت عصرم همش کمک بود. هیچ استراحتی هم نکرده. ماکان هم حرف ارشیا را تائید کرد: -ارشیا راست میگه بهتره ببریمش دکتر. اگه فشارش هم افتاده باشه باید سرم بزنه. مسعود هم تائید کرد. -آره می بریمش. بلند شد و گفت: -من می رم ماشین و بیارم جلو در. ماکان بیارش بیرون. سوری دوید طرف اتاق و گفت: -صبر کن منم بیام. ماکان زیر بازوی ترنج را گرفت و بلندش گرفت: -ترنج می خوایم بریم دکتر 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻