eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
670 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 چرا اینقدر زود بیدار شدم حالا من که طرف صبح کلاس ندارم. هنوز لباس دیشبی تنش بود.با خودش فکر کرد:چه آبرو ریزی شد. حالا ارشیا فکر نکنه بخاطر اون غش و ضعف کردم. بعد برای خودش لبخند زد: بیچاره شیوا اگه بفهمه ارشیا یک بارم نگاش نکرده حتما دق میکنه.و بدجنس خندید. نگاهش توی آینه به تصویر خودش افتاد. برای خودش زبان درآورد و گفت:چیه خوشحالم نمی تونم باشم؟ بعد رفت سمت کمد و لباسش را عوض کرد. شلوار سفیدش حسابی چروک شده بود و چند جایش هم لکه داشت.این شوار دیگه برای ما شلوار نمیشه.تایش زد و گذاشت توی کیسه پلاستیکی که سر راه بدهد خشکشوئی.سلانه سلانا رفت طرف دستشوئی. توی اتاق ماکان هم سرک کشید. نبود. کی رفته من نفهمیدم.! آرام از پله پائین آمد. خانه به طرز فجیعی همچنان به هم ریخته بود. معلوم بود وقتی مهربان نیست اوضاع خانه هم نابسامان میشد.مامان خانمم که حتما خوابه. خوب حق داره نفهمیدم تا کی تو اتاق من بود.آرام ظرفها و استکان های باقی مانده روی میزها را جمع کرد و سالن و پذیرائی را مرتب کرد. پدرش هم که مطمئنا رفته بود سر کار.روی میز آشپزخانه شلوغ بود و از صبحانه هم خبری نبود. بابا اینا چی صبحانه خوردن؟ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻