eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
674 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 -باشه مرسی سلام برسون. -تو هم خداحافظ. ترنج گوشی را قطع کرد و به ان نگاه کرد. گرچه به شیوا اینجور گفته بود ولی دلش می خواست شیوا دعوتش را قبول می کرد. همه جمعشان بالاخره یکی از اقوام و دوستان را وارد جمع کرده بود جز ترنج. چهارشنبه شب ماکان داشت می رفت خانه. جلوی خانه از ماشین پیاده شد که کسی از توی تاریکی صدایش زد: -ماکان! گاکان برگشت و توی تاریکی را نگاه کرد: -بله؟ شبح ارشیا از توی تاریکی بیرون خزید. ماکان از دیدن چهره داغان و در هم ارشیا جا خورد.. با وحشت به طرفش رفت. -ارشیا؟ ارشیا سرش را پائین انداخت. -معلوم هست یه هفته کجایی بی معرفت. ارشیا روی سر بلند کردن نداشت. ماکان بازوی ارشیا را گرفت و گفت: -بیا بریم تو. -نه. -چرا؟ -می خوام باهات صحبت کنم. ولی اینجا نه. تنها. ماکان مردد به اونگاه کرد. - من می خواستم ترنج و برسونم خونه دوستاش. می خوای با من بیای بعد بریم با هم صحبت کنیم. 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻