eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
648 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 شلوار سفید و شال قرمز. بعد دوباره خندید و گفت: -حالا خودت میای می فهمی. اونجا همه محجبه ان. کسی از این مانتو های بلوزی نمی پوشه موهاشونم خوب می پوشونن. من اینقدر ضایع شدم اون شب. کلی خجالت کشیدم.البته اون بنده های خدا نه نگاه بدی کردن ونه حرفی زدن من خودم خجالت کشیدم. استاد مهران هم از همین موضوع استفاده کرد و کم کم مخم و زد. و دوباره خندید. خودش هم می دانست می خندد تا کلافگی اش را پنهان کند. نمی توانست به ارشیا فکر نکند. به اینکه با ماکان چکار داشت. شیوا هم خندید و دوباره به ظاهرش نگاه کرد. مانتویش واقعا کوتاه بود. ولی خیلی هم تنگ نبود. شانه ای بالا انداخت و با خودش فکر کرد او همه جا همینجور است پس لازم نیست معذب باشد. ترنج ماشین را پارک کرد و پیاده شدند. دف را از روی صندلی عقب برداشت و زنگ را زد.خود استاد جواب داد: -کیه؟ -سلام استاد. ترنجم. -به به . بفرما. و در با صدای کلیلکی باز شد. ترنج جلو رفت تا شیوا که راه را بلد نیست دنبالش بیاید. عرض حیاط را طی کردند و جلوی ساختمان رسیدند 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻