eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
673 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 بعضی مادرها به دختر هایشان نق می زدند: "نگفتم. می مردی تو دو تا مهمونی یه چیزی می انداختی سرت بعد که همه چی تمام میشد اونوقت هر غلطی دلت می خواست می کردی." ارشیا ترنج را توی اتاقش برد و خودش شالش را باز کرد: _اینو در بیار یه کم خنک شی. ترنج بی حال روی تخت ارشیا نشست. ارشیا پاهای او بلند کرد و روی تخت گذاشت و گفت: _دراز بکش. ترنج با اینکه سر گیجه داشت گفت: _وای نه یکی میاد زشته. _هیچ کس این بالا نمی اد خیالت راحت. ترنج رنگش کمی پریده بود و صورتش عرق کرده بود. آرایش خیلی زیادی نداشت که با عرق کردن به هم بریزد. ارشیا به چهره رنگ پریده او نگاه کرد و گفت: _من می رم پائین تو با خیال راحت و بدون استرس دراز بکش. خودم برای شام صدات می کنم. بعد بوسه ای به پیشانی او زد و رفت سمت در که ترنج صدایش کرد: _ارشیا! _جانم؟ _ماکان اومد منو خبر کن _باشه عزیزم تو استراحت کن. بعد کلید اتاقش را برداشت و کلید ها را از هم جدا کرد و یکش را گذاشت روی میز کنار ترنج و گفت: من در و قفل می کنم که خیالت راحت باشه کسی نمی اد. اینم کلیدش. یک کلیدم برا خودم می برم هر وقت خواستم می ام تو. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻