فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 شروع کن،
زندگی خیلی کوتاهه رفیق..😎💛
دلشنمیومدگناهڪنهامابازهمگفت:
اینبارِآخره ...🖐🏼!
مواظبِ"بارِآخر"هایۍباشیم
که"بارِآخرتِمان"راسنگینمیڪند
#بہعذابشنمیارزهها🚶🏻♂-!
4_5794052775138560576.mp3
3.59M
💢 یکی از مهمترین نشانههای ظهور؛
اگر به دنبال زمان ظهور هستید به این علامت نگاه کنید❗️
🎙#استاد_پناهیان
@Abbasse_Kardani
📌حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شبیه کدام امام یا پیامبران الهی میباشند؟
دربارۀ شباهتهای امام با پیامبران الهی، روایتهای فراوانی داریم که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
🔶امام سجاد(علیهالسلام) فرموده است:
در قائم ما چند سنت از پیامبران است. آن سنتی که از آدم و حضرت نوح(علیهالسلام)دارد، طول عمر است و از ابراهیم(علیهالسلام) پنهان بودن ولادتش و دوری گزیدن وی از مردم، و از موسی(علیهالسلام)غیبت از مردم، و از عیسی(علیهالسلام)اختلافی که مردم دربارۀ او دارند، و از ایوب(علیهالسلام) گشایش بعد از گرفتاری، و از محمد(صلى الله عليه وسلم) قیام با شمشیر.
🔶از امام باقر(علیهالسلام) چنین روایت شده است:
قائم آلمحمد(صلى الله عليه وسلم) پنج شباهت با پیغمبران دارد: شباهتی که به یوسف(علیهالسلام)دارد، غیبت و پنهانی او از خواص و عموم مردم و برادرانش است، و شباهتی که با موسی(علیهالسلام) دارد، غیبت طولانی و مخفی بودن ماجرای ولادتش است، و شباهت وی به عیسی(علیهالسلام)،اختلافی است که مردم دربارۀ او دارند؛ زیرا جماعتی گفتند او متولد نشده و عدهای گفتند او مرده و گروهی گفتند او را کشتهاند، و شباهتی که به جدش محمد(صلى الله عليه وسلم) دارد، قیام با شمشیر و کشتن دشمنان خدا و رسول و ستمگران است و وی به وسیلۀ شمشیر و وحشتی که در دلها پدید میآید، یاری میشود.
🔶البته در روایات بسیاری آمده که حضرت از نظر چهره و اخلاق، شبیهترین مردم به پیامبر اسلام(صلى الله عليه وسلم) است.
🔶از امام عسکری(علیهالسلام) چنین روایت شده است:
او از جهت خَلق و خُلق شبیهترین مردم به رسول خداست.
📚 بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۸۵ و ۳۲۲.
📚 کمالالدین، ص۳۲۲.
@Abbasse_Kardani
🔴 دستورالعمل تشرف به محضر امام زمان ارواحنا فداه چیست؟
🔵 عارف بزرگ مرحوم آیت الله علّامه حاج سیّد عبّاس حسینی کاشانی (ره) میفرمودند: «مداومت بر این دعای شریف بعد از نماز صبح برای تشرّف به محضر مقدّس امام زمان (عج) دستور مجرّبی است.
🌕 دعا این است:
اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلاىَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَمَغارِبِها وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَسَهْلِها وَجَبَلِها، حَیِّهِمْ وَمَیِّتِهِمْ، وَعَنْ والِدَىَّ وَوَُلَْدى، وَعَنّى مِنَ الصَّلَواتِ وَالتَّحِیَّاتِ زِنَهَ عَرْشِ اللَّهِ وَمِدادَ کَلِماتِهِ، وَمُنْتَهى رِضاهُ، وَعَدَدَ ما اَحْصاهُ کِتابُهُ وَاَحاطَ بِهِ عِلْمُهُ، اَللّهُمَّ اِنّى اُجَدِّدُ لَهُ فى هذَا الْیَوْمِ وَفى کُلِّ یَوْمٍ، عَهْداً وَعَقْداً وَبَیْعَهً فى رَقَبَتى، اَللّهُمَ کَما شَرَّفْتَنى بِهذَا التَّشْریفِ، وَفَضَّلْتَنى بِهذِهِ الْفَضیلَهِ، وَخَصَصْتَنى بِهذِهِ النِّعْمَهِ، فَصَلِّ عَلى مَوْلاىَ وَسَیِّدى صاحِبِ الزَّمانِ، وَاجْعَلْنى مِنْ اَنْصارِهِ وَاَشْیاعِهِ وَالذّآبّینَ عَنْهُ، وَاجْعَلْنى مِنَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ، طائِعاً غَیْرَ مُکْرَهٍ فِى الصَّفِّ الَّذى نَعَتَّ اَهْلَهُ فى کِتابِکَ، فَقُلْتَ صَفّاً کَاَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصوُصٌ، عَلى طاعَتِکَ وَطاعَهِ رَسوُلِکَ وَآلِهِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ، اَللّهُمَّ هذِهِ بَیْعَهٌ لَهُ فى عُنُقى اِلى یَوْمِ الْقِیمَهِ
📚 منبع دعا: مفاتیح الجنان زیارت امام زمان بعد از نماز صبح
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_94
_خانم سهیلی کیه؟
_همکار جدید.
کلافه گفتم:
_خوب چرا نرفتین خونه اونا.؟؟
_ترنج ولم کن. همه چی یهویی شد. کمک می کنی یا نه؟
نگاش کردم و با بدجنسی گفتم:
_یه ساعت اسپورت دیدم یه خورده گرونه بقیه اش می افته گردن تو.
_ترنج به خدا می کشمت.
رفتم به طرف پله و گفتم:
_پس به من چه!
دستم و گرفت و کشید. دستش و کرد توی جیب کتش و یه چک پول پنجاه تومنی درآورد و داد دستم.
_کافیه؟
_ای بد نیست.
_حالا بدو یه سری از اون شربتای خوشکلت بریز و بیار.
_چشم. راستی چند نفرین؟
_چهار نفر.
_برو اومدم.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_95
صاف رفتم تو آشپزخونه و سریع مشغول شدم.
تنها کاری که توی زندگیم بلد بودم همین بود.
لیوانای پایه بلند مامان و از بوفه برداشتم. شربت
غلیظ و ریختم توی لیوانا و تیکه های یخ مکعبی رو انداختم توش بعد آروم آروم آب ریختم روش که شربت با آب
قاطی نشه.
یه پرتقالم از یخچال برداشتم و حلقه کردم و زدم سر لیوانا.
نی های شیشه ای رو هم گذاشتم تو لیوانا و
بعد گذاشتمشون تو سینی.
با این روپوش و مقعنه نمی تونستم برم تو پذیرائی. دویدم رفتم تو اتاقم. تند یه شلوار لی و یه پیراهن آستین بلند یشمی هم پوشیدم.
شالمم برداشتم و دویدم پائین.شالمو انداختم روی موهام جلوی موهام بیرون بود. فقط بخاطر اینکه ارشیا اونجا بود.
می خواستم یه کم این حرکتم به چشم بیاد.سینی رو برداشتم و رفتم
طرف پذیرائی. از چیزی که میدیم شوکه شده بودم.
خانم سهیلی یه خانم جوون و خیلی ناز بود که درست نشسته بود کنار ارشیا و داشتن با هم صحبت می کردن.
این جناب ارشیا چی شده اینقدر ریلکس شد!
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_96
گرچه اصلا به خانم سهیلی نگاه نمی کرد ولی خیلی راحت با هم صحبت می کردن.
داشتم از غصه می مردم کاش ماکان و صدا زده بودم و
سینی رو داده بودم به خودش.
ماکان منو دید و اشاره کرد برم جلو.رفتم تو و آروم سلام کردم.
خودمم تعجب می کردم از این کارام من قبلل خیلی راحت بودم.
اصلا انگار نه انگار
حالا نمی دونم چرا اینقدر زود ناراحت میشدم و دلم
می خواست تنها باشم.
مااکان گفت: _خواهر کوچیکم ترنج
با سر اول با خانم سهیلی احوال پرسی کردم. ارشیا یه لحظه نگاهم کرد و با سر اونم سلام کرد.
یه آقایی هم نشسته بود کنار ماکان.سینی رو بردم و اول گرفتم جلوی خانم
سهیلی داشتم از فضولی می مردم بفهمم جریان این خانم سهیلی که اینقدر با ارشیا گرم گرفته چیه.
بش بیشتر از بیست و دو سه نمی خورد.
_بفرما.
_ممنون خانم کوچولو!
آخ خدا که دلم می خواست خره خره شو بجوم. فکر کرده خودش مامان بزرگه. زهر مارو خانم کوچولو.یه لبخند زورکی تحویلش دادم و سینی رو گرفتم جلوی ارشیا.
یه نگاه به شالم انداخت و با لبخند شربت و برداشت و گفت:
_چه خوشکل دستتون درد نکنه. زحمت شد.
وای که می خواستم سکته کنم. پس هم از شال پوشیدنم خوشش امده هم از شربتم.
به ماکان و اون آقا هم تعارف کردم و از پذیرائی بیرون اومدم تا کاری دست خودم ندم.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani