eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
673 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
سفارش حضرت آقا به خواندن هر روز این دعا @Abbasse_Kardani
[💧~نشون‌دادنِ تصـویرامام‌‌خامنہ‌اے توے شبکہ هاے ماهواره‌اے بینُ المللی ممنوع اسـت چرا؟ چون یک دختر آلمانے فقط با دیدنِ چھره آقـا مسلمان شد![🤓♥️] 🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️ انا لله و انا الیه راجعون روح بلند و ملکوتی علامه حسن زاده آملی به ملکوت اعلی پیوست. ◾️ضمن تسلیت به ساحت مقدس امام عصر ارواحنا فداه و رهبر فرزانه انقلاب و تمام شیعیان جهان، علو درجات آن یگانه دهر را از خداوند سبحان خواستاریم. خداوند طول عمر با برکت به رهبر معظم انقلاب و سایر خدمتگزاران اسلام و انقلاب عنایت فرماید. 🔹 علامه حسن زاده آملی: گوش‌تان به دهان رهبری باشد چون ايشان گوششان به دهان حضرت خاتم انبیاست است. 🔹اين جملات وقتي بيشتر معنا پيدا مي‌كند كه بدانيم صاحب تفسير الميزان، علامه طباطبایی درباره علامه حسن‌زاده فرموده‌اند: حسن‌زاده را كسي نشناخت جز امام زمان (عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 زیارت‌نامه اربعین، نوعی عهدنامه است 🔻اصل زیارت، حضور در محضر امام و تجدیدِ عهد با امام است، چه از دور، چه از نزدیک. مفاد زیارت‌نامه، مفاد عهدنامه است. این عهدنامه که در زیارت اربعین هست، خیلی لطیف است. شهود امام و مقامات امام و بعد هم عباراتی است که ما را به رجعت امام می‌رساند که «امری لامرکم سِلْم ونُصرَتی لکم مُعَدة» و ما را به نصرت و یاری و انتظار می‌رساند. 🔻یعنی ما شهادت می‌دهیم که این جریان شما در ظهور ائمه و رجعت، ادامه‌دار می‌باشد. هدف ما از انتظار، این است که قلب، تسلیم باشد و دنبال رأی امام باشد و تمام یاری‌مان، برای امام آماده باشد. 🔻نتيجه زيارت اربعين، آنچنان كه در انتهای زيارت‌نامه اربعین آمده است تسليم قلب، تبعيت محضِ رأی انسان از امام و آماده بودن زائر برای نصرت حضرت است. انسان بايد به جايی برسد كه هيچ رأیی در برابر امر معصوم نداشته باشد. 📚آیت‌الله سیدمحمّدمهدی میرباقری
⭕️رازهای غیبت امام زمان (عجل الله فرجه) ◀️‌۵) اسرار نهفته 🔷بر اساس برخی روایات، غیبت، دارای اسرار نامکشوفی است که ما آن را به صورت کامل نمی فهمیم؛ زیرا اسرار کامل غیبت در زمان ظهور آشکار خواهد شد. 🔷جابر بن عبدالله انصاری از محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مورد غیبت حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف چنین سؤال کرد: یا رسول اللّه! آیا قائم که فرزند شماست غایب می‌شود؟ آن حضرت فرمود: «إِی وَ رَبِّی وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرِینَ یَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا لَأَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ مَطْوِیٌّ عَنْ عِبَادِهِ فَإِیَّاک وَ الشَّک فِی أَمْرِ اللَّهِ فَهُوَ کفْر؛ 🔷به خدا قسم، آری! خداوند بدان وسیله اهل ایمان را امتحان نموده و خالص می‌گرداند و کافران را آزمایش کرده و از میان می‌برد. ای جابر! این از کارهای عجیب خداوند و سرّی از اسرار الاهی است که بر بندگانش پوشیده است. پس از شک در کار خدا بپرهیز که کفر است». 🔷امام صادق علیه السلام نیز در این باره می‌فرماید: «إِنَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَه لَا بُدَّ مِنْهَا یَرْتَابُ فِیهَا کلُّ مُبْطِلٍ؛ برای صاحب الأمر غیبت ناگزیری است که در آن هر باطل جویی به تردید می‌افتد». هنگامی که راوی درباره چرایی غیبت از حضرت سوال می‌کند، آن حضرت می‌فرماید: «لِأَمْرٍ لَمْ یُؤْذَنْ لَنَا فِی کشْفِهِ لَکمْ؛ به جهت امری که ما اجازه نداریم آن را آشکار سازیم». 🔷دوباره راوی از حضرت سوال می‌کند: چه حکمتی در آن غیبت است؟ حضرت در پاسخ می‌فرماید: «وَجْهُ الْحِکمَه فِی غَیْبَتِهِ وَجْهُ الْحِکمَه فِی غَیْبَاتِ مَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ حُجَجِ اللَّهِ تَعَالَی ذِکرُهُ إِنَّ وَجْهَ الْحِکمَه فِی ذَلِک لَا یَنْکشِفُ إِلَّا بَعْدَ ظُهُورِهِ کمَا لَمْ یَنْکشِفْ وَجْهُ الْحِکمَه فِیمَا أَتَاهُ الْخَضِرُ علیه السلام مِنْ خَرْقِ السَّفِینَه وَ قَتْلِ الْغُلَامِ وَ إِقَامَه الْجِدَارِ لِمُوسَی علیه السلام إِلَی وَقْتِ افْتِرَاقِهِمَا… إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَی وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللَّهِ وَ مَتَی عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَکیمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ کلَّهَا حِکمَه وَ إِنْ کانَ وَجْهُهَا غَیْرَ مُنْکشِف؛ 🔷 حکمت غیبت او همان حکمت غیبت حجّت‌های الاهی پیش از او است و وجه آن پس از ظهور آشکار خواهد شد؛ همان طور که حکمت اعمال خضر علیه السلام از شکستن کشتی و قتل پسر و به پا داشتن دیوار، بر حضرت موسی علیه السلام روشن نبود تا آن که وقت جدایی و فراق آن دو فرا رسید. این امر، امری از امور خداوند متعال و سرّی از اسرار و غیبی از غیوب اوست. پس هنگامی که پی بردیم خداوند حکیم است، می‌پذیر یم که تمام کارهای او حکیمانه است، هر چند وجه آن ظاهر نباشد». 🔷در این روایت، عبارت «لِأَمْرٍ لَمْ یُؤْذَنْ لَنَا فِی کشْفِهِ لَکمْ» نشان می‌دهد که حکمت‌های غیبت برای ما پوشیده و جزو اسرار است، وگرنه خود ائمه علیهم السلام آن را می‌دانند؛ امّا بنا به مصالحی مجاز به گفتن آن نیستند. این اسرار در زمان ظهور برای ما نیز آشکار خواهد شد. از این رو، معنای «سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَیْبٌ مِنْ غَیْبِ اللَّهِ» یا این است که ائمه علیهم السلام بنا ندارند تمام حکمت‌های غیبت را بازگو کنند، بلکه برخی از امور باید تا زمان ظهور پنهان بماند، یا بدین معنا است که هنوز زمینه برای گفتن این امور فراهم نیست و فهم این اسرار به شرایط و گذشت زمان وابسته است. 🔷بنابراین، ما نمی توانیم علل و حکمت‌های غیبت حضرت را محصور در چند چیز بدانیم؛ بلکه حکمت‌های فراوانی در کار است که برخی برای ما بازگو شده و برخی مکتوم مانده است. 🔷امّا جدا از چرایی اصل غیبت، پرسش دیگر، درباره چرایی طولانی شدن و به درازا کشیدن غیبت است. پاسخ به این پرسش را باید در عدم آمادگی جهانی برای تحقق اهداف و برنامه‌های عدالت گسترحضرت جستجو نمود؛ زیرا سنّت الاهی بر این است که هرگونه تغییر و تحولی در عرصه‌های مختلف حیات بشری، از مسیر اراده و انتخاب خود انسان‌ها صورت پذیرد. 🔷از این رو، لازمه پایان یافتن دوران غیبت و محرومیّت از برکات حضور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بلوغ فکری جامعه بشری، شناخت رهبری معصوم، درک ضرورت حضور وی و آمادگی برای پذیرش اهداف و برنامه‌های ایشان، یعنی حکومت عدل جهانی است. 🔷 در این صورت، بدون شک، عنایت خاصه الاهی شامل حال انسان‌ها گردیده و وعده ظهور محقق خواهد شد. در قسمت‌های بعد، به توضیح بیشتر این مطلب خواهیم پرداخت. ‌📚آخرین منجی ✍قنبرعلی صمدی 
💐معرفت مهدوی💐 ☀️‌‌امام،مخاطب وحی و حامل قرآن☀️ 🌿حقیقت وحی الهی، چیزی است که افراد معمولی، ظرفیت درک و تحمل آن را ندارند، و چون قرآن کتاب همیشگی و زنده انسان هاست، پس مخاطب حقیقی آن نیز باید همیشه وجود داشته باشد. و این مخاطب حقیقی که قلب و روحش بستر و جایگاه وحی است بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله کسانی جز امامان علیهم السلام یکی پس از دیگری تا امام عصرعلیه السلام نمی توانند باشند. ⭕️امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: امام سجادعلیه السلام در مورد آیه شریفه: «إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ... » [۱] فرمودند: «قرآن در شب قدر نازل شده و طبق خبر قرآن، در شب قدر فرشتگان و جبرئیل علیه السلام فرود آمده، امر و فرمان خداوند را در موارد مختلف با خود می‌آورند. حالا اگر پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله زنده نبود، باید گفت که دیگر شب قدری نیست؟! چنین دیدگاه انحرافی گریبان گیر مخالفان شده است. و این نوعی عقب گرد است! و اگر بگویند باز هم جریان شب قدر ادامه دارد، خود به خود اقرار کرده اند که باز هم امری از طرف خدا بر زمین فرود می‌آید؛ و چون نزول «امر» را پذیرفته اند، به ناچار باید وجود «صاحب امر» را که همان مخاطب امر و الهام و حقایق غیبی است، بپذیرند. [۲] 🌿این جریان مستمر وحی و الهام و بقاء استمرار قرآن و شب با برکت قدر، جز با پذیرش وجود کسی که حامل و محل نزول وحی و مخاطب آن‌ها باشد، قابل تصور نیست و چنین شخصی همان امام عصرعلیه السلام می‌باشد. ---------- [۱]: سوره قدر، آیه ۱. [۲]: اصول کافی، ج ۱، ص ۳۶۱، ح ۶۴۰، و نیز حدیث ۴۹۸.. و همچنین احادیث ۶۳۷ - ۶۴۵ باب «فِی شَأْنِ اِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ وَتَفْسِیرِها» که دارای ۹ حدیث مفصل است در این زمینه می‌باشد. ‌📚نیاز جهان به امام زمان ✍محمد مولوی
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 -باشه مرسی سلام برسون. -تو هم خداحافظ. ترنج گوشی را قطع کرد و به ان نگاه کرد. گرچه به شیوا اینجور گفته بود ولی دلش می خواست شیوا دعوتش را قبول می کرد. همه جمعشان بالاخره یکی از اقوام و دوستان را وارد جمع کرده بود جز ترنج. چهارشنبه شب ماکان داشت می رفت خانه. جلوی خانه از ماشین پیاده شد که کسی از توی تاریکی صدایش زد: -ماکان! گاکان برگشت و توی تاریکی را نگاه کرد: -بله؟ شبح ارشیا از توی تاریکی بیرون خزید. ماکان از دیدن چهره داغان و در هم ارشیا جا خورد.. با وحشت به طرفش رفت. -ارشیا؟ ارشیا سرش را پائین انداخت. -معلوم هست یه هفته کجایی بی معرفت. ارشیا روی سر بلند کردن نداشت. ماکان بازوی ارشیا را گرفت و گفت: -بیا بریم تو. -نه. -چرا؟ -می خوام باهات صحبت کنم. ولی اینجا نه. تنها. ماکان مردد به اونگاه کرد. - من می خواستم ترنج و برسونم خونه دوستاش. می خوای با من بیای بعد بریم با هم صحبت کنیم. 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ارشیا با شنیدن نام ترنج سرش را بیشتر پائین انداخت و با صدای خش داری گفت: -نه...نه تو برو برسونش بعد بیا با هم بریم. ماکان از حرکات ارشیا کلافه شد. داشت شکش به یقین بدل میشد. رو به ارشیا که مثل آدم های کتک خورده کنار دیوار ایستاده بود کرد و گفت: - صبر کن یک کار دیگه می کنیم. بعد رفت طرف در خانه و زنگ را به صدا در آورد. -بله؟ -مامان اگه ترنج آماده اس بگو بیاد. -باشه. ماکان کنار در ایستاد و توی فکر فرو رفت. دوباره نگاهی به ارشیا انداخت. ارشیا تکیه اش را از دیوار گرفت و گفت: -من تو ماشین منتظرتم. ماکان فقط سر تکان داد.ترنج با عجله در را باز کرد و با حرص گفت: -چقدر دیر کردی خوب شد گفتم زود بیا باید دنبال شیوام بریم. ماکان گیج به ترنج نگاه کرد که کیف دایره ای شکلی دستش بود و گفت: -می تونی خودت ماشین من و ببری؟ چشمای ترنج گرد شد. -به به چی شده داداش اینقدر بخشنده شدن. نمی ترسی بزنم داغونش کنم. ماکان حوصله شوخی نداشت. -من کار دارم. و به ترنج نگاه کرد و گفت: -ارشیا تو ماشینش منتظرمه. رنگ ترنج واقعا پرید. و از زبانش پرید: -ارشیا کی اومده؟ ماکان اخم کوچکی کرد و سوئیچ را توی دستش گذاشت و گفت: -نمی دونم ولی قیافه اش عین اینایی که از قبر در اومدن. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 رفت طرف ماشین ارشیا. در راننده را باز کرد و با لحن جدی گفت: - برو اون ور من می رونم. ارشیا بدون اینکه پیاده شود از روی دنده رد شد و جایش را داد به ماکان. ماکان رو به ترنج که همانجا جلوی در خشکش زده بود گفت: -دیرت نشه. و به ماشین اشاره کرد. ترنج به خودش آمد و سریع به سمت ماشین ماکان رفت. ماکان ماشین را روشن کرد و دور شد. ترنج ولی پشت فرمان نشسته بود و حسابی توی فکر بود: -خدایا یعنی چش شده؟ چرا پیاده نشد؟ چرا نذاشت ببینمش؟ چرا نخواست منو ببینه. داشت دیرش میشد اگر قرار نبود شیوا را ببرد اصلا نمی رفت. ولی شیوا همین یک ساعت پیش تماس گرفته و گفته بود می آید. ماشین را روشن کرد و راه افتاد. ماکان در سکوت رانندگی میکرد و منتظر بود تا ارشیا شروع کند. ارشیا هم انگار که روزه سکوت گرفته بود. ماکان بعد از ده دقیقه حوصله اش سر رفت. -راننده می خواستی که اومدی دنبال من؟ ارشیا نگاهش را از خیابان گرفت و گفت: -نمی دونم از کجا شروع کنم. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻