🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_397
-باشه مرسی سلام برسون.
-تو هم خداحافظ.
ترنج گوشی را قطع کرد و به ان نگاه کرد. گرچه به شیوا اینجور گفته بود ولی دلش می خواست شیوا دعوتش را قبول می کرد.
همه جمعشان بالاخره یکی از اقوام و دوستان را وارد جمع کرده بود جز ترنج.
چهارشنبه شب ماکان داشت می رفت خانه.
جلوی خانه از ماشین پیاده شد که کسی از توی تاریکی صدایش زد:
-ماکان!
گاکان برگشت و توی تاریکی را نگاه
کرد:
-بله؟
شبح ارشیا از توی تاریکی بیرون خزید.
ماکان از دیدن چهره داغان و در هم ارشیا جا خورد..
با وحشت به طرفش رفت.
-ارشیا؟
ارشیا سرش را پائین انداخت.
-معلوم هست یه هفته کجایی بی معرفت.
ارشیا روی سر بلند کردن نداشت. ماکان بازوی ارشیا را گرفت و گفت:
-بیا بریم تو.
-نه.
-چرا؟
-می خوام باهات صحبت کنم. ولی اینجا نه. تنها.
ماکان مردد به اونگاه کرد.
- من می خواستم ترنج و برسونم خونه دوستاش. می خوای با من بیای بعد بریم با هم صحبت
کنیم.
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_398
ارشیا با شنیدن نام ترنج سرش را بیشتر پائین انداخت و با صدای خش داری گفت:
-نه...نه تو برو برسونش بعد بیا با هم بریم.
ماکان از حرکات ارشیا کلافه شد. داشت شکش به یقین بدل میشد.
رو به ارشیا که مثل آدم های کتک خورده کنار دیوار ایستاده بود کرد و گفت:
- صبر کن یک کار دیگه می کنیم.
بعد رفت طرف در خانه و زنگ را به صدا
در آورد.
-بله؟
-مامان اگه ترنج آماده اس بگو بیاد.
-باشه.
ماکان کنار در ایستاد و توی فکر فرو رفت. دوباره نگاهی به ارشیا انداخت.
ارشیا تکیه اش را از دیوار گرفت و گفت:
-من تو ماشین منتظرتم.
ماکان فقط سر تکان داد.ترنج با
عجله در را باز کرد و با حرص گفت:
-چقدر دیر کردی خوب شد گفتم زود بیا باید دنبال شیوام بریم.
ماکان گیج به ترنج نگاه کرد که کیف دایره ای شکلی دستش بود و گفت:
-می تونی خودت ماشین من و ببری؟
چشمای ترنج گرد شد.
-به به چی شده داداش اینقدر بخشنده شدن. نمی ترسی بزنم داغونش کنم.
ماکان حوصله شوخی نداشت.
-من کار دارم.
و به ترنج نگاه کرد و گفت:
-ارشیا تو ماشینش منتظرمه.
رنگ ترنج واقعا پرید. و از زبانش پرید:
-ارشیا کی اومده؟
ماکان اخم کوچکی کرد و سوئیچ را توی دستش گذاشت و گفت:
-نمی دونم ولی قیافه اش عین اینایی که از قبر
در اومدن.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻
🌻
#رمان_مذهبی🌟
#نسیمعشق
#پارت_399
رفت طرف ماشین ارشیا.
در راننده را باز کرد و با لحن جدی گفت:
- برو اون ور من می رونم.
ارشیا بدون اینکه پیاده شود از روی دنده رد شد و جایش را داد به ماکان.
ماکان رو به ترنج که همانجا جلوی در خشکش زده
بود گفت:
-دیرت نشه.
و به ماشین اشاره کرد. ترنج به خودش آمد و سریع به سمت ماشین ماکان رفت.
ماکان ماشین را روشن کرد و دور شد. ترنج ولی پشت فرمان نشسته بود و حسابی توی فکر بود:
-خدایا یعنی چش شده؟ چرا پیاده
نشد؟ چرا نذاشت ببینمش؟ چرا نخواست منو ببینه.
داشت دیرش میشد اگر قرار نبود شیوا را ببرد اصلا نمی رفت.
ولی شیوا همین یک ساعت پیش تماس گرفته و گفته بود می آید.
ماشین را روشن کرد و راه افتاد.
ماکان در سکوت رانندگی میکرد و منتظر بود تا ارشیا شروع کند.
ارشیا هم انگار که روزه سکوت گرفته بود.
ماکان بعد از ده دقیقه حوصله اش سر رفت.
-راننده می خواستی که اومدی دنبال من؟
ارشیا نگاهش را از خیابان گرفت و گفت:
-نمی دونم از کجا شروع کنم.
🌻
🌼🌻
🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبای دعای فرج☝️🏻
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
@Abbasse_Kardani
هدایت شده از عشاق الحسین (محب الحسین)
ای-نگار-آشنا.mp3
714.9K
سلام دوستان بزرگوار
مسابقه مسابقه داریم📣📣📣📣📣
این مداحی با صدای کدوم مداحان میباشد⁉️
1⃣کربلایی نریمان پناهی_حاج محمود کریمی_حاج مهدی رسولی
2⃣حاج میثم مطیعی_سید رضا نریمانی_کربلایی حمید علیمی
3⃣کربلایی حمید علیمی_حاج منصور ارضی_حاج مهدی رسولی
4⃣حاج منصور ارضی_حاج میثم مطیعی_حاج محمود کریمی
http://eitaa.com/joinchat/2796617737Cc5231e645a
پاسخ صحیح خود را به ایدی مدیر کانال بفرستید👇👇👇👇
🆔@shahiid61
به شرکت کنندگان جوایزی 🎁🎁 به قید قرعه اهدا میشود
✅مهلت پاسخگویی تا اخر ماه صفر
#السلام_علیڪ_یااباصالح_المهدے❤
سلام بر آن خورشیدے ڪہ همہ
مردمان تاریخ در انتظارش بوده اند..
و با طلوعش
همگان زیر سایہ محبّتش
یڪدل و یڪ نوا مے شوند..
سلام بر او
و بر لحظہ هاے طلوعش..
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
سفارش حضرت آقا به خواندن هر روز این دعا
@Abbasse_Kardani
12.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #نماهنگ | یا زوار
از زبان حضرت ابوالفضل(ع) و حضرت زینب(س) خطاب به زائران امام حسین(ع)
🎤 #حاج_مهدی_سروری
◾ و امروز اربعین است...
زینب با قامتی خمیده از غم، می آید
چهل روز است حسینش را ندیده
تنها زبان اشک می تواند شرح حالش را بگوید.
باز دگر باره رسید اربعین
جوش زند خون حسین از زمین
شد چهلم روز عزای حسین
جان جهان باد فدای حسین
◼️ اربعین شهادت سرور آزادگان جهان، چهلمین روز وداع خونین حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفای حضرت تسلیت
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج