eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
103 ویدیو
16 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
👌🌷 به امام رضا (ع) که چشم است و چشم انداز چشمت ................ مرا آیینه کرده، نور چشمت خدا پیداست در منشور چشمت دل بیچاره من قصد دارد شبی راهی شود تا طور چشمت چه چشمانی! چه چشمانی! جهانی - نخواهد شد حریفِ زور چشمت وجودت عین قرآن است و دارد هزاران آیه در یک سوره، چشمت کلامت، سبزوارِ باشکوهی ست یقین دارم به نیشابور چشمت تو را مسموم و من را مست کردند حکایت هاست در انگور چشمت قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🤦🏻 برای شهادت امام رضا (ع) خون دل ................. تو مأمن بودی و او بود مأمون تو خوردی خونِ دل، او «خون» پیِ «خون» ۱ همانکه در تکبر بود نمرود همانکه در تفکر بود قارون همانکه بَرده ی تن بود و تن داد برای جان، به صد نیرنگ و افسون خودش بازیچه ی دست جهان شد یزیدی که تماماً بود میمون به جز آگاهی و اصلاح و درمان چه باید کرد با طاغوتِ طاعون!؟ کسی که لقمه هایش از حرام است ندارد اعتنا بر شرع و قانون تلافی کرد با انگورِ مسموم سر فرزند کاظم؛ ابن هارون! تمام شهر فهمیدند او را به جز او نیست در این شهر، مظنون رضا آبی ترین روحِ خدا بود - همینکه آمد و لب زد به معجون حرم داری، خدا را شکر ای عشق! مکن ما را از این میخانه بیرون در آغوش تو ای آهوترین صید غزل، بهلولِ عاقل بود و مجنون ۲ اگر بارِ گران بودیم رفتیم ۳ مرا مدیون خود کن باز، مدیون! خداحافظ رفیقِ بی زبان ها وداع آخر است، ممنون ممنون قم المقدسه ...................................... ۱. خون: خون مردم/ شراب ۲. بُهلول (بهلول دانا، بهلول مجنون کوفی یا ابو وهب بن عمرو صیرفی کوفی) یکی از عقلای مجانین سدهٔ دوم هجری و معاصر هارون‌الرشید بود. وی در کوفه رشد و نمو یافت و مردم محل او را با نام فارسی بهلول دانا یا عاقل دیوانه می‌نامیدند. برخی بهلول را از شاگردان پیشوای ششم شیعیان دانسته‌اند. در سال ۱۸۸ق/ ۸۰۴م بود که هارون‌الرشید را ملاقات کرد. زمانی که از سوی هارون‌الرشید در معرض خطر قرار گرفت خود را به دیوانگی زد ولی در مواقع لزوم به مردم پند و اندرز می‌داد. همچنین اشاره به محمّدتقی بُهلول بیلُندی گنابادی‌‌ مشهور به شیخ بهلول یا علامه بهلول از واعظان و عارفان و‌ فقهای معاصر ایران که در گناباد خراسان دفن است و به سبب رفتارهای خاص و جنون آمیز به نام بهلول خوانده شد و در واقعه مسجد گوهرشاد نیز نقش داشت. ۳. بیتی از جلال مهرپویان اگر بار گران بودیم رفتیم اگر نامهربان بودیم رفتیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤😭 برای شهادت امام رضا (ع) انگور ............. انگورها را دانه دانه خورد و پرپر شد تا آستان در رسید و یک کبوتر شد گاهی نشست و گاه از دیوار، یاری خواست در طول راه از بس به خود پیچید مادر شد آنقدر مأمون با زبان، آزار داد او را مثل حسن در حجره گفت: ای زهر... بهتر شد! هر شاخه ی انگور، تیری بود بر چشمش باب الحوائج را به یاد آورد و ساغر شد خون می چکید از بین انگشتان بی جانش چشم خدا از دیدن چشمان او تر شد در سایه روشن های حجره، دید نوری را حال و هوای خانه بعد از آن معطر شد شمس الشموسِ روی او تا در محاق افتاد در آسمان ها، خاطر خواهر مکدر شد معصومه، هفده بار افتاد از نفس در قم آن روز از آن سرفه ها، خواهر... برادر شد این برگه، بعد از کربلا خونین ترین صفحه ست دل چون کبوتر بود و از این داغ پرپر شد قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤😭 برای غربت امام حسن (ع) و حضرت زهرا (س) آنگونه ............. دنبال تو می دوید مست آنگونه ای وای که راه بر تو بست آنگونه طوفان شد و چادری به پایت پیچید آمد طرف تو چند دست آنگونه سیلی نزنید بر رخ مادر من آیینه ی شبنم و گل است آن گونه پشت درِ خانه هیزم آورد خزان زد آتش و شد مِهرپرست آنگونه این طایفه از قدیم هستند غریب زهرا و حسن که از الست، آنگونه ای کاش تنت شبانه می شد تشییع تا حُرمت تو نمی شکست آنگونه قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 برای امام حسن (ع) خاطرات کوچه 😭 ........................... زندگی را می توان با خنده ای از سر گرفت آه... اما نه در آنجا که عزیزی پر گرفت خاطراتِ کوچه را می زد قدم با اضطراب سال ها در خانه ی خود، روضه مادر گرفت وای از آن روزی که غافلگیر شد با ازدحام دور تا دورِ جهانش را چهل کافر گرفت جنگ با دشمن فقط در بین میدانگاه نیست گاه باید در میان کوچه ها سنگر گرفت رد شد از روی سرش، دستانِ سنگین کسی سیلیِ ملعون، تمام کوچه را در بر گرفت این ولی کافی نبود! آتش به جان دین زدند هیزم آوردند و از این... کار بالاتر گرفت با لگد کوبید زهرا را به دیواری که ریخت انتقام غزوه ها را از علی، آخر گرفت باغبانی خسته از مسجد رسید و شوکه شد او که یاسی کاشت و یک مشت، خاکستر گرفت روضه ها را بارها کردم مرور و گفته ام مزد خدمت کردنش را خوب، پیغمبر گرفت تا بماند بعدِ پروازِ پرستو، روی پا مجتبی از آسمان، یک فرصت دیگر گرفت با برادر، انس و الفت داشت و با دیدنش از عطش لبریز شد! تا... چشم های تر گرفت کربلا را گاه می دید و صدا می زد: «حسین - قلبم از گودالِ آه و... کُندیِ خنجر گرفت» تا نباشد حس غربت در دل معصومشان دست عبدالله و قاسم را علی اکبر گرفت آنقدَر فریاد زد صلح و سلوک و عشق را که صدای بی قرارش روی هر منبر گرفت سال ها از صلح گفت و... جنگ را مغلوبه کرد درس زیبایی از او... آن روزها خواهر گرفت آتشش زد جعده با زخم زبان و بعد از آن جام زهر آورد و جانش را به یک ساغر گرفت تیر آمد روی تیر و زخم آمد روی زخم روز تشییع تنش، باران تندی درگرفت قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 در ستایش مادران امام رضاییِ شهدای مدافع حرم و آنها که در روزهای ابتدایی سوریه به مبارزه با داعش رفتند مادرم .................... دلخوشم تنها به لبخند و دعای مادرم هرچه دارم، دارم از شبْ گریه های مادرم فاطمیه آمده، کوچه... دلش تنگِ عزاست ابریِ ابری شده، حال و هوای مادرم من هم ای ارباب، حساسم به نام فاطمه فاطمه، شام است و کوفه، کربلای مادرم کوچه کوچه گشتم این شهرِ بدون عشق را مادرت را دیدم آخر در صدای مادرم از قنوتش زندگی می گیرم، او هم فاطمه ست! گاه می ترسم ولی از ربّنای مادرم مرگ می خواهد میان روضه های مادرت کوچه ها پُر می شود از وای وای مادرم ما نمک گیرِ شماییم و سرِ این سفره ایم ریخته زهرا نمک ها... در غذای مادرم با مُحرم رنگ و بوی دیگری دارد دلم دسته ها می آید و من هم عصای مادرم کربلا آتش به جانم می زند، نی می شوم نوحه می خوانم برایت - همنوای مادرم کربلا را باید از مشهد گرفت، اما چطور!؟ گفته سلطان جهان: من خاک پای مادرم می روم تا پنجره فولاد، امضایم کند قبل از آن اما رضایم با رضای مادرم از حرم سوغات باید برد، سوغاتم دل است دل که باشد جایگاه و جانفدای مادرم در مُحرم، دیدنِ هر چیز در من روضه است می روم بازار و درگیر حنای مادرم یاد جسم تو می افتم زیر سُمّ اسب ها زعفران وقتی که می گیرم برای مادرم تربتت، قرصی ست که زیر زبان باید گذاشت چیست غیر از این دوای من، شفای مادرم مادرم می ترسد و می لرزد از بازار شام می روم امسال سوریه به جای مادرم قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭🖤 برای امام رضا (ع) و زائران روحانی شهید که با زبان روزه در آغوش او جان دادند جنینِ جنون ...................... شوق یعنی یاکریمان دور گنبد در طواف ذوق یعنی شاعری در «روضه» های اعتکاف آمدم با هر چه دارم- با ندارم های خویش- عشق یعنی ماجرای آن زن پیر و کلاف از سر من هم زیاد است اینکه می بینی مرا گاه گاهی یک نگاهی می دهد ما را کفاف آنچه ما را می رساند تا تو...! شور و معرفت آنچه ما را می کشاند تا تو...! عین و شین و قاف تا بشویم دور تا دور ضریحت را به اشک بارها از حج واجب داده ام من انصراف غرقِ امواج توام در بیکرانِ مرقدت از زیارتنامه خواندن، آه... ما را کن معاف در حرم وا می شود نطق تمام زائران پیش تو نرم است مولاجان، زبان اعتراف مادرم دیشب به خوابم آمد و آرام گفت: قالیِ اشکی برای مادرش زهرا (س) بباف من همان آهوترین زندانی ام در بند خویش ضامنم ای کاش باشی، توبه کردم از خلاف! در مسیر کوی تو، یک اربعین باران شدم -داستان عشق سی مرغ و وصال کوه قاف- زائرانت، آسمانِ آبیِ باریدنند خادمانت اسوه ی سبز حجابند و عفاف سیزده نور زلال از ربّنایت جاری اند خوش به حال من...! که من هم مستم از این ائتلاف صبح صادق می دمد هر روز از لبخند تو سر برون می آورد خورشیدِ چشمت از شکاف کیستم من بعد هر بار آمدن در این حرم!؟ آن جنینی که جدایش کرده اند از بند ناف عاشقم... یک عاشقِ از خویشتن خالی شده هیچکس اندازه ی عاشق ندارد انعطاف! تا ابد زیر عبای دست تو میخانه شد دعبلانه هر که زد از عشق والای تو لاف یا سریع و یا انیس و یا حسیب و یا رفیق شد حسابم با تو بعد از این زیارت، صاف صاف کثرتِ وحدت نمایان است از آیینه ها ای کسانی که به سر دارید ننگ اختلاف! شیعه و سنی یکی هستند در این آستان راه حق دور است از هرگونه مکر و انحراف با زبان صلح باید در دل مردم نشست تیغ غیرت، هر کجا بیرون نیاید از غلاف! می توان چون او رضا (ع) بود و رضا بود از جهان می توان چون او علی (ع) بود و به وقتش در مصاف! قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙏💐 برای ثامن الحجج امام رضا (ع) ما را ببخش ساقی ............................... ما را ببخش ساقی، مست از سبو نبودیم با چشمه های اشکت، در گفتگو نبودیم دریاترین زمین...تو، خورشیدْ آفرین... تو با آیه های نورت، ما روبرو نبودیم گاهی سکوت کردیم، گاهی زدیم فریاد دور از توایم اما بی آرزو نبودیم ما داغدار خویشیم، ما را نده خجالت در اوج روسیاهی! بی آبرو نبودیم در روضه های چشمت، آتش زدیم دل را رسوای عالمیم و رازی مگو نبودیم غسل زیارتِ ما با اشک بود و باران در آستانت ای جان، ما بی وضو نبودیم قم المقدسه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا