🌷شاه صنم جانیپاکار از نحوه شهادت همسر و پسر شهیدش میگوید/ فارس قزوین ۱۳۹۵/۲/۳۱
🔹همسرم امیدعلی پنج بار به جبهه رفت که شامل مناطق فتحالمبین، جزیره مجنون، خرمشهر، جنوب فاو و عملیات والفجر 8 میشد.
🔸فرزندم ایرج دو بار از سن 13 سالگی وارد جبهه شد که نخستینبار به کردستان اعزام شد و آخرین بار به همراه پدرش در منطقه فاو و عملیات والفجر 8 حضور داشت.
🔺همسرم تا زمان شهادت نگفته بود که ایرج فرزندش است و هنگام غذا خوردن میگفت که برادرزاده من امانت است.
🔹آخرین بار امیدعلی همسرم و ایرج پسرم برای شرکت در عملیات والفجر 8 به منطقه فاو رفته بودند که پدر آرپیچیزن و پسرم کمک آرپیچیزن بودند
🔸به مسجد فاو که رسیده بودند فرزندم کف دستش را روی خون شهدایی که شهید شده بودند گذاشته بود و به دیوار مسجد زده و نوشته بود برادرتان شهید ایرج آموخت برای تهیه مهمات آرپیچی حرکت میکند.
🔹زمانی که مهمات آرپیچی روی دوشش بود خمپارهای از سوی دشمن به سوی ایرج پرتاب میشود و مهمات منفجر میگردد و فرزندم اذعان میکند «بابا جان سوختم، به مادرم بگویید عروسی کردم، ناراحت نشود و گریه نکند»؛ اینجا بود که همرزمان این دو شهید متوجه میشوند آنها پدر و پسر هستند.
🔸همسرم با خاک شروع به خاموش کردن آتشپارههای روی تن ایرج میکند و او را در آغوش میگیرد، در همین زمان خمپاره دیگری از سوی دشمن به سمت همسرم اصابت میشود که به همراه فرزندم و در آغوش هم به شهادت میرسند.
🔹#ایرج و #امیدم #چهار #بار #شهید شدند؛ تیر خلاص به آنان زده بودند، شیمیایی شده بودند، به آنان ترکش خورده بود و خمپاره هم به آنان زده شده بود.🌷
🌐@Abyek_fars