eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.6هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
3هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
☘☘☘☘☘ ✍ حکایتی بسیار زیبا و خواندنی نذر🪔 همسایه‌ها به مادرم می گفتند، ننه قیصرِ عباس؛ قیصر برادر بزرگترم بود که چند سال پیش عمرش رو داد به شما یک سال بعد هم پدرِ سکته زده ، دوباره از غصه سکته کرد و مرد و ننه قیصر موند و عباس ناخلفش کهِ فارغ از مسئولیت همیشه دنبال عیش و نوش بود. به ناچار روز میرفتم حجره و شب ها عشرتکده اشرف و پاتیل برمی گشتم خونه غیر شب جمعه و خود جمعه ها که همیشه مهمون داشتیم . معمولا شب جمعه ها همه خیرات میدن اما ننه غذا می پخت برای شعبون و چند تا خونه نشون کرده دیگه؛ و میداد به من که ببرم، سفارش هم می کرد - ننه جون یه وقت نگی فاتحه ست بگو نذره اونا خودشون هم خدا بیامرز میگن هم فاتحه می فرستند من که به این چیزا اعتقادی نداشتم یه بار به شوخی گفتم، - ننه این وسط چی به ما می ماسه؟ عاشقانه یه نگاهی به قد و بالای من انداخت و گفت می بینی حالا چی می ماسه!! یه چهارشنبه آخر شب که مست بودم تو گذر به پست حسن حلیمی خوردم که کیسه ایی هم دستش بود، پسر بدی نبود ؛ باهاش دمخور نبودم فقط گاهی به هم تیکه می اومدیم. مستانه بهش گفتم: از ما بهترون این چیه دستت ؟ جواب داد: خرما خریدم فردا شب جمعه خیرات بدم برا آقام فاتحه بخونن - فاتحه چی می خونن؟ - فاتحه همونه که تو بلد نیستی - درسته حالا بگو ببینم معنیش چیه جون تو حوصله عربی ندارم معنیش رو که گفت جواب دادم این که حرفی یا دعایی برای اموات نزده ، همش واسه زنده هاست که تو هم اهلش نیستی خرما رو یه جا بده شعبون که وضعش خوب نیست آقا تو دعا کنه با کنایه گفت: اون کوره رو به اندازه کافی بعضی‌ها که چشم به دختر خوشگلش دارند می برن براش - دخترش کیه؟ -یعنی تو نمی شناسی؟ آفاق همون که صد تا خاطرخواه داره، و به هیشکی پا نداده با این حرف انگار یکی یه چک زد تو گوشم مستی از سرم پرید ، با عصبانیت حسن حلیمی رو چسبوندم سینه دیوار و گفتم: من تا حالا یه بارم ندیدمش ولی به اسم عباس قسم یه بار دیگه پشت سر دختر مردم غیبت کنی دندوناتو می ریزم تو حلقت . زد تخت سینم ولو شدم زمین حالِ بلند شدن نداشتم یه نگاه حقیرانه بهم کرد و گفت: هرری تو برو دهنتو آب بکش که بوی گند میده و رفت..‌‌.. غروب پنجشنبه که رسید به ننه که روی تخت مشغول غذا ریختن بود با اخم گفتم: - ننه من دیگه در خونه کسی نذری نمی برم، مایه حرفه - نمیشه مادر، یه قسمت از نذر اینه که تو ببری وگرنه قبول نمیشه روی دو زانو ایستادم و دستشو بوسیدم - ننه تو رو روح داداش و آقا جون بگو نذرت واسه چیه؟ اشک کنج چشمای معصومش جمع شد و با گوشه چارقدش پاک کرد و جواب داد؛ - این نذر نیست یه عهده، وقتی قیصر و آقات از دنیا رفتند عهد کردم تا زنده ام کاری کنم که مردم از اونها به نیکی یاد کنند. - خوب این وسط من چیکارم، بده یکی دیگه ببره - نمیشه، عهد کردم که خودت ببری و از خدا خواستم که یه روز دلتو بلرزونه واهل بشی. دوباره دو تا دستهاشو تند تند ماچ کردم و گفتم: - الهی عباس فدات ننه من که رام رام توام تو دعا کن زمین نلرزه ، آخه تو کی شنیدی عباس شر شده یا به ناموس کسی نیگا کرده که عرش خدا بلرزه. فرق سرمو بوسید و گفت: میدونم تو همیشه منو یاد جوونی های آقات میندازی حالا پاشو اینا رو ببر -- چشم ننه قیصر خونه شعبون از همه دورتر بود و آخرین منزل ، کلون درو که زدم مثه همیشه زود نیومد . شعبون با اینکه چشم نداشت اما قدم به قدم متر خونش رو حفظ بود و خودشو تندی می رسوند دم در غذا رو می گرفت و جلدی ظرفاشو پس می آورد. یه خورده این پا اون پا کردم که یهو در وا شد و یه دختر با چادر سفیدِ گل منگولی دندون به دهن درو وا کرد سرمو انداختم پائین و پرسیدم: ببخشید شعبون خان خودش نیست؟ - آقام مریض شده مادرمم دستش بند بود. یاد حرف حسن حلیمی افتادم و اینکه یه نظر که حلاله سرمو بالا گرفتم که کاسه رو بدم دستشو دراز کرد که بگیره چادرش وا شد چشم به چشم شدیم در جا خشکم زد ،قرص قمر، ابرو کمونی چشماش عین شراب سرخوشم کرد زانو هام سست شد، به تته پته افتادم -- من عباس، نذر ننه همش ماسید حالمو فهمید نتونست نخنده که چال لپشو نبینم گفت: دیدمتون عباس آقا چند دفعه اومدم حجرتون خرید توجه نکردید نجیب و سر بزیر مثه داداش قیصرتون هستید -- عیبی نداره با ننه قیصر عباس خدمت برسم ، یعنی واسه عیادت؟ با چادر نیم رخشو پرده کشید و گفت نه خوشحال میشم و رفت.. پشت به در شدم ، پهنای دو دستم رو کشیدم رو صورتم و تو دل نجوا کردم کجایی ننه که ببینی خدا دل عباستو لرزوند و به عهد و نذرت رسیدی ⚡️پایان ✍مصطفی طهرانی •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
دوران راهنمایی خیلی رمان میخوندم توی گوشی.. کسی هم خبر نداشت یعنی مامانم نمیدونست رمان میخونم و بدشم میومد🥲 خلاصه ی رمان داشتم میخوندم نصف شب، سرم زیر پتو کله تو گوشی🤳🛌 غرق رمان بودم که یهــــــــــــــــــو یکی پتو رو از سرم کشید 😱 با ترس گوشی انداختم اونور دیدم مامان خانوم بالا سرمه 😑یعنیی عزراییلووو اونموقع میدیدم کمتر میترسیدم ک مامان و بالا سرم دیدم😂😂😢 گفت چکار میکنی نصف شبی؟ 😠🤨 (( چی گفته باشم خوبههه؟ 😁😂)) .. یهو برگشتم گفتم: داشتم دعا میخوندم😢😂💔😂 ی نگاهی کرد بعد گفت فردا ب حسابت میرسم 😂😂 هیچی دیگه فرداش دوتایی انقدر خندیدیم یادش رفت دعوام کنه😂😎 البته بهش گفتم رمان میخوندم🥲😁 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یک روز رفته بودیم با فامیل هامون باغ اونجا دستگاه واقعیت مجازی داشتن به من گفتن بذار روی چشمت و فلان و بیسار منم دختر شجاع شده بودم😍 دستگاه رو گذاشتم روی چشمم همین که فیلم رو گذاشتن همچین ترسیدم که همسر دختر خاله ام اومد جلو که بهم بگه نترس آروم باش جیغ نکش چنان خوابوندم تو گوشش که دیدم جمع تو سکوت فرو رفته دستگاه رو برداشتم آب شدم رفتم زیر زمین بیچاره همسر دختر خالم دستش به گونه اش بود منم رفتم تو افق محو شدم🚶‍♀️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
💢 آیا میدانید کدام عمل اجر و پاداشش مشخص نشده است ؟! ۱ - العفو عن الناس بخشيدن مردم : اجرش تعيين نشده الله ميفرمايند : { فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ } ۲ - الصبر صبر : اجرش تعيين نشده الله ميفرمايند : { إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ} ۳ - الصيام روزه : اجرش تعيين نشده رسول الله (ص) ميفرمايند : خداوند ميفرمايد: هر عمل بنی آدم دارای اجر تعيين شده است مگر روزه كه برای من است و من خودم اجرش را تعيين ميكنم ⚘و در روز قيامت صدا ميزنند : كجايند كسانيكه اجرشان با خدا بود؟ و صبر كنندگان و روزه داران و كسانيكه بخشيدند بلند ميشوند. پس بياد داشته باش : 👈 هم روزه بگير ، هم از صبر كنندگان باش و هم بخشش داشته باش. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راز خوشمزگی ذرت مکزیکی🍋🌽🥣 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
"راه‌هـای افـزایـش صمـمیـت با شـوهـر...!" 3⃣ تو بی عرضه‌ای، فاتحه خواندن بر صمیمیت است. 🍃 تو بی عرضه‌ای، یعنی مرد. یعنی به دست خود خانه را خراب کردن. هر مفهوم مشابه "تو بی عرضه‌ای" فاتحه‌ای بر صمیمیت و عشق متقابل مرد است. 4⃣ شوهر خود را بدانید. 🍃 مشکلتان را به شوهرتان بگویید و از او بخواهید آن را حل کند. و تاکید کنید که تنها او قادر به حل این مسئله است. 5⃣ به مردان ندهید. 🍃 مردان دوست دارند که مشکلات را به تنهایی حل کنند و اگر به شما چیزی نمی‌گویند یعنی به تنهایی قادر است موضوع را حل کند و در صورت لزوم با شما در میان می‌گذارند. با نصیحت نکردن زندگی خود را عاشقانه کنید. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
بعد از این که چند ماهی از شروع زندگی مشترک بگذرد، دکمه قرمز همسرمان را پیدا می کنیم و می فهمیم که با کدام دکمه عصبانی، با کدام دکمه بی حوصله و با کدام دکمه ناراحت می شود. استفاده از دکمه های قرمز برای باج گیری، انتقام، تنبیه، سرزنش، حال گیری و ... شما را وارد بازی قدرت می کند و بازی قدرت جایی شروع می شود که صمیمیت و در نتیجه شادی تمام می شود •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لیموناد😋🍋 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام به همگی من اومدم با یه سوتی دیگه گفتم که بابام و عموهام به درس علاقه ندارن حالا این سوتی مال عمومه یه بار که معلم از عموم پرسیده عطر از چی ساخته شده گفته از نفت😐😂 یه بارم بهش گفته قرآن بخون استرس گرفته همون اول گفته بسم الله الرحمن الرحیم صدق الله العلی العظیم خود عموم میگفت یه بار معلممون از یکی از دوستام پرسیده ماهی ها چی میخورن گفته برنج و خورشت😂🤦‍♀ ترسوخانوم🙃❤️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
، سوتی ‏یه بارم دوچرخه ثابت خریدیم 1 میلیون مادرم اومده بود خونه دیده بود چرخ نداره فکر کرده بود خراب شده 3 هزار تومن فروخته بودش به نون خشکی 🙁😂😂 😂😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌱اگه شیشتون کدر شده و هر چه پاک میکنی بدتر میشه اگه یبار با کوکاکولا پاک کنی درست میشه •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
📢📢تذکر مهم 🔵خیلی از ماها سیاست های زنانه رو از صفر شروع کردیم، 🔹خیلی از خانوما غذا را با قابلمه میاوردن سر سفره،حالا جوری شدن که غذاهاشونو تزیین میکنه... 🔹خیلی از خانوما هیچوقت از شوهرش تعریف و تشکر نمیکردن چون فکر میکردن پررو میشه،حالا جوری شدن که نیاز به اقتدار شوهرش را ارضاء میکنن... 🔹خیلی از خانوما تو س.ک.س خیلی سرد بودن حالا کلی شیطنت های س‌ک.سی تو رابطه شون دارن... 💙این ها خییییلی عالین اماااااا...... ❌مواظب باشید که کارهای که انجام میدید حالت افراط پیدا نکنه... 🔵بعضی از خانوم ها متاسفانه از این ور بوم فاصله میگیرن و از اون ور بوم میفتن!!! 👈اصلا بعضی ها انقدر افراط میکنن که "فرصت" را از شوهرشون میگیرن 🔵مثلا انقدر هرروز صبح پیام صبح بخیر به شوهرش میده که اصلا به شوهرش فرصت نمیده که یه بار هم اون یه پیام واسش بفرسته 🔹یا هرررر روز غذاهاش تزئین های آنچنانی دارن 🔹یا تندتند کادو میخره واسه شوهرش 🔹یا هرثانیه قربون صدقه ی شوهرش میره ❌❌خانوم گلم مواظب باش هرچیزی باید در حد تعادل باشه کاری نکن که این اینکارا دل شوهرتو بزنن... یا براش عادی بشن... یا فرصت را از اون بگیرن... 🔵زن باید یه مدت پایه ی زندگیش را با محبت بدون چشم داشت شروع کنه 👈بعدش به شوهرش هم اجازه ی پارو زدن بده... •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•