👈وقتی وارد زندگی مشترک شدیم، بعضی چیزها باید تغییر کند و رضایت از زندگی مستقیما وابسته به میزان انعطافپذیری زوجین است.
✍باید یاد بگیریم که گاهی پای بگذاریم روی تمایلاتمان،
🔴آدم است دیگر، یک روز حالش خوش نیست
🔴 یک روز هورمونهایش تنظیم نیست
🔴 یک روز به هر دلیل خلقش پایین است!
❓در اون روز طرف را با چراهای فراوان بازخواست نکنیم.
👈‼️️یاد بگیریم زندگی مشترک میدان جنگ نیست،
✅ميدان همدلي و درك متقابل است،
✍ آدمی میخواهد که با هوشیاری وزیرکی تمام ازآن مواظبت کند تا در بحران ها دچار ویرانی هویتش نشود.
👌 که این هنر ارتباط میگیرد به درک شخصیت همدیگر و احترام متقابل
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.«رنده کردن سیر🧄
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
ما یه خانواده ی مذهبی داریم و پسرعموم ۱۰ سال از من بزرگتره...از قضا خیلی شبیه یکی از عموهامه و من همون عمومو خیلی دوس دارم...از لحاظ قد و هیکل خیلی شبیهن...
حالا فکر کنید مادر بزرگم افطاری داده بود و همه ی فامیل دور و اشنا بودن...اون موقعا همین پسرعمومم مجرد بود و همون روز لباسش با لباس عموم یه رنگ بود...موقع جمع کردن سفره همه داشتیم کمک میکردیم منم اومدم برم عمومو از پشت بغل کنم و بگم دوست دارم اشتباهی پسر عمومو بغل کردم😳😭فقط شانس اوردم زود فهمیدم و دیگه نگفتم دوستت دارم😱😂ابروم رفت...اما خب همه فهمیدن با عموم اشتب گرفتم😁
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
وقتی بچه بودم رفتیم دهات پدریم.. رفتیم توجنگل ک ییلاق دهات پدرم اینا بود و تابستون کوچ میکردن اونجا
یادمه ک پسرعموی مامانمم همراه خرش تشریف اورده بودن😁
یهو یادشون اومد اب نداریم برای چایی...
ب من گفتن تو ریسمان خرو بگیر ما بریم هم آب بخوریم ازچشمه هم ظرفارو پر اب کنیم
ازونجاییکه من از خر دل خوشی نداشتم چون یبار دنبالم کردن😂😂😂 روم نشد ک بگم من میترسم😑😑
شجاعانه ریسمونشو گرفتم..هرکاری میکردم خره وای نمیستاد منم سعی میکردم ازش فاصله بگیرم،خیلی میترسیدم خره داشت بهم نزدیک میشد منم طاقت نیاوردم دوییدم🏃♀️🏃♀️
حالا من بدو خره بدو من بدو خره بدووو🐎وااای چ لحظه بدی بود🤦♀🌼
من جیغ میزدم مامانم اینا بهم میخندیدن اخه عقلم نمیرسید ک ریسمانشو ول کنم🤦♀️🤦♀️
ولی خاطره خوبی بود هروقت یادش میفتم اشکم درمیاد ازخنده😂😂😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه تا ترفند برای شستن لباس ها🌱
ترفند چروک نشدن، بور نشدن و رنگ نگرفتن🙂
اگه شما هم این مشکلات رو دارین حتما این ترفند ها رو انجام بدین👌
🟢برای کم تر چروک شدن لباس:
کافیه تو مرحله اخر که مرحله خشک کردن لباس هاست و حرارت خیلی بالاست چند تا تیکه یخ رو بزارین لابلای لباس ها تا بهشون شوک حرارتی وارد شه
🟠برای رنگ پس ندادن: مقداری نمک یا یدونه دستمال مرطوب در همون مرحله شستشو بزارین لابلای لباس ها
🟣برای بور نشدن لباس مشکی: یه لیوان سرکه سفید رو داخل مخزن لباسشویی بریزین و به همراه مایع لباسشویی بزارین تا شسته بشه
بازم از این ترفند ها دوست دارین که بزارم؟😙
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
من اصلا نباید پزشک میشدم
قیافهم به دکترها نمیخوره
توی بیمارستان بقیه پزشکها رو می بینم مثل توی فیلمها هستند
کاملا معلومن
سر و صورتشون
لباسشون
کفششون
بعد من میرم هر بیمارستان جدیدی مریض ببینم از نگهبان تا خدمه و پرستار همه داد میزنن کجا؟ کجا؟
خب من با دمپایی و پیژامه راحتترم
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
من با خواهرم ۱۳ سال تفاوت سنی داریم
اسم من پریسا و اسم خواهرم پریناز هست
خواهرم رو از پوشک گرفته بودیم
یه روز برامون یه مهمون اومد که به شدت باهاش رودربایستی داشتیم
صحبت در مورد پوشک و گرونی و اینا شد ، یه دفعه بابام گفت اره ، ما هم پریســـــا رو تازه از پوشک گرفتیم😌
کل مهمونا سکوووت کرده بودن ، من دلم میخواست بلند گریه کنم😩
ولی بابام به شدت خونسردیشو حفظ کرد😅
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#داستان_جالب
مردی ۸۵ ساله با پسر تحصیل کرده ۴۵ ساله اش روی مبل خانه خود نشسته بودند ناگهان کلاغی کنار پنجرهشان نشست. پدر از فرزندش پرسید: این چیه؟ پسر پاسخ داد: کلاغ.
پس از چند دقیقه دوباره پرسید این چیه؟ پسر گفت : بابا من که همین الان بهتون گفتم: کلاغه.
بعد از مدت کوتاهی پیر مرد برای سومین بار پرسید: این چیه؟ عصبانیت در پسرش موج میزد و با همان حالت گفت...
کلاغ!....
پدر به اتاقش رفت و با دفتر خاطراتی قدیمی برگشت. صفحه ای را باز کرد و به
پسرش گفت که آن را بخواند.
در آن صفحه این طور نوشته شده بود:
امروز پسر کوچکم ۳ سال دارد. و روی مبل نشسته است هنگامی که کلاغی روی پنجره نشست پسرم ۲۳ بار نامش را از من پرسید و من ۲۳ بار به او گفتم که نامش کلاغ است.
هر بار او را عاشقانه بغل میکردم و به او جواب میدادم و به هیچ وجه عصبانی نمیشدم و در عوض علاقه بیشتری نسبت به او پیدا میکردم
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🦋❄️
🔵باید خاص باشید.
🔵یک مرد به دنبال زنی خاص می گردد که تا پایان عمر کنارش بماند و با او پیر شود.
🔵زنی که اهل شکایت نیست یا با نق نق کردن روزش را خراب نمی کند.
🔵مردها یک زن منطقی و با حساب و کتاب می خواهند که آن ها را در سراسر زندگیشان حمایت کند و در موقعیت های حساس همیشه بتوانند روی کمکش حساب کنند.
🔵از طرف دیگر زن ایده آل آن ها شباهت زیادی با همان کلیشه همسر در خانواده و اجتماع دارد. آن ها اغلب زنی را ستایش می کنند که مورد ستایش خانواده و اطرافیانشان قرار می گیرد و حتی اگر خودشان هم این واقعیت را ندانند در ناخودآگاهشان آن را پرورش داده و به تصمیم گیری های شان راه می دهند .
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#روز عقدمون همسرم بهم گفت مادرم هر هدیه ای بهت داد رو قبول کن و جلو مهمونا بازش نکن...پرسیدم چرا؟گفت فعلا نپرس،فقط بازش نکن.. ....
#شب شد و مادرشوهرم بعنوان زیر لفظی یه جعبه رو بهم داد..دل تو دلم نبود آخرشب بشه بازش کنم..بیبینم چیه و معنی حرف همسرم چیه...وقتی مهمونا رفتند خواستم بازش کنم که یهویی...👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3123708404C390120cf85
https://eitaa.com/joinchat/3123708404C390120cf85
دوستم نداشت 💔
🎀 #سیاستهای_همسرداری 🎀
نیمی از گلایه ها زمانی تمام می شود
که فقط به او بگویی :
#حق با توست ...
حق با توست :
یعنی #عذرخواهی کردن ، یعنی اینکه دوستت دارم ...❤️👌
باور کن برای آدم هایِ با ارزش در زندگیتان ، جمله " حق با توست " زیباترین جمله آتش بس است ...
مهربان باشیم
باور کنید هیچ چیزی قشنگتر از محبت و عشق به عزیزانمون نیست اونا رو با عشق نگاه کنید و عشق بورزید... بهشون #احترام بگذارید و همدیگر را دوست داشته باشید
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
خواستم شاهکار امروزم رو تعریف کنم
اولش بگم من از دوتا چیز خیلی خیلی وحشت دارم یکی خون و یکی هم فرد تازه متوفی شده
خواهرم صبح جراحی داشت قرار شد من همراهش بمونم
توی سالن بیمارستان تا رسیدم یکی از بیماران دقیقا جلوی من فوت کرد😭😭😭😭بلافاصله خواهرم رو آوردن بخش منم رفتم. خلاصه تا پرستار توضیح داد و اسم خون رو آورد منم که تحمل این دوتا رو باهم نداشتم وسط توضیحات از حال رفتم
🤣🤣🤣🤣بهوش اومدم دیدم خواهرمو ول کردن همه دور منن تا بهوش بیام
🤪🤪🤪🤪گفتن برو بگو ی آدم شجاع بیاد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•