eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.8هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 همه تو محضر منتظر ما بودند .. با ورودمون همه کل کشیدند.. عاقد خطبه ی عقد رو خواند و ما بعد از امضای عقدنامه ، رسما زن و شوهر شدیم .. بعد از تموم شدن امضاها عباس نفس بلندی کشید و کنار گوشم گفت دیگه هیچ کس نمیتونه ما رو از هم جدا کنه ... بعد از محضر همگی شام خونه ی ما دعوت بودند .. خانمها طبقه ی بالا بودند و مشغول رقص و پایکوبی شدند .. موقع شام من و عباس به اتاق من رفتیم تا اولین شام زندگیمون رو تنهایی بخوریم .. آبجی فاطمه سینی غذا رو زمین گذاشت و گفت خوردید صدا بزن بیام ببرم .. رفت و در رو بست .. عباس پشت سرش در رو قفل کرد و برگشت با شیطنت نگاهم کرد و گفت بیا که از گشنگی دارم میمیرم .. گفتم منم و خواستم بشینم که عباس بازوم رو گرفت و به سمت خودش کشوند 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2 طفلک دختره😢👆🙈🔞 کاملش سنجاق شده😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســ🌺لام روزتون پراز خیر و برکت🌱🍃 🗓 امروز دوشنبه ☀️  ۳۰ بهمن  ١۴٠٢   ه. ش 🌙 ۹ شعبان  ١۴۴۵  ه.ق 🌲   ۱۹  فوریه  ٢۰۲۴   میلادی •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌷🌷🌷 🔴آیا میدانستید⁉️ 🔻اگر برنج پخته شده را روغن ندهيد، يک هفته در يخچال ميماند. 🔻برای ازبین بردن بوی ماهی از دستانتان کمی سرکه سیب روی دستتان بریزید! 🔻برای اطمینان از سالم بودن قارچ روی قارچ کمی نمک بریزید اگر رنگ آن سیاه شد سالم و اگر رنگ آن زرد شد خراب است. 🔻براي ضدعفوني كردن سينك ظرفشويي از مواد شيميايي استفاده نكنيد،‌ به جاي اون یک تکه لیمو را به نمك آغشته کنید و به سینک بکشید! 🔻اگر مرغ را چند ساعت پيش از پختن در محلولي از آب وسرکه بيندازيد گوشت آن ترد ودر عين حال خوشمزه تر خواهد شد. 🔻اگرهنگام پختن گل کلم مقدارکمي شير به آب آن اضافه کنيد گل کلم شما مثل برف سفيدودرخشان خواهدشد. 🔻لكه هاي قهوه و چاي را بر روي فنجان هاي پلاستيكي با جوش شيرين پاك كنيد. 🔻برای تمیز کردن کف اتو، اتو را روشن کنید و درجه اش را روی cotton قرار دهید. زمانی که اتو گرم شد آن را روی سطحی که رویش نمک پاشیده اید بگذارید و اتو را روی نمک بکشید تا لکه ها ناپدید شود! 🔻براي اینکه هیچ وقت نمک در نمکدان شما بر اثر رطوبت به هم نچسبد و براحتی از نمکدان بیرون بیاید چند دانه برنج در نمکدان بریزید. 🔻اگه غذاتون تند شد بهش یک قاشق آبلیمو و اگه شور شد بهش یک قاشق نوشابه اضافه کنید! 🔻قارچها را هنگام شستن درون آب نگذارید.  قارچ آب را به خود میکشد و موقع پختن هم آب زیادی میندازد و مزه اش از بین میرود. اگه ميخوايد يك ماه قارچ تازه داشته باشين قارچ را آب پز كنيد و موقع اب پز كردن كمي زرد چوبه و سركه سفيد بريزيد و كمي آبليمو قارچ خوش رنگ ميكنه! 🔻اگر گوشت کبابی خیس و آبدار است آنرا خشک کنید تا روی آتش در حین کباب شدن، سفت نشود. 🔻اگه کسی براتون گل طبیعی هدیه آورده یک تکه آسپرین داخل آب گل بیاندازید. خیلی دیررر پژمرده میشه! 🔻برای پاک کردن آدامس از روی فرش، مقداری سرکه را در مایکروفر گرم کنید،بعد مسواک را داخل سرکه بزنید و روی آدامس بکشید! اثر از آدامس باقی نمی ماند! •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
💢حکایتی زیبا و خواندنی حکایت در باب چهار هندو است که در مسجد به نماز می ایستند وقتی صدای موذن برمی آید یکی از آنها با آن که خود در نماز است می گوید: ای موذن بانگ کردی وقت هست. هندوی دیگر در همان حال به وی می گوید: سخن گفتی و نمازت باطل است سومی به دومی می گوید: به او طعن نزن که نماز تو هم باطل است. سپس هندوی چهارم می گوید: خدا را شکر که من مثل شما سه تن سخن نگفتم. بدین گونه بالاخره نماز هر چهار تن تباه می شود. دراین حکایت هر کدام از این چهار هندو نمادی هستند از انسانهایی که به عیب خود کور می باشند و به عیب دیگران بینا و آگاه... چار هندو در یکی مسجد شدند بهر طاعت راکع و ساجد شدند 📚 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای پاک کردن لکه‌های چربی، لکه اثر انگشت و لکه‌های دیگه ی درب چوبی، این ترفند بهترینه 👌🏻 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌷🌷🌷 زندگی خیلی ساده است. در چهار عبارت خلاصه میشود که اسرار حیات آدمیست! 1- آدمی باید بتواند سهم خطای خود را ببیند؛ تا بتواند بگوید: "متاسفم" 2- آدمی باید شجاعت داشته باشد؛ تا بتواند بگوید: "من را ببخش" 3- آدمی باید عشق داشته باشد؛ تا بتواند بگوید: "دوستت دارم" 4- آدمی باید شاکر داشته و نعمتهایش باشد؛ تا بتواند بگوید: "متشکرم" + و در نهایت آدمی باید به درک راز نهفته در این چهار عبارت برسد؛ تا بتواند مسئولیت زندگی خویش را به تمامی بپذیرد. 📚 محدودیت صفر 👤 جو ویتالی •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کاغذ کادو کم داری😃 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام به همه ی دوستان شازده پسر من کلا خیلی کنجکاو بود از همون بچگیش با اسباب بازیهاش سر و کله میزد که ببینه چطوری کار میکنن الیته با پیچ گوشتی 😂😂😂😂 کلا هر چی پیچ میدید و نمی‌دید باز می‌کرد اسباب بازی و پخش زمین می‌کرد 🤨🤨🤨🤨🤨 یه سری رفته بودیم امام زاده داوود هر جا میرفتیم یه ماشین یا تفنگ ی چیزی میخرید طبق معمول آقا یه تفنگ بزرگ خرید و از بازار تا خونه ای که گرفته بودیم تو راه بازی کرد و بالاخره ما رسیدیم همین که نشستیم یه ذره خستگی در کردیم بهش گفتم پسرم همین که رفتیم خونه پیچ گوشتی برنداری بیوفتی به جون تفنگ ت همه رو باز کنی بزاری زمین مامان جان . برگشت بهم گفت نه مامان جون تا اومدم خوشحال بشم . 😊 گقت نه مامان این با پیچ گوشتی باز نمیشه با گوشت کوب باز میشه 😳😳😳😳😳 خوب برانداز کرده بود دیده بود پیچ نداره . پرسی چسبی بود تفنگ بیچاره 😂😂😂😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃 ⭕️✍حکایتی بسیار زیبا روزی حضرت موسی به خداوند عرض کرد: ای خدای دانا وتوانا ! حکمت این کار چیست که موجودات را می‌آفرینی و باز همه را خراب می‌کنی؟ چرا موجودات نر و ماده زیبا و جذاب می‌آفرینی و بعد همه را نابود می‌کنی؟ خداوند فرمود : ای موسی! من می‌دانم که این سوال تو از روی نادانی و انکار نیست و گرنه تو را ادب می‌کردم و به خاطر این پرسش تو را گوشمالی می‌دادم. اما می‌دانم که تو می‌خواهی راز و حکمت افعال ما را بدانی و از سرّ تداوم آفرینش آگاه شوی. و مردم را از آن آگاه کنی. تو پیامبری و جواب این سوال را می‌دانی. این سوال از علم برمی‌خیزد. هم سوال از علم بر می‌خیزد هم جواب. هم گمراهی از علم ناشی می‌شود هم هدایت و نجات. همچنانکه دوستی و دشمنی از آشنایی برمی‌خیزد. آنگاه خداوند فرمود : ای موسی برای اینکه به جواب سوالت برسی، بذر گندم در زمین بکار. و صبر کن تا خوشه شود. موسی بذرها را کاشت و گندمهایش رسید و خوشه شد. داسی برداشت ومشغول درو کردن شد. ندایی از جانب خداوند رسید که ای موسی! تو که کاشتی و پرورش دادی پس چرا خوشه‌ها را می‌بری؟ موسی جواب داد: پروردگارا ! در این خوشه‌ها، گندم سودمند و مفید پنهان است و درست نیست که دانه‌های گندم در میان کاه بماند، عقل سلیم حکم می‌کند که گندمها را از کاه باید جدا کنیم. خداوند فرمود: این دانش را از چه کسی آموختی که با آن یک خرمن گندم فراهم کردی؟ موسی گفت: ای خدای بزرگ! تو به من قدرت شناخت و درک عطا فرموده‌ای. خداوند فرمود : پس چگونه تو قوه شناخت داری و من ندارم؟ در تن خلایق روحهای پاک هست، روحهای تیره و سیاه هم هست . همانطور که باید گندم را از کاه جدا کرد باید نیکان را از بدان جدا کرد. خلایق جهان را برای آن می‌آفرینم که گنج حکمتهای نهان الهی آشکار شود. *خداوند گوهر پنهان خود را با آفرینش انسان و جهان آشکار کرد پس ای انسان تو هم گوهر پنهان جان خود را نمایان کن. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
هیچوقت خواسته جدیدی روناگهانی تو جمع از شوهرتون نخواید!❌ 👈چون ممکنه حرفی بزنه و مخالفت کنه قبول نکنه و شما ضایع شید و یا از رو اجبار و خجالت جمع قبول کنه و بعد زیر زیرکی غر بزنه و اوقات شما رو تلخ کنه ❤️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 ⭕️✍حکایتی خواندنی یک لطیفه سیاسی فوق العاده زیبا... ﺭﻭﺯﯼ ﯾﮏ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﻣﻌﺮﻭﻑ، ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺵ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ، ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻡ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ... ﺭﻭﺡ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺑﺎﻻ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺳﯿﺪ ﻭﯾﮏ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﮐﺮﺩ. ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﻔﺖ: ‏«ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺵ ﺁﻣﺪﯾﺪ. ﺍﯾﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻟﺒﻪ، ﭼﻮﻥ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻧﺪﺭﺕ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﭘﺎﯾﻪ ﻭ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ ﺭﻭ ﺩﻡ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ. ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺩﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ‏» ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﮔﻔﺖ: ‏«ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﺷﻤﺎ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺭﺍﻩ ﺑﺪﻩ، ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻘﯿﻪ ﺍﺵ ﺭا ﺣﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ‏» ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﻔﺖ‏: «ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪﺀ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺛﺒﺖ ﺷﺪﻩ، ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ ﻭ ﺳﭙﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﺪ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ‏» ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﮔﻔﺖ ‏« ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻩ . ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺗﺼﻤﯿﻤﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻡ. ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮﻭﻡ‏» ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﻔﺖ ‏«ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻢ . ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻣﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﻌﺬﻭﺭ ‏» ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻮﺍﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﭘﺎﯾﯿﻦ … ﭘﺎﯾﯿﻦ … ﭘﺎﯾﯿﻦ … ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ . ﺩﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ، ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺑﺎ ﻣﻨﻈﺮﻩﺀ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪ. ﺯﻣﯿﻦ ﭼﻤﻦ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺮﺳﺒﺰﯼ ﮐﻪ ﻭﺳﻂ ﺁﻥ ﯾﮏ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﮔﻠﻒ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﯾﮏ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻣﺠﻠﻞ. ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺳﻨﺎﺗﻮﺭها ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺳﺘﻔﺒﺎﻝ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﻭ ﺩﻭﯾﺪﻧﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻭﺭﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﺒﻠﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺳﭙﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻬﯿﺠﯽ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﻠﻒ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺷﺪﻧﺪ. ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻫﻢ ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﻓﻪﺀ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﻠﻒ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﺎﻡ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺠﻠﻠﯽ ﺍﺯ ﺍﺭﺩﮎ ﻭ ﺑﺮﻩ ﮐﺒﺎﺏ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﻮﺷﯿﺪﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﺻﺮﻑ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﺁﻧﻬﺎ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﻭﺷﺐ ﻟﺬﺕ ﺑﺨﺸﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ .. ﺑﻪ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺵ ﮔﺬﺷﺖ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﻭ ﭼﻄﻮﺭ ﮔﺬﺷﺖ. ﺭﺍﺱ ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻋﺖ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﮑﻮﺭﺕ ﮐﺮﺩ. ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﻢ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺑﺎ ﺟﻤﻌﯽ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺧﻮﺵ ﺧﻠﻖ ﻭ ﺧﻮﻧﮕﺮﻡ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﮐﻨﺴﺮﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﺍﺭﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ . ﺳﻨﺎﺗﻮﺭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺵ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮔﺬﺷﺖ، ﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﻧﺒﻮﺩ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﺗﺼﻤﯿﻤﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ؟ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﮔﻔﺖ ‏« ﺧﻮﺏ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ. ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ ﺑﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﻣﻦ ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽﺩﻫﻢ‏ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﮐﻼﻣﯽ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻮﺍﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺩﺍﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺟﻬﻨﻢ ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺧﺸﮏ ﻭ ﺑﯽ ﺁﺏ ﻭ ﻋﻠﻒ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ، ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﻭ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ . ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻫﻢ ﻋﺒﻮﺱ ﻭ ﺧﺸﮏ، ﺩﺭ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻨﺪﺭﺱ ﻭ ﮐﺜﯿﻒ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ ‏« ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﻨﻈﺮﻩﺀ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﯾﺪﻡ؟ ﺁﻥ ﺳﺮﺳﺒﺰﯼ ﻫﺎ ﮐﻮ؟ ﻣﺎ ﺷﺎﻡ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ؟ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﻠﻒ؟ «… ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ‏«ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﺭﻭﺯ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺑﻮﺩ … ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺭﺍﯼ ﺩﺍﺩﻩﺍﯼ ‏» •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام سال ۷۳ دانشجو بودم رشته ما خیلی سنگین و سخت بود یک استاد تخصصی داشتیم عادت داشت آخر کلاس درس همون روز رو می پرسید خوب پدر من آخه کامپیوتر نیستیم چجوری اونهم اسم و مشخصات و مطلب حفظ کنیم کلاسش هم بیشتریا نمی اومدن ما هم بچه درسخون و همیشه حاضر فقط چون از ردیف اول درس می پرسید همیشه ردیفهای اول خالی بود ما دیر رسیدیم مجبور شدیم ردیف اول سر نبش 😂بشینیم استاد درس داد من بدبخت نفر اول سر نبش بودم آیه رو خوندم به دوستام هم گفتم استاد منو نمی بینه😂 استاد:شما من:به روی خودم نیوردم استاد :خانم شما . . . . چند بار تکرار کرد و من میزدم به دوستم که ،منو که نمی بینه با تو عه استاد😂😂😅 بالاخره استاد گفت خانم که عینک دارین و نفر اول هستین جواب بدین😱😭 بالاخره جواب دادم و دیگه هم سراغ آیه نرفتم 😩🤯 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•