eitaa logo
آدم و حوا 🍎
41.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
🚫 ✅حالا بعضی از آقایان عزیز هم برا این که دل همسر رو بدست بیارن فقط هی دروغ میگن و از دست زن فرار میکنن تا به عشق و حال خودشون برسن و ...‌ ❌حالا غافل از این که زنه میفهمه ولی ما خودمون و میزنیم به نفهمی تازه انتظار داریم اومدیم زنمون برامون گوسفند هم بکشه.🥴 آخه چطور؟؟؟؟🤭 مگه داریم،؟؟؟😁 مگه میشه؟؟؟😂 ترو خدا دروغ نگید نپیچونید گناه داره منتظرتونه تو خونه تو دروغ میگی اون به من زنگ میزنه و میگه نکن اینجور 😁😁😁😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام ممنون از کانال بینظیرتون... الان پیام اون خانمی که گفتن با سیاست جواب مادرشوهرشون و میدن و به شوهرشون گله نمیکنن و خوندم... منم از این ایده استفاده کردم واقعا جواب داده حالا میخوام تجربه خودم و بگم مادر شوهر من خیییلی خییییلی باسیاست بود وقت های که من تنها میرم خونشون هر چی دوست داشت بهم میگفت ولی وقتی با شوهرم میرفتم انقد بهم احترام میزاشت که نگو عزیزم عزیزمی بود که بهم میگفت، وقتی میومدم خونه گریه میکردم داد میزدم میگفتم مادرت ایجوری کرد اینطوری گفت اونم زیر بار نمیرفت تا اینکه این مسئله رو به مادرم گفتم بهم گفت هانیه جان من 25 سال تجربه زندگی مشترک دارم این حرفی که بهت میگم و گوش کن و از من قبول کن... گفت هیچ وقت هیچ وقت زندگی خودت رو به خاطر مردم تلخ نکن حتی به خاطر خود من... گفت مگه نمیگی مادر شوهرم این سیاست رو داره ؛ تو چرا از این سیاست استفاده نمیکنی؟ توام پیش شوهرت واقعا بهش احترام بزار و هیچی نگو ولی وقتی تنها بودی و حرفی بهت زد خیلی محترمانه جوابشو بده بی احترامی نکن ولی جوابشو بده منم همین کار رو کردم ، یه روز که رفتم خونشون تو حرف هاش برگشت گفت من از هیچکدوم از عروس هام خوشم نمیاد از همشون بدم میاد، بعد برگشت به من گفت ناراحت شدی؟ گفتم نه مادر جون اونی که باید خوشش بیاد اومده بقیه اصلا برام مهم نیستن که بخوام ناراحت بشم... باورتون نمیشه از تعجب دهنش باز موند یه بار دیگه ام داشتم خونشون آشپزی میکردم اومد سر گاز گفت انقد روغن میریزی تو غذا اصلا آدم نمیتونه یه لقمه بخوره(اصلا اینحوری نیست واقعا روغن کم میریزم فقط قصدش ناراحت کردن من بود وگرنه من انتقاد پذیرم) بعد گفت نسرین (اون یکی جاریم) واقعا خوب غذا درست میکنه، منم گفتم مادر جون نسرین بهتر از من درست میکنه؟ گفت آره ؛ گفتم پس از این به بعد غذا هاتو بده نسرین درست کنه منم اتفاقا خوشحال میشم چه خوب شد که گفتین منم راحت کردی گفت داری حسودی میکنی؟ بهش گفتم چیزی توش نمیبینم که حسودی کنم اتفاقا به خاطر زندگی که دارم دیگران باید بهم حسودی کنند باورتون نمیشه از تعجب شوکه شده بود شاید این حرف ها یه چیز های ساده ای باشه ولی از منی که لال بودم بعید بود باورتون نمیشه رفتارش انقد تغیر کرد که نگو. ببخشید طولانی شد میخواستم کامل تعریف کرده باشم ممنون از وقتی که گذاشتید •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
نشونه هایی که ینی یه پسر از شما خوشش میاد💘🌈 +سعی میکنه همیشه نزدیکتون بشینه تا بهتون حس امنیت و آرامش بده یا جوری میشینیه که بتونین بهش تکیه بدین. +زیاد لبخند میزنه و مدام ارتباط چشمی برقرار میکنه. +مدام سعی میکنه بهانه ای پیدا کنه تا دستتون رو لمس کنه. چون حس خوبی میده بهش. +به هر نحوی دوس داره باهاتون سر صحبت رو باز کنه تا حوصلتون سر نره یا خسته بشین. +روتون حساس میشه و گاهی اوقات به چیزایی که دوس دارین و اهمیت میدین، علاقه نشون میده. +همش سعی میکنه بخندونتون[وقتایی که جوک یا چیز خنده داری تعریف میکنه شما اولین کسی هستین که بهتون نگاه میکنه تا ببینه میخندین یا نه]. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
من تو کلاس قدم از همه بلند تر بود همیشه من پروژکتورو روشن میکردم اونم باخودکار بزور دستم می رسید بعد یه تکه کلامم داشتم واسه هرچیزی میخاستم خییییییییلی دیگه ازش تعریف کنم میگفتم "جووووون" یبار دبیر جغرافیامون که آقا بود قدش خیلی بلند بود رفت پروژکتورو روشن کنه گفتم جووووووون عجب قدی داری آقای فلانی 😂😂😂😂😂😂 همونجا پق زد زیر خنده سرتکون میداد😂😂 از اون ب بعد سعی کردم کلا محو بشم از جلو چشمش الانم که الانه یادش میفتم میخوام برم تو افق محو بشم😩😩😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سعی کنید تا حد امکان در حضور مادرشوهرتان عصبانی نشوید. با رعایت ادب، نظرتان را در مورد موضوع مورد بحث اعلام کنید، اما صدای تان را بلند نکنید. پیش از آنکه کار به جاهای باریک برسد، با ادب و فروتنی بحث را خاتمه دهید. اگر شما آن فردی هستید که مادرشوهرتان دوست دارد وقتش را با وی در آشپزخانه بگذرانید تا هم به او کمک کرده و هم احساس تنهایی نکند، گهگاهی همراهی کنید اما زیاده روی نکنید تا این عمل به وظیفه همیشگی تان تبدیل نشود. شاید فقط آخر هفته ها! 👇👇👇.. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی و تا جون داشتم زدمش... افتخار نمیکنم به کارم.. ولی یاسمین نقطه ضعف من بود... بچه ی س
داستان زندگی روز سوم مادرم زنگ زد بهم که دارم یاسمین رو می برم بیمارستان... زن حیوونت تلفنو پرت کرده خورده به سر و صورتش.. بچه اولش گفت خودم خوردم زمین ولی بعدش با کلی نوازش و وعده وعید راستشو گفت... هر جایی ولش کن پاشو بیا... اصلا نفهمیدم چطوری خودمو رسوندم شهرستان... وسیله هام حتی توی هتل جا موند.. رفتم بیمارستان پیشش... یاسمین رو که دیدم با اون وضع دیگه نتونستم تحمل کنم، سریع رفتم توی همون اوضاع، درخواست طلاق با دادن مهریه ی کامل رو کردم و توی بیمارستان به آرزو گفتم حق نداری پاتو بزاری خونه .. چون در اون صورت خون ات گردنه خودته... آرزو نمیخواست طلاق بگیره و بارها رفت و اومد...ولی میدونستم هیچ حرفش واقعی نیست.. و رفتارش با یاسمین و حتی با من درست نمیشه... بارها بهش فرصت داده بودم. بالاخره با دادن تموم مهریه ازش جدا شدم.. ولی آخر هفته ها قرار شد بچه رو ببره پیش خودش.. رای دادگاه بود...ولی آخر هفته ها که میرسید عزا میگرفتم که نکنه بلایی سر بچه بیاره توی این دو روز...ولی خونوادش خیلی مراقب بودن و بهونه دستم نمیدادن... دو سال از اون قضیه گذشت و خانواده ی من اصرار داشتن که ما نمیتونیم خوب به یاسمین برسیم.. زن بگیر... تا اینکه مادرم یه روز منو برداشت با قسم دادنم، برد خواستگاری... فکرشم نمیکردم بخواد وصلتی سر بگیره و فقط به خاطر تموم شدن بهونه های مادرم رفتم..و با نرگس آشنا شدم... فکرشم نمیکردم بخواد وصلتی سر بگیره و فقط به خاطر تموم شدن بهونه های مادرم رفتم..و با نرگس آشنا شدم... نرگس مجرد بود و من مطلقه و یه دختر ۶ ساله داشتم... خیلی طول کشید تا نرگس راضی به ازدواج با شرایط من بشه...مادری کردن واسه بچه ای که مال خودت نیست و هنوز آثار روحی بچگیش توی رفتارش مشخصه، آسون نیست... بالاخره نرگس قبول کرد و با هم ازدواج کردیم... یاسمین خیلی نرگس رو دوست داره و نرگسم باهاش اصلا باهاش بدرفتاری نمیکنه. بیشتر سعی می کنه دوستش باشه و قرار شد نرگس جون صداش کنه از روز اول... زندگیمونم خداروشکر خوبه...و خدا بهمون یه دو قلوی پسر هم داد ... امسال یاسمین کلاس اول میره و کنار داداش هاش خیلی بهش خوش می گذره..و هنوزم آخر هفته ها به دیدن مادرش میره.. دورادور هم از آرزو گاهی خبر می رسه که درمانشو سفت و سخت داره ادامه میده... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پایان •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹 من 22سالمه آقایی 25 سال. راستش هی من میام کانال رو میخونم ولی همیشه نمیشه آدم خودشو تو کنترل کنه😁 و به خرج بده. یه روز ما دعوای درست حسابی کردیم ☹️ و آقایی خیلی اتیشی بود😤 من یاد کانالتون افتادم گفتم هیچی نگم بعد جوری درستش کنم هم دعوا تموم بشه، هم آقایی قهر نکنه😛 پیام داد منتظر عواقب کارت باش. منم کلی متن عشقولانه❤️ ذخیره داشتم چندتا پشت سر هم براش فرستادم💏 بعدش گف خودتو لوس نکن برو میخوام بخوابم.😉 منم گفتم آقایی شما بخواب. من این دختره بی ادب که هرچند وقت یه بار سروکلش تو زندگی ما پیدا میشه رو از خودمون دور میکنم که راحت زندگی کنیم. تو راحت بخواب.😋 آقایی هم گف: نه! من دختر بی ادب نمیبینم، فقط یه فرشته ناز میبینم.😜 اینجوری کل عصبانیتش فروکش کرد و دعوا تموم شد. حتما سکوت تو دعوا رو امتحان کنی •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
12.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•اسنک پنیری🥪• خیلی ساده و راحت تو خونه اسنک حرفه ای درست کن و لذت ببر😍 ~❤️مواد لازم: نون تست : یک بسته سوسیس : ۴ تا قارچ : ۴ تا فلفل دلمه ای : یکی رب : یک قاشق غذاخوری نمک، فلفل سیاه، آویشن : به مقدار لازم کره : ۵۰ گرم سس کچاپ : به مقدار لازم پنیر ورقه ای گودا : ۸ تا پنیر پیتزا : به مقدار لازم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام وای ک چقدر میخندم با این سوتیای قشنگ و رنگا رنگ درباره اون ماجرای نبات و محبت باید بگم ک سی سال پیش موقع عقد من و همسری زنداداشم به من گفت ک موقع عقد پای شوهرتو لگد کن تا همیشه حرف تو پیش باشه .منم ک خوشحال از اینکه موفق میشم نشستم پای سفره عقد خلاصه تا عاقد شروع کرد به خوندن خطبه پامو بردم ک بذارم رو پای همسری دیدم پای اون زودتر اومد خلاصه من پامو بکش و ایشون پاشو بکشه خطبه تموم شد و ما درگیر پا بازی بودیم 🤣🤣 انگاری یکیم به همسری گفته بود ک پای منو لگد کنه 😐😐 الانم بعد سی سال نمیدونم حرف کدوممون پیشه ولی هرچی هست خیلی خوشبختیم 😍😍😍😍 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام چند سال پیش محرم بود‌ بعد کل خانواده پدری هرسال محرم چند شبی شام میدن بعد قبل از اینکه بریم مسجدمون ، پنج شیش نفر از دخترا خونه پدر بزرگ پدریم بودیم که حاضر بشیم و‌ بریم‌ مسجد. خلاصه نشسته بودیم حرف میزدیم زنداداشمم داشت آرایش میکرد‌ روسری م سرش نبود یهو پسر دایی بابام‌ اومد توی اتاق‌ زنداداشمم تازه کرم زده بود و هنوز پخشش نکرده بود روی‌صورتش منم که دیدم نه روسری داره و‌نه چیزی سریع چادر مشکیمو انداختم روش😐🤦‍♀ که موهاش دیده نشه خلاصه این پسر دایی اومد و‌ رفت برداشتن چادر از صورت زنداداشم همانا و شوکه شدن هممون همانا🥴 کل چادرم پر از کرم‌بود. هرکااااری کردیم پاک نشد. خلاصه زنداداشم چون مانتوش بلند بود چادرش رو داد به من تا برم خونه چادرمو بشورم‌. یکی‌ دو هفته طول کشید تا با کلی ضرب و‌ زور آثار کرمو‌ از چادر پاک‌ کنیم حکایتش شده بود مثل آش نخورده و‌ دهن سوخته‌ من آرایش نمیکنم‌ اما‌ آثارش روی چادرم بود.😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام بابت کانال شادتون ممنون واقعا تو این روزای پر استرس کار سازه... خانماهای گروه از نبات وجادو کردن شوهرا گفتن یاد همسایمون افتادم چند ماه پیش اومد دم خونمون بهم گفت یه زره از ادرار دخترت بهم میدی( دختر من 4ساله شه)منم گفتم واا برای چی میخوای گفت واسه از بین بردن تلسم وجادو میخوام بریزم تو کفش ورولباسای شوهرم یه زره هم بریزم تو چاییش یا نوشیدنیش🤢🤢🤢میگفت مادرشوهرش اونو جادو میکنه تا هواسش فقط به اون باشه...حالا باز امروز دیدم اومده دم در با لیوان یه بار مصرف میگه باز از اون امانتی بهم بده😂😂منو میگی همون جور😳😳😳لیوانو گرفتم اول میخواستم خودم پرش کنم😜😜😜بعد دلم واسه شوهر بیچارش سوخت که باید.. ش اش.. منو بخوره😝😝😝اخه این چه کاریه یادم میفته ادرار میده شوهرش بخوره اوقم میگیره🤮🤮🤮نکنید خانما تو خدا •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام روزتون بخیر من میخوام به اون دسته از عزیزانی که میگن همسرم خوبه ولی با پدر و مادرش یا خانوادش مشکل دارم بگم که همسرتون هم جزء همون خانواده و از ریشه همون پدر مادر هست و این فقط طرز دیدگاه شما هست که باید عوض بشه و باید اونها را نه شعار بلکه قلبآ مثل پدر و مادر خودتون بدونید اگر پدر و مادرتون حرفی بهتون زد اون را از روی دلسوزی میدونید ولی اگه مادر همسرتون همون حرف را زد بدتون میاد و فکر میکنید از روی غرض هست اگر هر حرفی که بین شما و خانواده همسرتون پیش میاد واقعا فکر کنید که پدر مادر خودتون هستند که این حرف را میزنند خیلی روابط خانواده ها بهتر میشه ممنون از کانال خوبتون🙏 ✍ وقتی دیدگاه غرض ورزی رو به دلسوزی تبدیل کنید چقدر زندگی زیباتر میشود 🌸 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•