❣☘❣☘❣☘❣
گفت: رابطهات با همسرت سرده؟
گفتم: نه چطور مگه؟ گفت: آخه خیلی ندیدم از
نامزدی و ازدواجتون عکس و استوری بذارید،
گفتم: اتفاقا از بس رابطمون واقعیه که برای
تاییدش نیاز به لایک و تبریک های
مصنوعی دیگران نداریم . . .!🤍
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام خسته نباشید از کانال خوبتون😍❤️
من ی خانم متاهل ۲۰ سالم
میخواستم یکی از تجربه های زندگیم واستون بگم
خانمای گل و قری حتما گوش کنید شاید خیلیاتون موافق نباشید ولی من خیلی موافقم چون با خانواده همسرم توی ی ساختمون چن طبقه زندگی میکنیم
هیچوقت یعنی هیچوقت با خواهرشوهر دوست نشین ، بگید نه خواهرشوهر گله دوستمه خوبه اصلا خوب نیست و در آخر سر این خودتونید ک چوبشو میخورید
مثلا هرجا میرید میاید اصلا ب خاهرشوهر یا مادرشوهر نگید همه چیرو با جزییات کامل براشون توضیح ندید خیلی سر بسته بهشون بگید خواستید چیزی ام بگید
و اینکه خواهش میکنم هیچوقت یعنی هیچوقت تو کار خوب و بدشون دخالت نکنید ایده ندید هرچی ازتون پرسیدن ک فلان کار خوبه یا ن بگید عزیزم خودت بهتر میدونی و تمام ☺️
دوست شدن و صمیمی شدن با خانواده همسر اصلا خوب نیست و توی جمع هاشون بیشتر سکوت جواب میده تا حرف زدن
من ک خودم واقعا نتیجه گرفتم چون اوایل خیلی صمیمی شدم چوبشو خوردم و مشاوره رفتم و این راها رو جلوی پام گذاشت
امیدارم ب درده شما عزیزان خورده باشه💋❤️
✍ دوست و صمیمی شدن با خانواده همسر خیلی خوب است منتها باید هنر بیان رو بلد باشیم که هر چیزی رو به هر کسی نگیم
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خانه_داری ᭄
درست آبکش کردن ماکارونی🍝
𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘𔓘
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
10 عادتی که باعث خراب شدن روزمون میشه:
1. به دل گرفتن.
2. موندن تو گذشته.
3. چرخیدن الکی توی فضای مجازی.
4. استرس بیش از حد.
5. کم خوابی یا پرخوابی افراطی.
6. وقت گذاشتن برای حواشی.
7. رژیم غذایی نامناسب.
8. بیش از حد فکر و خیال کردن.
9. مکالمات بیهدف.
10. کاری رو افراطی انجام دادن (حتی خوندن کتاب و دیدن سریال و...).
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
خواهرم با یکی اشنا شده بود و قصدشون ازدواج بود ، مامانم خیلی حساسه و مرتب مواظب رفت وامد و تلفن های خواهرم بود 😀خلاصه یه روز گوشی خواهرم زنگ میزنه . خواهرم نشنیده . مامانم اورده گوشی رو بهش میده میگه بیا یه خانومه کارت داشت 😁 خواهرم گفت مگه گوشی رو جواب دادی ؟ مامانم گفت نه 😤 خواهرم گفت پس از کجا فهمیدی خانومه . مامانم (الهی من قوربونش برم ). با یه قیافه حق به جانب گفت . روی گوشی نوشته میس کال . یعنی یه خانم زنگ زده 😂😂😂😂😂😂😂من و خواهرم اول خشکمون زد 😳😳😳😳😳😳بعد از خنده ترکیدیم 😂😂😂😂😂😂تا یه مدت برای مامان طفلکم دست گرفته بودیم😁😁😁😁😁
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خانه_داری ᭄🏡
ترفند از بین بردن زنگ زدگی لوازم و ظروف استیل
𖡎𖡎𖡎𖡎𖡎𖡎𖡎𖡎𖡎𖡎𖡎
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام یه خاطره تعریف کنم براتون من بچه دومم دوقلوعه وقتی رفتم بیمارستان دلم نیومد مادرم بیاد باهام اخی دست وپاش خیلی درد میکرد😭😭باخواهرم رفتم دکتر تا منم دید گفت دوقلو هست بچه اول عملش میکنیم😊عمل انجام شد بیهوش شده بودم وقتی اوردنم توی اتاق هنوز خیلی بی حال بودم😵💫بچه هامم اوردن گذاشتن کنارم چندتا خانم دیگه هم زایمان کردن بچه کنارشون یه نفر یا دونفر کنارشون🙂ولی من هیچ کس نیست بچه ها گریه😭خودمم حالم بد 😔 خواهرم نیست گفتن شمارشو بده زنگ میزنن جواب نمیده 😳گفتن همسرت کجاست گفتم تلفن نداره اما میدونم جلوی در جایی نمیره میگه خب اسمش یا قیافش❤️گفتم یه مردخیلی جوون قد بلند که خیلی خوشگله😍😍😍هیچی با همین نشونی همسرم پیدا کردن دیگه رفت همراهی برام اورد خوا هرم رفته بود جلسه مدرسه دخترش😜😜عشق فقط مادر❤️
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🧞♀طلسم جدایی بین دو نفر حرام ۲۴ ساعته
🧞♀بازگشت معشوق و بختگشایی
🧞♀دفع_دعا و جادو و چشم نظر
🧞♀فروش_ملک و آپارتمان معامله
🧞♀جذب پول و رونق کسب و کار
🧞♀گره_گشایی در مشکلات زندگی
⛱دفع اجنه و شیاطین از منزل با قران
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
♦️همین الان عضو شو پیام بده 👆
🔴دعای وفاداری ، دعایی برای زن دوم نگرفتن همسر 🔴
فردی که نمیخواهد شوهرش همسر دوم اختیار کند و میخواهد که زندگی اش
از دوام و استحکام بهتری برخوردار باشد، و مهر و محبت شوهرش هم
نسبت به او بیشتر شود. اگر دعای شریفه ی
زیر را با گلاب و زعفران در سه
برگه نوشته، اولی را به همسر
بنوشاند. برگه دوم را داخل
بالش او بگذارد و برگه سوم را با خود همراه داشته باشد
،ان شاء الله به
خواست خود خواهد رسید...👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
انقدر قویه این دعا که یک روزه اثرشو میبینید😳👆
چرا هیچ مردی راضی نمیشه زنش عضو این کانال بشه 😳
هر زنی عضو این کانال شده زندگیش دگرگون شده🧿
یعنی چی میتونه باشه 👇📵
https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2
فقط خانم های متاهل بیان🚷♨️👆
کلماتی که بارها در قرآن برای آرامش قلب ما تکرار شدهاند.
مایوس نباشید
سستی نکنید.
در هیچ حالی غمگین نشوید.
از رحمت خدا ،ناامید نشوید
💌 لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ....
💌وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ....
💌وَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن كُنتُم مُؤمِنينَ﴿۱۳۹﴾
و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید!
📚سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۳۹✨
🕊🕊🌾🌸🌾
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی صدا رو براش هرچی بود گذاشتم همه رو گذاشتم. از شدت عصبانیت سرخ شده بود باورش نمیشد گف
#داستان_زندگی 🍁
ماجرایی که می خوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به حدود سی سال پیش اونم تو یه روستا مرزی که مردم خیلی چیزا رو بد میدونستم اصلا نفس کشیدن واسه دختر جرم بود که برسه به حرف و حدیث و کارای دیگه
روژان پونزده سالش بود که پسر عموش چند باری اومد خواستگاری ، یه مادر جوون داشت و پدری که تو جوونی فوت شده بود
روژان خاطرخواه پسر عموش نبود، از یحیی خوشش نمیومد و در کل بگم که اصلا دلش به این وصلت راضی نبود ، عموی روژان همراه زنعموش یه روز اومدن در خونه رو زدن عموش اومد نشست و گفت اومدم تاریخ عقد رو مشخص کنم.
زن عمو آبرویی بالا انداخت و گفت اول و آخر که خودمون باید جهیزیه این دختر میدادیم اصلا خودمون بزرگش کردیم.
مادر روژان با ناراحتی گفت عمریه دارم کارگری میکنم و یه قرون منت کسی رو نکشیدم واسه بزرگ کردن این بچه حتی شماها ، بعد چجوری میگی شما بزرگش کردی ؟
عموش گفت این حرفا رو بزارین کنار دختر از خودمونه پسر هم از خودمونه ، آخر همین هفته می خوام که عقد کنن ، مادر روژان نگاه به چشمای ناراحت روژان انداخت و آب دهنشو قورت داد.
گفت شما جای داداش منی ولی من به این وصلت راضی نیستم ، جاریش داد زد تو کی باشی که راضی نباشی؟ اصلا دختر مال خانواده پدرشه. همون طور که فامیل اونا روشه این بچه هم مال خودشونه
یهو روژان با چشمای اشکی از اتاق بیرون اومد و گفت من اگر زن یحیی بشم خودمو آتییی_یش میزنم .
زن عمو گفت بدرک بزن...
عمو با غیض نگاه به روژان و مادرش کرد و گفت دیگه خواستگاری دخترت نميام اما هر کسی هم بیاد خواستگاریش من رضایت نمیدم ...
با ناراحتی از خونه رفتن اما روژان بین گریه هاش می خندید.
یک هفته بعد عروسی یحیی بود. زن عمو سريع واسه پسرش زن پیدا کرده بود که از غافله عقب نمونه .
مراسم عقدکنون که برگزار شد و خطبه رو خوندن یهو یه نفر از بین جمعیت روژان صدا زد.. گفت بیا تو طویله دوستت کارت داره.
روژان که رفت توی طویله با یحیی روبرو شد.... یحیی میخندید و گفت زن من نشدی اما مردم فکر میکنن تا ابد دست خورده منی و زن دوم من میشی....
حتی انگشتش به روژان نخورد اما لباس روژان پاره کرد ، شال از سرش کشید و دکمه های پیرهنش باز بود .
یه دختر بین جمعیت می چرخید و می گفت صداهای بدی از توی طویله میاد
پیرزنا در گوش هم پچ پچ می کردن و چند نفر پشت طويله وایستادن بودن . روژان از ترس جیک نمیزد...
بالاخره زن عمو در طویله رو باز کرد . یحیی تر و تمیز با کت و شلوار دامادی بیرون اومد و گفت این دختره چی از جون من میخواد ؟ هرجور شده میخواد مجلس بهم بزنه
خدا عالم بود که زن عمو خبر داشت یا نه...
چند تا پیرزن سرک کشیدن داخل و روژان مشغول بستن دکمه های پیرهنش دیدن
تا مادر روژان بیاد همه مجلس در گوش هم یه حرفایی میزدن ، یکی می گفت روژان مقصره، یکی می گفت پسر عمو دروغ میگه و هر کسی یه چیزی میگفت
روژان و مادرش قبل این که مجلس تموم بشه برگشتن خونشون. روژان گریه میکرد و می گفت منو به زور نگه داشت گفت تو زن دوم منی...
مادرش ناخنشو فشار میداد تو گوشت دستش و می گفت حسرت جنازتم به دلشون میزارم ، زن دوم بشی ؟
یک هفته از عقدکنون گذشته بود و خبر مثل بمب توی روستا پیچیده بود .
مادر روژان که از خونه بیرون نرفت انگار مهر تأیید زد به حرفها...
#ادامه_دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•