eitaa logo
آدم و حوا 🍎
41هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی اگه بادمجونم دوست نداری، عاشقش میشی😋 . ✅مواد لازم: بادمجان دلمه ای ۲ عدد تخم مرغ ۳ عدد ماست یونانی یا چکیده ۱ ق غ سس خردل ۱ ق غ آرد سوخاری ۱۵۰ گرم آرد ۱۵۰ گرم ادویه تندوری یا پاپریکا ۱ ق غ نمک و فلفل سیاه ✅مواد لازم برای سس: سس مایونز ۲ ق غ ماست ۲ ق غ فلفل سیاه و نمک شوید تازه خرد شده ۱ ق غ. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
اوایل خدمت تو روستا تدریس میکردم دستشویی‌دانش آموزان با معلم ها یکی بود سر ظهر که بچه ها رفتند من رفتم دستشویی 🚾چون دستشویی در نداشت به جاش پرده زده بودن پرده رو که کنار زدم دیدم یکی از بچه ها تو دستشویی تا منو دید بلند شد هول شد، سریع شلوارش رو بالا کشید گفت برپا😆😆 😂😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• واسه خالم خاستگار اومده بود بعد همه جمع بودیم نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم .. مامانبزرگم با یه سینی شیرینی خونگی خیلی خوشگل اومد توی پذیرایی گذاشت جلوی مهمونا بعد خالم فک کرد که خودمون پختیم گفت اینا هنر دست منه خودم پختم یه دفه پسره برگشت گفت اینارو خواهر من پخته ، ما اوردیم🤣🤣💔 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• الان داشتم خودمو با همکلاسیم جعفری مقایسه میکردم، ‏من شاگرد اول‌کلاس بودم، اون شاگرد اخر، ‏من معدلم بیست بود، اون رفوزه‌ی کلاس ‏من لیسانس گرفتم، اون دوم راهنمایی هم به زور تموم کرد و رفت تو بازار کار، ‏من دارم تو پاساژ کار میکنم، اونم داره تو پاساژ کار میکنه، البته پاساژ مال خودشه🚶‍♀ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ من و دلبرجانم ۴ماهه که خوشبخت تر از همیشه شدیم. دلبر من یه طلبه ست و خودمم یه طلبم. زندگی طلبگی داریم که توش و ، موج مکزیکی میره.😜😍 🌞 میخواستم بگم برخلاف فکر عموم، ما طلبه ها یک زندگی عشقولانه داریم و یکی مث من یه عالمهههه شیطونی توپ در کمین عشقش داره.🙈 هر نوع شیطنتی که شما دارید، ما هم داریم و هر نوع شیطنتی که همسرانتون دارن حاج اقای ما هم دارن.😍 و حالا تجربه: ⚛من همیشه ی همیشههههه جلوی همه به عشقم میذارم و بهش تو نمیگم چون امپراطور دلمه.😘 ⚛هیچوقت به خانوادش بی احترامی نمیکنم. چون خانوادش بودن که همچین پسر گلی تربیت کردن و دادن ب من😍❤️ ⚛من همیشه از مامان شوشوم میکنم. از همه چیش😐 حتی اگه مزخرف باشه.😂😍 من یه خانوم محجبم که با سن کم، خونه زندگی مو تو مشتم گرفتم. چیزی که برا خیلیا سخته.😎😘 👇👇👇 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
10.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تاحالا اشکنه ی تخم مرغ خوردی?خیلیییی خوشمزس مطمئنم یکبار درست کنی دوسش داری😍 موادلازم: دوعدد تخم مرغ یک عدد سیب زمینی یک عدد گوجه دو ق غ خ رب گوجه یک ق غ خ شنبلیله ی خشک یک عدد پیاز زردچوبه و نمک به مقدار لازم اول پیازو سرخ کنید بعد سیب زمینی که کمی سرخ شدبعد ادویه ها و رب و گوجه رو اضافه کنید رنگ رب که باز شد آب رواضافه کنید اجازه بدین جابیوفته بعداز یک ساعت یک ربع اخر یک عدد تخم مرغ رو هم بزنید اضافه کنید و تن تن هم بزنید بعد به دلخواه یک عدد تخم مرغ کامل اضافه کنید نوشجان😍 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام خدمت شما دوستای خوبم که نیستین ولی اثار محبتتون هست😍 و سلام ویییییییژه خدمت ادمین محترم☺️❤️ راستش میخواستم یه اعتراف کنم😊 یکسالونیمه که تو عقد هستم و همسرمم سربازن و دور از خونوادم به همسرم کمک میکنم و خلااااصه کلی شرایط الانم سخته ولی شیرینه که البته به شیرینیش الان پی بردم 😉 الان طبق معمول داشتم پیام های تو کانالو میخوندم و دوستانی که از مشکلاتشون صحبت میکردن... یهو وقتی داشتم یکی از دوستای عزیزمو میخوندم با خودم گفتم خب اینکه چیزی نیست. اینکارو کن اونکارو کن مشکلت حل میشه! بعدش با خودم فکر کردم گفتم من تقریبا ۸۰ درصد مواردو ک میخونم با خودم میگم خب اینکارو کن مشکلت حل میشه ، یا نباید اینجوری فکر کنی و مشکل از نوع فکرته.... بعدش دوباره فکر کردم.. با خودم میگفتم مشکلات زندگی همین چیزاییه که من کللللی واسشون راه حل دارم!!!! پس چرا حس میکنم مشکل من حااااده و سخته و فلانه... و اینکه اگر یکی بیاد مشکل منو بنویسه و تو کانال بزاره بلاشک واسش راه حل دارم!!! اینجا بود که فهمیدم نباید خودمو تا این حد بخاطر مشکلات زندگی اذیت کنم(جوری ناراحتم که مشکل گوارشی گرفتم😔) ما درون حد ک ما میکنیم نیستن! و ما خیییییییلی بیشتر از مشکله! این نوع فکر ماست که باعث میشه مشکلات بر ما غلبه کنن یا ما بشیم! دوستان گللللم این یه تجربه ای بود که یهویی بهش دست پیدا کردم و دلم میخواست با شما هم درمیون بزارمش! امیدوارم مفید بوده باشه و ببخشین ک زیاد حرفیدم☺️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
‍ 🌸بر صاحب بر حق ✨امامت صَلوات 🌸بر صاحب انوار ✨قیامت صَلوات 🌸خواهے ڪه به روز ✨حَشر نگردے مایوس 🌸بفرست به پیشگاہ ✨مَهدے صَلوات 🌸اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّد وَّ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهم🌸 🌸اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَرَجَهُـم 🌸 🕊️🕊️🌾🌸🌾🕊️🕊️
بازم سلام یه خاطره دیگه بگم توشهر ما حدودا این شکلی وقتی میری از یه مغازه خرید کنی خیلی خوش اخلاقن ولی خدا نکنه نپسندی یا بخوای تعویض کنی من خودم یه بار یه سماور خریدم وقتی اومدم خونه دیدم فرورفتگی داره اما به فروشنده که گفتم شروع کرد داد بی داد که بردی این شکلی کردی حالا من پس نمی‌گیرم یه بارم یه سطل و جعبه کنار اتاق خریدم چوبی بود وقتی خونه اومدم دیدم شکستگی داره ورنگ زده روش بردم اون مغازه دارم شروع کرد که من جنس فروخته شده پس نمی‌گیرم 😔😔😔الیته منم خیلی کم رو هستم وکلا نمیدونم ازحقم دفاع کنم اصلا تا این برخورد رو می‌دیدم هیچی نمی گفتم یرمیگشتم خب خیلی تعریف کردم از زرنگی خودم😂😂😂امسال با خواهرم رفتم بازار گفت یه ظرف خریدم مشکل داره میخوام پس بدم رفت داخل مغازه گفت آقا ببین این جنس شکسته چسب زدی و بعد هم رنگش کردی یا سالمش رو بهم بده یا پولمو😊آقا گفت خانم مگه من مسخره هستم میخواستی موقع خرید حواست رو جمع کنی😳😳😄خواهرم مثل خودش خیلی بیشتر صداشوبرد بالا گفت جنس شکسته طوری درست کردی من متوجه نشدم اگر این دزدی کلاه برداری نیست پس چیه مرتیکه کلاه بردار 😡😡😡😡یعنی آقاهه نمی‌فهمید چطور پولاشو بشماره پول خواهرم بده 😂😂😂😂😂حالا یه خاطره این شکلی دیگه هم دارم دوباره میگم ومن خیلی خوشم اومد که خواهرم جواب این آدم ناحساب روداد😍😍😍 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
♦️آورده اند هر کس با ایمان آخر سوره مبارکه کهف را در وقت خواب با نیت خالص و توجه به خدا‌و معنی آن بخواند در خواب نترسد🔻 🌸آیه ۱۱۰ سوره کهف قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا ﴿۱۱۰﴾🌸 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🌼🌺🌼🌺🌼 ✳️ 💞میخوام یک ترفند برای آشتی بین خودتون و همسری بگم😜 دیشب نصف شب براش یک لیوان اب سرد بردم و بیدارش کردم. خیلی خونسرد گفتم: بیا! اینم اب.😂 با تعجب بیدار شد و گفت منکه اب نخواستم.🤔 منم خیلی جدی گفتم: چرا. تو خواب هی میگی اب بده، اب بده.☺️ همسری هم یک قورتی خورد و خوابید.😉 منم با همون وقار دوباره خوابیدم.😌 صبح با نوازش همسری بیدار شدم.😋 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
ماه عسل رفتیم مشهد . هتل رزرو کردیم..‌ شام و ناهار میرفتیم سالن سرو غذا . همراه غذا نون نمیدادن اصلا! من و شوهرمم عادت داریم کلا غذا رو با نون میخوریم . گفت وای ما اینجوری سیر نمیشیم که! از فردا خودمون با پلاستیک نون زیر بغل میرفتیم غذاخوری سیییر میخوردیم و میخندیدم . یجوری نگامون میکردن همه . •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی برگشتم تو چشماش نگاه کردم، این بارداری بهترین موقعیت بود که حرفامو به عشرت بزنم و نتر
داستان زندگی سرمو انداختم پایین، گفت ناراحت نشو ازم دختر کاریه که شده.. بخیه هام خیلی درد میکرد، وقتی به امیر برای اولین بار شیر دادم انگار هرچی درد و غم بود به سر اومد..! برگشتیم خونه، و مادربزرگ حمید گفت که دو سه روزی میمونه ولی نه بیشتر، تو اون دو سه روز طریقه قنداق و کهنه کردن بچه رو بهم یاد داد از مادرم اصلا ناراحت نبودم، اون با وجود بابام نمیتونست بیاد و کمکم کنه و خدا هم هیچوقت هیچکس رو به حال خودش ول نمیکنه و الان مادربزرگ حمید رو برای من گذاشته بود. سریع همه چیزو یاد گرفتم، اما مشکل بزرگم نداشتن شیر بود... اون دو سه روز اول مادربزرگ حمید برای بچم شیرخشک خرید که بچم سیر بشه ولی بعد از رفتن اون مشکلات و بدبختیای منم شروع شد... حمید آخرای سربازیش بود، زمان کمتری توی محل خدمتش میتونست کار کنه اما همش توی زیرزمین کنار دوستای سعید بود و اصلا به من محل نمیداد.. بچه براش مثل اسباب بازی ای بود که چند روز اول باهاش بازی کرد و ازش خسته شد و انداختش کنار! میگفتن بهداشت شیرخشک دولتی میده، اما با هزار دردسر و بدبختی بود که من پول اونم نداشتم.. به اوستای قالیم میگفتم بجای اینکه پول قالی رو یجا بهم بده خورد خورد بده، اونم خدایی مرد بود نصف پول قالی رو خورد خورد میداد و نصف دیگشو قرار شد به طور کامل بعد تموم شدن کار بهم بده. روزا قالیمو میبافتم و کهنه های امیر و میشستم و سر ظهر بهترین غذا تخم مرغ بود..! وسعمون نمیرسید نون بخریم، نون های خشک شده رو میزدیم توی آب خیس که میشد میذاشتم روی بخاری تا مثل نون تازه بشه و میخوردم.. بخیه هامم انقد بهشون نرسیدم و مراقب نبودم که بعد کشیدنشون عفونت کردن و نصف پولم میرفت برای پول چرک خشک کن.. حمید کم کم جای خوابش رو از من و امیر جدا کرد، میگفت بچه ونگ میزنه و من خوابم نمیبره.. عشرتم هر دقیقه تیکه زنای فامیل که مادرشون روزها ازشون مراقبت کرده بودن رو مینداخت، هر وقت از مادرم دلشکسته میشدم انگار که میفهمید انگار که حس میکرد، میدیدم که میاد و اون روز هم که کلی دلشکسته بودم که لااقل میومدو نوه اش رو میدید.. درو زدن و مادرم بود، گفت میاد داخل فقط بخاطر من وگرنه از نظر همه خانواده اومدن به اینجا قدغنه.. خواهرمم دنبالش اومده بود، نگاهای بدی به سر و ریختم میکرد.. هر چی من بد شوهر کرده بودم خواهر بزرگم خوب بود... ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آقا این چه وضعیه🤦‍♂ من یک گربه ماده دارم صبح بیدار شدم دیدم پرید رو تختم یک گنجشک انداخت جلوم😂🤦‍♂ برام هدیه اورده بخورم چون چندروزه مریضم، اصلا نمیدونم چجوری شکار کرده از خونه بیرون نمیره، خواهرم گفت صبح پنجره باز بود یکی اومد تو گربمم رو هوا پرید گرفت، هرکاری هم کردیم ولش نکرد اورد تو بخوری😂💔 @•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•