✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام
من 24 و عشق جانم 31سالشونه والان کمتر از یک ماه از جشن عقد ما میگذره😌
من و عشقم بعد از جلسه #خواستگاری نزدیک به یک سال وقت برای #شناخت همدیگه گذاشتیم
اما از اون جایی که من دختری لجباز و مغرور و تا حدی حساس بودم 😏 چندین بار بحث مون شد و من از این ازدواج منصرف شدم و هر بار بعد از مردد شدنم در ازدواج با ایشون ،تجربه های دوستان را در کانال خوبتون میخوندم که(آقایون رابامحبت ومهربونی میتونی آرامشون کنی😉)
پس از اون با ابراز علاقه و محبت و مهربونی من ، سمت همدیگه برمیگشتیم ، بعد از اون #متوجه شدم که من #عکس_العمل رفتارخودم را از آقاییم میبینم
عصبانیت و اخموو بودن من عصبانیت بیشتر ایشون 😡
و مهربونی من ، مهربونی چندین برابرایشون😌 را به همراه داشت...
زندگی کوتاه تر از اون چیزیه که ما فکرش را میکنیم پس از کنارهم بودن قبل از اینکه دیر بشه لذت ببرید 👌
انشاالله زندگی همتون سرشار از عشق و علاقه و محبت باشه❤️
لطفا برای خوشبختی من و عشقم دعاکنید🙏
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام من هم میخام از سوتی مادر شوهرم واستون بگم
سالها پیش که مادر شوهرم داخل خونه دستشویی نداشتن مجبور بودن از دستشویی گوشه حیاط استفاده کنن ایشون هم بخاطر درد پا سختش بود واسه همی یکی از اقایون فامیل اومد یه دستشویی فرنگی گوشه حموم براش نصب کرد
حالا بعد چند ماه که در یک مجلس ترحیم بودیم مادر شوهرم تا این اقا رو دید با صدای بلند به این اقاهه گفت عباس اقا بخدا هر موقع تو دستشویی میشینم یاد پدر مادر و جداباتت می افتم( رحمتی ،فاتحه ای)
حالا اونایی که رابطه دستشویی و عباس اقا رو نمیدونن موندن😳😳😳😳تو دلشون دنبال رابطه منطقی میگردن😉😉😉
🤣🤣🤣🤣
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یبار با عمه م داشتیم میرفتیم مهمونی.. قدیما تو ماشین زیاد میشستن.. من و ابجیم و بابام و شوهر عمم جلو. عمم دوتا بچه هاش مامانم و خواهرشوهر عمم عقب.... راه افتادن همانا وروددی بزرگراه یه پل زیر گذر بود که همه میپیچیدن و لا سرعت بالا وارد زیرگذر میشدن... چشمتوون روز بعد نبینه در ماشین باز شدن همانا خواهر بیرون پرت شدن همانا😩😩😩دنبال سر ابجیم منم داشتم بیرون پرت میشدم که بابا من محکم گرفتن و جلوتر ماشین وایستاد.. الحمدلله رب العالمین به تعداد ریگ های بیابون 😊ابجیم هیچکار نشده بود و سالم🤲وای ما در واقع همگی سکته رو زدیم🥰هنوزم که هنوزه یادمون میاد تن
و بدنمون میلرزه.. ابجی گلم 3تا دخمل نازنین داره😘سلام ابجی 🤚
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
12.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیرینی فرانسوی
فقط توی ۲ دقیقه ،بدون فر یه شیرینی
فرانسوی خوشمزه درست کن 😍😋
مواد لازم :
آرد ۵۰۰ گرم🥡
شکر ۵۰ گرم 🍚
نمک حدود ۵ گرم 🧂
مخمر خشک فوری ۱۰ گرم
تخم مرغ ۲ عدد🥚
شیر ۲۴۰ گرم🥛
کره ۵۰ گرم🧈
#شیرینی
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
16.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجبوس میگو
خوشمزه ترین پلو جنوبی هست😍
~موادلازم(۶نفر)
برنج پاکستانی۳پیمانه (منم نصف ایرانی زدم نصف پاکستانی)🍚
میگو نیم کیلو🍤
پیاز خیلی درشت ۱عدد🧅
سیر۳الی۴حبه درشت🧄
گوجه۳عدد درشت🍅
رب ۱ق غ🥫
تمرهندی نصف بسته کوچیک (اول تمرهندی داخل ۱لیوان ابجوش میریزیم بعد با دست پنجه میزنیم تا هسته ازش جدا بشه وبعد از ابکش رد میکنیم آماده میشه)
~ادویه ها:
برگ بو۳تیکه_جوزهندی رنده شده نوک ق چ_زیره سیاه نصف ق چ_پودرتخم گشنیز ۱ق چ_فلفل سیاه ۲ق چ_فلفل قرمز نصف ق چ_نمک ۲ق چ🧂
#مجبوس_میگو
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
❣☘❣☘❣☘❣
#سیاست_زنانه
#تجربه_یکی_از_شما_عزیزان 😍
رفتار شما با همسرتون ، کنار مردم شخصیت شمارو میسازه😊
پس تا میتونید شخصیت خودتونو بالا بگیرید و سعی کنید تو اوج عصبانیتی که هستید پیش مردم خونسرد جلوه کنید👌واقعا اگه میبینید اصلا دیگه تحمل ندارید میتونید جمع رو ترک کنید.
ولی☝️
هییییچوقت با همسرتون جلوی مردم بحث نکنیییییید😡
وقتی تو یه جمعی نشستید بهش اس بدید😉 مثلا بگیییید :
فدااااش بشم که از همه بهتره😜
یا اینکه😉
اخ دلم میره نگات میکنم رفتیم خونه باید محححکم بقلم کنی😜
👈 وقتی رو یه مبل میخواید بشینید پاهاتونو روهم بیندازید، قوز نکنید و دستاتونو روهم بزارید 😉
توی خونه حتما دمپایی روفرشی خوشگل بپوشید به دستا و پاهاتون برسین خیلی مهمه !!!!
خانوما کفش پاشنه بلند خیلی تو چشم میشه👠
جوری برا همسرتون توی خونه تیپ بزنید که چشمش اونقدر پر بشه خانمای کوچه خیابون حتی به نظرش نیان😒
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام ❤
خانوما و مخصوصا تازه عروسا میخواستم یکی از تجربهام رو بهتون بگم
من یکماهه ک ازدواج کردم ۱۰ماه هم نامزد بودم تو این مدت رابطه خودم با همسرم خداروشکر خوب بوده جز بحثایی ک مطمئنا همه زوجها دارن
حالا میخوام بهتون جز این بحثهای زن و شوهری ک پیش میاد ی مشکلی هست ک باعث ناراحتی میشه اونم #خواهرشوهر و #مادرشوهرا هستن🤦♀
من نمیخوام بگم همشون بدن... ولی بعضیاشون دقیقا مثل خانواده همسر من اهل #کنایه و #متلک و زدن حرفاشون ب صراحت هستن😔
دوتا خواهرشوهرای من اونقدری اهل این چیزا هستن ک حرفاشون گاهی بشدت #اذیتم میکنه و میگم اخه چجوری و چرا دلشون میاد
منم مثل خیلی از خانوما دوست دارم با همسرم درد دل کنم و گاهی #غر بزنم🤦♀
بعضیا وقتا از خواهراش و مادرش میگفتم از بدیاشون و حرفاشون #گله و #شکایت میکردم و ابراز ناراحتی💔
همسرمم بنده خداچیزی نمیگفت جز اینکه توجه نکنم ب حرفاشون و خودم رو اذیت نکنم و #نشنیده بگیرم....
ولی خب سخت بود و هست ، یروز دیدم من انقدر این کارو انجام دادم ک برعکس همسرم از من #دور و ب خوانوادش #نزدیک میشه 💔😔خیلی ناراحت شدم دارم تمام تلاشمو میکنم دیگه بقول همسرم نشنیده بگیرم و بیخیال باشم تا هر دومون #ارامش داشته باشیم
خانوما این کار منو هرگز انجام ندید ک ب ضرر خودتونه 👇
1⃣ اگه قصد درد دل کردن دارید و ابراز همدردی از همسرتون میخوایید بصورت کاملا #اروم و #مظلومانه ناراحتیتونو بگید😉
2⃣ و اینکه من قصدم از پیامم بد کردن خانواده اقایون نبود و فقط خواستم بگم خانوما با روش بد درد دل کردن همسرو ازخودتون دور نکنید
خوشبخت و شاد باشید🌸💖
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام
تولد بابام بود اونموقع 13 سالم بود و با مامانم قرار گذاشتیم ک شب بابامو سوپرایز کنیم...خلاصه ک رفتیم کیک و کادو و برف شادی و وسایل جینگولک خریدیم اومدیم خونه..ساعت هول و حوش 9 شب بود ک بابام اومد خونه با مامانم قرار گذاشتیم وقتی بابام حواسش نبود و جلو تلوزیون بود کیک ببریم...بابام اومد خونه و مامانم تو اشپزخونه پشت اپن داشت شمعارو میچید رو کیکا که مثلا بابامو سوپرایز کنیم...بابام سلام داد و از جلو اپن رد شد میرفت ک بشینه من یهو مثل عجل معلق ظاهر شدم مثل ملخ پریدم رو اپن و برف شادی زدم جیغ کشیدم😐😐😐بابام از شدت ترس و وحشت یا ابولفضل بلندی گفت و دستش رو قلبش بود و زیر لب فشم میداد😐مامانمم پشت اپن با حالت هنگ نگام میکرد😐بعدشم بابام دعوام کرد😞 رفتم اتاقم و بعد ده دقیقه اومدن دنبالم و آشتی کنون😐😐هنوزم نمیدونم چرا یهو اونکار کردم😐🚶♀
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🌼🌺🌼🌺🌼
✳️ #ایده_متن
من یه استیک نوت رنگی دارم. همیشه نوشته های شاعرانه و عاشقانه رو روی کاغذ رنگی مینویسم و میزنم به دیوار. همسرم که میاد میخونه و ذوق میکنه.
مثلا می نویسم:
فرمانروا! ملکه در انتظار دیدار با شماست. لطفا شاد و پر انرژی وارد قصر شوید و مسائل مربوط به اداره امور و فرمانروایی و مالکیت را، پشت در بگذارید.
باتشکر مشاور اعظم قصر شاه❤️
یه مدت دفترچم رو گم کردم، همسرم مدام می گفت: چرا نوشته نمیذاری برام؟😂😍
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یک روز مادربزرگم زنگ زد به مامانم سرصبح که اگه میخواین بیاین خونمون پریز در اومده از جاش پیچ گوشتی چهاسو بیاره محموداقا(بابام) که درست کنه واسمون؟
بعداشتباه گفت دارین میاین چهارگوشتی بیارین باخودتون🤣🤣🤣🤣
مامان کسراکیمیا
🤣
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی گفت برو از همونجا که اومدی، برو خونه بابات... اصلا من چه میدونم، برو و بیا طلاقت بدم
داستان زندگی
+خلاصه بعد که دیدم حریف پسرم نمیشم راضی به وصلتشون شدم،
سعید خیلی ورپریده ست مثل عشرت، ولی حمید و سمیه خیلی خوبن بخدا..
اگه میخواید زندگی کنید باید از پیش عشرت برید، تنها راه نجات زندگیتون اینه که حمید عشرتو نبینه، حالام اینجا بشین تا برم و با بچت برگردم..
ملتمسانه گفتم راست میگی عزیز؟
گفت دروغم چیه؟!
بعداز ظهر بود دراز کشیده بودم و چشمامو بسته بودم که با صدای گریه امیر از جا پریدم،
از دیدنش ذوق کردم و محکم بغلش کردم
بی بی گفت بیا این تو اینم بچت..
از گوشه در نگاه کردم که حمید توی حیاط ایستاده بود،
بی بی گفت وقتی از این در میری بیرون باید سفیدبخت بری، کافیه دیگه..
حمید و صدا کرد، اومد نشست، گفت حمید میخوای اینو طلاق بدی؟
گفت آره بی بی..
گفت باشه این دختر پشت و پناه نداره ولی من پشت و پناهش میشم، میشم پدرش مادرش برادرش و حق و حقوقشو ازت میگیرم، میدونیم که اون روزی که گرفتنتون و بردنتون عقد کردن طبق قانون یک دست و یک پات پشت قباله این دختره، از اون روز تا حالا فکر میکردی پناه نداره و بدبخته، یه دست و یه پا کجا بود، ولی از امروز کرور کرور پول خرج میکنم که این دختر حق و حقوقشو بگیره...
گفت ببین حمید تو نمیتونی به حرفای ننت گوش ندی، تو ذاتته، بیا جمع کن و از این آبادی برای همیشه برو، برو یه آبادی دیگه، خدمتتم که رفتی، حمید بترس از خدا، آخه این انصافه این دختر صبح تا شب کار کنه بعد تو بدی به ننت؟
حمید سرشو انداخت پایین و گفت چی بگم والا؟ با کدوم پول برم یه آبادی دیگه اخه؟ تو کدوم خونه؟
چونشو گرفت و گفت حمید.. ننه مگه عاشق این دختر نبودی؟ مگه بخاطرش کتک نخوردی؟ مگه داداش و آقاش سیاه و کبودت نکردن؟ باشه میگی کم سن بودی و زن گرفتی اشتباه کردی، طلاقش بده و سی سالگی برو زن بگیر که سنت بالاس ببینم دیگه میتونی عاشق کسی باشی؟ یا همش این دختر جلو چشماته؟
حمید سرشو انداخت پایین و گفت میگی چیکار کنم بی بی؟
بی بی گفت من زیاد پول ندارم اما همینقد کم بهتون میدم برید یه خونه کرایه کنید ولی از اینجا فقط برید..
حمید دستی تو صورتش کشید و بهم نگاه کرد، آروم گفت زخمات درد داره؟
سکوت کردم، فهمیدم بی بی راست میگه که حمید تنها ایرادش تاثیرپذیری و گوشی بودنشه و اگه از اینجا بریم بهتر میشیم...
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یه بار با شوهرم دعوام شده بود، اول ماهم بود و برای اینکه لج منو در بیاره خرجی سر ماه رو نمیداد😔
چند روز گذشت منم بهش میگفتم بده ،قیافه میگرفت و حسابم و شارژ نمیکرد منم شدیدا پول لازم...😏😏
منم دیدم اینجوریه رفتم سر وقت گوشیش ، و چون رمز گوشیش رو میدونستم زمانی که حواسش نبود از حسابش به کارت خودم چند برار خرجی که ماهیانه برام واریز میکرد رو ریختم به حسابم 😜😜
بعدشم خواستم پیامک های بانک رو پاک کنم گفتم ولش کن بزار ببینه و بسوزه😁
بعد گوشیش رو گذاشتم سر جاش اومدم اينور انگار که بهش الهام شده باشه سریع رفت سمت گوشیش و دید چیکار کردم😱😱 شروع کرد به نفرین کردنو ...
منم تو اینجور مواقع خندم میگیره و شوهرمم فکر میکنه چون میخوام بیشتر حرصش بدم میخندم اما این دفعه واقعا میخواستم حرصش بدم😡😡 و چقدر حال کردم😎😎
یه چند ساعت گذشت اون روز جمعه هم بود بعد ناهار خیلی حوصله ام سر رفته بود 🙁🙁یه دفعه دیدم شوهرم به پسر کوچیکم میگه حاظر شو بریم بیرون منم دیدم اینجوریه سریع دخترم رو آماده کردم و حاظر شدم که باهاشون برم بیرون ،اما یه دفعه شوهرم با پسرم سریع از در خارج شد و خواستم برم بیرون شوهرم درو سریع بست و از پشت درو قفل کرد 😬
به حساب اینکه حرص منو دربیاره🫤🫤
دیدم از قبل برنامه ریزی کرده و دسته کلیدم رو هم برداشته بود☹️
منم دیدم اینجوریه با خودم گفتم من باید برم بیرون🤨🤨 سریع رفتم کلیدای زاپاس رو گشتم و کلید یدک رو در عین ناباوری پیدا کردم😇😇
چون ما دوتا ماشین داریم سوئیچ اون یکی ماشین رو هم برداشتم خواستم برم بیرون که چشمم به کیف شوهرم افتاد توش و گشتم یه مبلغ پول نقدی پیدا کردمو اونم برداشتم🤣🤣
اقا رفتم بیرون واسه خودم کلی پیتزا و خوراکی سفارش دادم و حال کردم 🥳🥳و بعد از همشون فیلم گرفتم و فرستادم به شوهرم😎😎
و گفتم این پیتزا و خوراکی ها رو با پول توی کیفت خریدم و دوباره حرصش دادم🤣🤣 و اونم شروع کرد به بووووووووووووووق گفتن....
ولی آی دلم اون روز خنک شد و کلی من حال کردم و خندیدم😂😂😂
هنوزم که هنوزه یادم میوفته کیف میکنم😇😇آخه تو اون دعوا حق با من بود
من همونی ام که گفتم دوست ندارم به عقب برگردم چون میترسم بدتر گند بزنم...
اسمم باشه
دختر مردادی
#سوتی_بفرست 😁🖐
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#دستورےشگفت_درباب_عشق_ومحبت
💯✍🏻این نسخه مجرب فقط براے همسران به کار می رود. اگرمیخواهید شوهر یا زن خود را مجذوب و شیفته بی مثال کنید باید جمعه شب این آیات شریفه را بر گلاب بخواند و بدمد و سپس گلاب را به صورت بمالد و بعد از آن در بستر خواب حاضر گردد ان شاءالله شوهرش یا زنش مهربان و مطیع میگردد:
♡⇇إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ
الْیَوْمَ فی شُغُلٍ فاکِهُون
هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فی ظِلالٍ
عَلَى الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ لَهُمْ فیها فاکِهَةٌ
وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ♡⇉
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•