سلام
تولد بابام بود اونموقع 13 سالم بود و با مامانم قرار گذاشتیم ک شب بابامو سوپرایز کنیم...خلاصه ک رفتیم کیک و کادو و برف شادی و وسایل جینگولک خریدیم اومدیم خونه..ساعت هول و حوش 9 شب بود ک بابام اومد خونه با مامانم قرار گذاشتیم وقتی بابام حواسش نبود و جلو تلوزیون بود کیک ببریم...بابام اومد خونه و مامانم تو اشپزخونه پشت اپن داشت شمعارو میچید رو کیکا که مثلا بابامو سوپرایز کنیم...بابام سلام داد و از جلو اپن رد شد میرفت ک بشینه من یهو مثل عجل معلق ظاهر شدم مثل ملخ پریدم رو اپن و برف شادی زدم جیغ کشیدم😐😐😐بابام از شدت ترس و وحشت یا ابولفضل بلندی گفت و دستش رو قلبش بود و زیر لب فشم میداد😐مامانمم پشت اپن با حالت هنگ نگام میکرد😐بعدشم بابام دعوام کرد😞 رفتم اتاقم و بعد ده دقیقه اومدن دنبالم و آشتی کنون😐😐هنوزم نمیدونم چرا یهو اونکار کردم😐🚶♀
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🌼🌺🌼🌺🌼
✳️ #ایده_متن
من یه استیک نوت رنگی دارم. همیشه نوشته های شاعرانه و عاشقانه رو روی کاغذ رنگی مینویسم و میزنم به دیوار. همسرم که میاد میخونه و ذوق میکنه.
مثلا می نویسم:
فرمانروا! ملکه در انتظار دیدار با شماست. لطفا شاد و پر انرژی وارد قصر شوید و مسائل مربوط به اداره امور و فرمانروایی و مالکیت را، پشت در بگذارید.
باتشکر مشاور اعظم قصر شاه❤️
یه مدت دفترچم رو گم کردم، همسرم مدام می گفت: چرا نوشته نمیذاری برام؟😂😍
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یک روز مادربزرگم زنگ زد به مامانم سرصبح که اگه میخواین بیاین خونمون پریز در اومده از جاش پیچ گوشتی چهاسو بیاره محموداقا(بابام) که درست کنه واسمون؟
بعداشتباه گفت دارین میاین چهارگوشتی بیارین باخودتون🤣🤣🤣🤣
مامان کسراکیمیا
🤣
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی گفت برو از همونجا که اومدی، برو خونه بابات... اصلا من چه میدونم، برو و بیا طلاقت بدم
داستان زندگی
+خلاصه بعد که دیدم حریف پسرم نمیشم راضی به وصلتشون شدم،
سعید خیلی ورپریده ست مثل عشرت، ولی حمید و سمیه خیلی خوبن بخدا..
اگه میخواید زندگی کنید باید از پیش عشرت برید، تنها راه نجات زندگیتون اینه که حمید عشرتو نبینه، حالام اینجا بشین تا برم و با بچت برگردم..
ملتمسانه گفتم راست میگی عزیز؟
گفت دروغم چیه؟!
بعداز ظهر بود دراز کشیده بودم و چشمامو بسته بودم که با صدای گریه امیر از جا پریدم،
از دیدنش ذوق کردم و محکم بغلش کردم
بی بی گفت بیا این تو اینم بچت..
از گوشه در نگاه کردم که حمید توی حیاط ایستاده بود،
بی بی گفت وقتی از این در میری بیرون باید سفیدبخت بری، کافیه دیگه..
حمید و صدا کرد، اومد نشست، گفت حمید میخوای اینو طلاق بدی؟
گفت آره بی بی..
گفت باشه این دختر پشت و پناه نداره ولی من پشت و پناهش میشم، میشم پدرش مادرش برادرش و حق و حقوقشو ازت میگیرم، میدونیم که اون روزی که گرفتنتون و بردنتون عقد کردن طبق قانون یک دست و یک پات پشت قباله این دختره، از اون روز تا حالا فکر میکردی پناه نداره و بدبخته، یه دست و یه پا کجا بود، ولی از امروز کرور کرور پول خرج میکنم که این دختر حق و حقوقشو بگیره...
گفت ببین حمید تو نمیتونی به حرفای ننت گوش ندی، تو ذاتته، بیا جمع کن و از این آبادی برای همیشه برو، برو یه آبادی دیگه، خدمتتم که رفتی، حمید بترس از خدا، آخه این انصافه این دختر صبح تا شب کار کنه بعد تو بدی به ننت؟
حمید سرشو انداخت پایین و گفت چی بگم والا؟ با کدوم پول برم یه آبادی دیگه اخه؟ تو کدوم خونه؟
چونشو گرفت و گفت حمید.. ننه مگه عاشق این دختر نبودی؟ مگه بخاطرش کتک نخوردی؟ مگه داداش و آقاش سیاه و کبودت نکردن؟ باشه میگی کم سن بودی و زن گرفتی اشتباه کردی، طلاقش بده و سی سالگی برو زن بگیر که سنت بالاس ببینم دیگه میتونی عاشق کسی باشی؟ یا همش این دختر جلو چشماته؟
حمید سرشو انداخت پایین و گفت میگی چیکار کنم بی بی؟
بی بی گفت من زیاد پول ندارم اما همینقد کم بهتون میدم برید یه خونه کرایه کنید ولی از اینجا فقط برید..
حمید دستی تو صورتش کشید و بهم نگاه کرد، آروم گفت زخمات درد داره؟
سکوت کردم، فهمیدم بی بی راست میگه که حمید تنها ایرادش تاثیرپذیری و گوشی بودنشه و اگه از اینجا بریم بهتر میشیم...
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یه بار با شوهرم دعوام شده بود، اول ماهم بود و برای اینکه لج منو در بیاره خرجی سر ماه رو نمیداد😔
چند روز گذشت منم بهش میگفتم بده ،قیافه میگرفت و حسابم و شارژ نمیکرد منم شدیدا پول لازم...😏😏
منم دیدم اینجوریه رفتم سر وقت گوشیش ، و چون رمز گوشیش رو میدونستم زمانی که حواسش نبود از حسابش به کارت خودم چند برار خرجی که ماهیانه برام واریز میکرد رو ریختم به حسابم 😜😜
بعدشم خواستم پیامک های بانک رو پاک کنم گفتم ولش کن بزار ببینه و بسوزه😁
بعد گوشیش رو گذاشتم سر جاش اومدم اينور انگار که بهش الهام شده باشه سریع رفت سمت گوشیش و دید چیکار کردم😱😱 شروع کرد به نفرین کردنو ...
منم تو اینجور مواقع خندم میگیره و شوهرمم فکر میکنه چون میخوام بیشتر حرصش بدم میخندم اما این دفعه واقعا میخواستم حرصش بدم😡😡 و چقدر حال کردم😎😎
یه چند ساعت گذشت اون روز جمعه هم بود بعد ناهار خیلی حوصله ام سر رفته بود 🙁🙁یه دفعه دیدم شوهرم به پسر کوچیکم میگه حاظر شو بریم بیرون منم دیدم اینجوریه سریع دخترم رو آماده کردم و حاظر شدم که باهاشون برم بیرون ،اما یه دفعه شوهرم با پسرم سریع از در خارج شد و خواستم برم بیرون شوهرم درو سریع بست و از پشت درو قفل کرد 😬
به حساب اینکه حرص منو دربیاره🫤🫤
دیدم از قبل برنامه ریزی کرده و دسته کلیدم رو هم برداشته بود☹️
منم دیدم اینجوریه با خودم گفتم من باید برم بیرون🤨🤨 سریع رفتم کلیدای زاپاس رو گشتم و کلید یدک رو در عین ناباوری پیدا کردم😇😇
چون ما دوتا ماشین داریم سوئیچ اون یکی ماشین رو هم برداشتم خواستم برم بیرون که چشمم به کیف شوهرم افتاد توش و گشتم یه مبلغ پول نقدی پیدا کردمو اونم برداشتم🤣🤣
اقا رفتم بیرون واسه خودم کلی پیتزا و خوراکی سفارش دادم و حال کردم 🥳🥳و بعد از همشون فیلم گرفتم و فرستادم به شوهرم😎😎
و گفتم این پیتزا و خوراکی ها رو با پول توی کیفت خریدم و دوباره حرصش دادم🤣🤣 و اونم شروع کرد به بووووووووووووووق گفتن....
ولی آی دلم اون روز خنک شد و کلی من حال کردم و خندیدم😂😂😂
هنوزم که هنوزه یادم میوفته کیف میکنم😇😇آخه تو اون دعوا حق با من بود
من همونی ام که گفتم دوست ندارم به عقب برگردم چون میترسم بدتر گند بزنم...
اسمم باشه
دختر مردادی
#سوتی_بفرست 😁🖐
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#دستورےشگفت_درباب_عشق_ومحبت
💯✍🏻این نسخه مجرب فقط براے همسران به کار می رود. اگرمیخواهید شوهر یا زن خود را مجذوب و شیفته بی مثال کنید باید جمعه شب این آیات شریفه را بر گلاب بخواند و بدمد و سپس گلاب را به صورت بمالد و بعد از آن در بستر خواب حاضر گردد ان شاءالله شوهرش یا زنش مهربان و مطیع میگردد:
♡⇇إِنَّ أَصْحابَ الْجَنَّةِ
الْیَوْمَ فی شُغُلٍ فاکِهُون
هُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فی ظِلالٍ
عَلَى الْأَرائِکِ مُتَّکِؤُنَ لَهُمْ فیها فاکِهَةٌ
وَ لَهُمْ ما یَدَّعُونَ♡⇉
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🌼🌺🌼🌺🌼
✳️ #ایده_متن
بودنت 🤵🏼
خندیدنت 😊
نگاهت 👀
صدایت... 🗣
اینها،
تمامِ قرص های آرامش بخشِ❤️
دنیا را بی اعتبار میکنند. 💑
✍ ایده های متن را داخل کفش ، کیف ، جیب ، جلوی آینه ، داخل سفره ، پشت در و ... در قالب نامه برای همسرتان بگذارید
باور کنید لحظات پرشور و هیجانی را شاهد خواهید بود 😍
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
راستش من دوران مدرسه چون چادری بودم ساعت هایی که باید تا دوی ظهر تومدرسه وایمیستادیم پول جمع میکردیم کل کلاس به من میدادن ساعت ۱۲و نیم قاطی مامانا میرفتم بیرون از مدرسه با چادر ، همه جای صورتمو میپیچوندم میرفتم
دقیق یک ساعت فست فودی کلی ساندویچ میخریدم بعد با هماهنگی بچه ها برمیگشتمو میخوردیم کلی کیف میکردیم😅😊
اگه مدیرو ناظم میفهمیدن سرمو از تنم جدا میکردن
والا آدمیزاد باید از هردوره زندگیش نهایت لذتو ببره...🌺
#سوتی_بفرست 😁🖐
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام .خواستم از ایده و تجربیات دوستان تشکر کنم .
فقط خواستم از بعضی دوستان #انتقاد کنم یعنی چی این حرف #مردی که یکبار #خیانت کنه بار دیگر هم میکنه !
چرا ما #عادت کردیم #همه رو #جمع ببندیم و به بقیه انرژی و #فکر_منفی منتقل کنیم
اونیکه خیانت میکنه چند بار #اختلال_روانی داره و باید درمان بشه .
با طلاق شما ، چیزی درست نمیشه به نوعی شخصیت دو قطبی هستند ولی بعضی مرد ها هم ممکنه یکبار خیانت کنن اونم به دلیل #کمبود_عاطفی و #جنسی میشه از طرف زن ، که همه ی این مسائل دلیل و راه حل داره خواهشاً با بی سوادی خودتون راهکار و تجربه ندید که باعث #بدبینی کسی بشه .
✍ تجربیات زندگی صرفا تجربه شخصی اعضای کانال است و قابل تعمیم به زندگی همه نیست.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#خانومها_بخوانند
#همسرداری
چندتا جمله ی طلایی که در مکالماتتون با همسرتون میتونید ازشون استفاده کنید ،فقط یادتون باشه اعتدال رو رعایت کنید .
✳️سایه پر مهرت تا همیشه رو زندگیمون مستدام باد .
✳️تا ابد مدیون دستان گرم و پر تلاشت هستم .
✳️زیر سایه مردونه ات جام امنه و خوشبختم .
✳️هر روز که میگذره پشتم به وجودت گرم تر میشه عشق من .
✳️من قدر این همه زحمتی که برای زندگیمون میکشی را میدونم .
✳️خداراشکر که تو رو دارم .
✳️تو بزرگ ترین شانس زندگی من هستی .
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام
من مشهدیَم بعد یه بار من و یکی دیگه از دوستام دوتایی رفته بودیم تا پارک کوهسنگی بعد اونجا خیلی زیاد عرب ها برای تفریح میان بعد من و دوستم نشسته بودیم رو یه صندلی که متوجه شدیم یه خانمی خیلی داره بهمون نگاه میکنه👀 و از روی نوع پوشِشِش فهمیدیم که عربه بعد همونجوری که داشت خیره نگاهمون میکرد من بهش گفتم اهلا و سهلا یهو این خانم عربه فک کرد که ما دیگه خیلی عربی حالیمونه و اومد جلوی من و دوستم و شروع کرد با ما عربی صحبت کردن حالا منو دوستم نمیفهمیدیم این داره چی میگه یهو دوستم بهش گفت وات؟😝😂و بعد من از خنده داشتم زمینو گااااز میزدم و بعدش سریعا محل رو ترک کردیم و به دوستم گفتم که کلا عربی و انگلیسیو همه رو با هم قاطی کردیم و یه چند قدمی که از محل فاجعه دور شدیم برگشتیم پشت سرمونو نیگا کردیم دیدیم اون خانم عربه با یه لبخند ملیییح زل زده به ما🤪😏
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🌼🌺🌼🌺🌼
✳️ #ایده_غافلگیری
یه بار متنی دیدم که نوشته بود عکس بچگی همسرتون رو بذارید رو پروفایل و بنویسید عشق من در فلان سالگی!
همسر من گوشی هوشمند نداره تا ببینه. پس اومدم دفترچه رنگی اوردم، عکس رو زدم گوشه کاغذ و نوشتم: "عشق من در 7 سالگی." موهاشم خیلی بامزه زده بود.😁 نوشتم:
الهی قربون مدل موی قشنگ و بامزت برم.
اقام که دید خیییلی خوشش اومد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•