eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.6هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 کمک به درمان کودک مبتلا به 🏮 پسر بچه ۸ ساله بد سرپرست مبتلا به تومور مغزی، بعد از عمل جراحی سنگین ، دچار ناتوانی شدید در حرکت و تکلم شده و نیازمند کاردرمانی ، گفتار درمانی و فیزیوتراپیِ ! 🍃 تسلای دل امام زمان عج و به نیت پیروزی جبهه مقاومت در روند درمان این کودک معصوم، سهیم باشید. شماره کارت‌ به‌ نام مجموعه جهادی
6063731105809819
6063737005258387
5041721112091989
5892107046668854
کد دستوری👈‎
*6655*1*33#
🪩 ارتباط مستقیم با گروه 👇 ┏━━━━━━━━━━━━━━━🇮🇷┓ https://eitaa.com/S7QfvmVIh2MaXNEm ┗🕊━━━━━━━━━━━━━━━┛ مبالغ اضافه صرف سایر امور خیر می شود.
آدم و حوا 🍎
🕊 کمک به درمان کودک مبتلا به #تومور_مغزی 🏮 پسر بچه ۸ ساله بد سرپرست مبتلا به تومور مغزی، بعد از عم
این طفل معصوم بعد از جراحی سختی که داشته به شدت گرفتار شده ! و مادر سرپرست بچه که کار نظافت انجام میده ، از پس برنمیاد !😔 مجموعه جهادی مورد تایید کامل کانال ماست ؛ حتما در این کار خیر سهیم باشید ✅️ https://eitaa.com/S7QfvmVIh2MaXNEm
🌹 💕آخر هفته خود را 🌼معطر  می کنیم به 💕عطر دل نشین صلوات 🌼بر محمد و آل محمد(ص) 🌼 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌼 🌼اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ عَجِّـل فَرَجَهُـم 🌼 🌼در پناه حضرت محمد(ص) 💕و خاندان پاکش روزتون پربرکت 🕊️🕊️🌾🌸🌾🕊️
امام موسی بن جعفر(علیه اسلام) فرمودند:↯↯ هر کس را غم و اندوهی باشد رو به آسمان 3 مرتبه*بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم*بگوید ،باذن خدا غم و اندوهش رفع شود و در کارش فرج و گشایش شود از مجربات است که اگر سر به آسمان بلند کرده و مرتبه رو به آسمان بگوید: بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم بِحَقِّ بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم به شرط آن که در حین گفتن پلک به هم نزند دعایش مستجاب شود. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
❣توصیه ای به همسرانی که عاشق پایداری زندگی خویشند. هیچ گاه خود را برتر از همسر خود معرفی نکنید. سعی کنید "من" و "تو" در زندگی زناشویی نباشد کلمه "ما" زندگی را گرم و لذت بخش می‌کند. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام و روزتون بخیر یکی از همشهری های ما تازه پدرش فوت کرده بود اینم خیلی باباش را دوست داشت از شنبه تا جمعه وقت و بی وقت میرفت سر خاک پدرش و فاتحه ای می داد یکی از صبح روزهای وسط هفته قبرستان هم سوت و کور و خلوت اینم یک بسته کوچیک خرمای مضافتی واسه فاتحه دادن میبره سر خاک یک فاتحه ای میده بعدش یک کار تو بازار نزدیک قبرستان براش پیش میاد تا بره و برگرده بسته خرما غیب میشه این که میاد می بینه جا تر و خرما نیستش نگاهی به اطراف میکنه می بینه تا چشم کار میکنه هیچ کس تو قبرستان نیست که فکر کنه یکی خرما را دزدبده به خود باباش شک میکنه یواش میزنه به سنگ قبر باباش و میگه باباجون اگر احیانا گرسنه ات هست برم برات فلافلی بخرم 😂😂😂😂😂 پسر کوردم از کرمانشاه 💙 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام به همه عزیزان بابت کانال فوق العادتون واقعا ممنونم مخاطب حرفای من تمام دختران مجرد و خانواده هایی هستن ک دختر مجرد دارن میتونم بگم امروز سختترین روز زندگیم بود چون عشقم زد زیر همه چی😭 تو این هفت ماه هرکاری میتونسم براش انجام دادم با دروغاش ساختم با بی تفاوتی و سردیش کنار اومدم؛ همیشه ب خودم میگفتم همه این کارا بخاطر مشکل بدهی ک داره هست با این حرفا زدم 😞 حتی چند میلیون قرض کردم و دادم بهش ... وقتی نیاز ب پول داشت من میشدم عشقش خانومش... حتی گوشواره هامو فروختم و دادم بهش ولی الان سهم من شد قرص آرامبخش و بغل کردن قرآنو اشک ریختن😭😭😭 من از اون دسته از آدما بودم ک میگفتم باید با عشق ازدواج کرد و الان شدیدا چوبشو خوردم خواهرای گلم انتخاب کنین تا مثل من گیر آدمای عوضی نیفتین واسه آرامش منم دعا کنید خیلی داغونم.... ممنون از همگی ✍ عاقلانه انتخاب کنید عاشقانه زندگی کنید •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی لباس شیک و پیک و خوشگل، النگو از مچ دست تا آرنج..! اونم از من بدبخت تر پیدا نکرده بو
داستان زندگی دلم میخواست فقط ازش بپرسم پولی که من برای پسرمون با جون کندن گذاشتم کنار رو خرج چه کاری واجب تر از بچمون کرده؟ انقد تند اومدم خونه که نزدیک بود دو سه بار بخورم زمین، تقریبا میدوییدم.. مثل همیشه توی زیرزمین خوابیده بود، از پله ها دوییدم پایین و با تمام قدرت کوبیدم به در زیر زمین از جا پرید و مثل منگا دور و اطرافشو نگاه میکرد، درو از داخل قفل کرده بود، دوباره محکم زدم به در زیر زمین و بلند گفتم حمید بیا بیرون ببینم... اومد بیرون گفت چته مگه هار شدی اینجور میکنی..؟ گفتم اره هارم..، دستمو دراز کردم و گفتم پول قالیو بده زودباش! همین الان! گفت کدوم پول؟؟ گفتم پولی که وقتی تو خواب بودی برای بچمون صبح ساعت شش بخاطرش پا شدم، دوازده شب خوابیدم.. به امید پسرم! بخاطر بی عاری تو.. بخاطر اینکه تو پناهم بودی... هولم داد و گفت برو بابا چرت و پرت نگو... صدامون تا هفت تا محل اونورتر میرفت، یقه شو با تمام زورم چسبیدم و گفتم پولمو بده.. یقه مو گرفت و تکونم داد و گفت بدهکار بودی رفت جای بدهی.. عشرت اومد توی حیاط صداشو صاف کرد و از همون ایوون گفت چرا بهش نمیگی دادیش جای کرایه اتاقتون..! یهو وا رفتم، گفت نکنه انتظار داشتی پول این همه مدت که تو خونم بودید رو ازتون نگیرم؟! داد زدم لعنتی خب خودت کار میکردی.. حمید خودت کار کن پول بده به ننه ی گدات، من اگه میخواستم پول اجاره خونه بدم چرا باید این عفریته رو تحمل میکردم؟ زد تو دهنم گفت لال شو.. جلوی خودم به مامانم میگی عفریته؟ گفتم اره چون عفریته س، چجوری دلت اومد؟ بچمون آبجوش نبات میخوره وزن نداره بعد توی عوضی پولو میدی به این زنیکه؟ دیگه بریدم، دیگه خستم.. دستمو کشید برد توی خونه کمربندشو دراورد و تا تونست لهم کرد، اون لحظه فقط به این فکر میکردم اگه مثل بقیه ازدواج کرده بودم الان فرار میکردم میرفتم خونمون به نریمان زخمامو نشون میدادم و مثل بچگیا که توی کوچه اگه کسی کوچیکترین آسیبی بهم میرسوند نریمان دمار از روزگارش درمیاورد، اصلا اگه اینجور زن حمید نشده بودم حمید جرات نمیکرد حتی بهم نگاه چپ کنه چه برسه بزنتم.. انقد زد که خودش خسته شد، بعدم رفت بیرون و درو قفل کرد، با همون بدن زار رفتم پشت در گفتم توروخدا فقط پسرمو بیارید بدید بهم خواهش میکنم، بهش شیر ندادم به امید خرید شیر خشک که بیامو سیر بهش بدم بخوره، گرسنشه بیارید بدید پسرمو.... ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام 🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️ من یه خورده گوشام سنگینه و شوهرم هم یخورده بد حرف میزنه که بعضی وقتا متوجه نمیشم خلاصه یه روز یه مانتوی قهوه ای پوشیده بودم و روسریه قهوه ای هم سرم بود و داشتم بچمو آماده میکردم بریم بیرون بعد شوهرم از کنارم رد شد احساس کردم بهم میگه بی ریخت شدی 😒 منم بلند شدم عصبانی شروع کردم به داد و بیداد 🤦‍♀️ شوهرمم هاج و واج که چی شد یهو گفتم چون لباسام قهویه ای هست بهم گفتی زشت بیچاره میگفت نخیر گفتم من رفتم تو ماشین 😄 از اون به بعد هر بار اون مانتو رو میپوشیدم بهم میگفت زشت با خودم میگفتم چه غلطی کردم خودم این حرف و گذاشتم تو دهنش بعد اون ،که آدم نشد ولی اون مانتو رو سر به نیست کردم 😁 دختر اردکانی 🙋‍♀️🌹 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام آقا چن روز پیش با مادرگرامی دعوا کردم والان سه روزه در خونه خالم به سر میبرم😂 تازه اینو فهمیدم پدر و مادرم زمانی از همیشه عاشق ترن  که با ما دعواشون می‌شه. ‏یهو به قدرت خدا چنان مهر و محبت و همدلی و اتحادی قلبشون رو می‌گیره که باور کردنی نیست.😑 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 با عرض سلام و خسته نباشید و تشکر از کانال خوبتون که خیلی به زندگیمون کمک کرده من و اقاییم نامزدیم من عااشق شوهرمم ولی ب نظرم ایشون علاقشون بیشتر از منه . هروقت من حوصله ندارم بخوصوص وقتی نزدیک به دوره میشم اقایی خیلی نازمو میکشه خیلی شبا که میدونه نزدیک عادتم میاد پیشم منم از فرصت استفاده میکنم خودمو میزدم به نازک نازنجی بودنو کلی نازو قر میام واسش ایشونم میگن من حاضرم بدم واسه این که میای . منم هرچقدر دلخوری تو این چندوقت ازش داشتم با نازو جوری که بیشتر خوشش بیاد و مشتاق شه بقیه حرفارو بشنوه براش میگم ایشونم با و حوصله منو تحمل میکنن و توی این دوران برام سنگ تموم میزارنو نمیزارن اب تو دلم تکون بخوره و چون من خیلی درد میکشم تو این مدت اقاییم درک میکنه و منو میبره دکتر و تمام این وقتو کنارمه و محبت میکنه خانوما من سنم کمه ولی مهم اینه که اخلاق اقایی دستمه و فقط باید قلق شوهراتون بیاد دستتون همین 😊❤️ ✍ در شرایط سخت و بیماری ، هوای همسرتون رو داشته باشید تا قدرتون رو بدونن و بعدا جبران کنند البته اگه به نیت خدا باشه که کار خیر میکنی و به عنوان به انسان کار نیک میکنی مطمئن باش خدا عوضش رو بهت میده •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام وقت بخیر خیلی ممنون از کانال واقعا عالیتون که خیلی به زندگیم کمک میکنه💋❤️ من 25 و آقاییم34 سالشونه ، هشت ساله با همیم و یک دختر 6 ساله داریم😍 شوشوجان خیلی مغرور و غیرتی و عصبانی بودن و توی این چند سال مشترک واقعا منم آدم عصبی شده بودم و حساس😔 اصلا محبت نمیکردم چون محبتی نمیدیدم خیلی بددهنی میکردن و به خانواده ام بی احترامی میکردن اوایل من فقط باهاشون حرف نمیزدم ولی بعد یه مدت هرچی میگفتن منم میگفتم توی این چند سال زندگی حتی یه بار عاشقونه باهام حرف نزدن یه جفت جوراب به هر مناسبتی واسم نگرفتن😞 واقعا میخواستم ازشون جدا بشم😭 تا اینکه با کانالتون آشنا شدم😍 الان بهشون میکنم و میگیرم چند روز پیش بهم زنگ زد و گفت واقعا با محبتات داری ام میکنی که حسابی کردم و نمیشد 😃 حتی امروز واسم گل آورده بود وقتی درو براش باز کردم بهم داد واقعا داشتم از خوشحالی از حال میرفتم😍 و خیلی ازش تشکر کردم خداروشکر الان یه مدته به لطف خدا و کمکهای کانال خوبتون زندگیم خوب شده😊 فقط نمیدونم با تعصب زیادشون چکارکنم چون اصلا نمیتونم از خونه برم بیرون تنهایی یا باشگاه برم یاچیزهایی که خودم دوست دارم بپوشم 😢اگه در این مورد ایده یا نظری دارین لطفا بزارید ممنون میشم🙏😘 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•