eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.9هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
مایکل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و تعدادی مسافر پیاده می شدند و چند نفر هم سوار می شدند. در ایستگاه بعدی، یک مرد با هیکل بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب سوار شد او در حالی که به مایکل زل زده بود گفت: «تام هیکل پولی نمی ده!» و رفت و نشست. مایکل که تقریباً ریز جثه بود و اساساً آدم ملایمی بود چیزی نگفت اما راضی هم نبود. روز بعد هم دوباره همین اتفاق افتاد و مرد هیکلی سوار شد و با گفتن همان جمله، رفت و روی صندلی نشست و روز بعد و روز بعد… این اتفاق که به کابوسی برای مایکل تبدیل شده بود خیلی او را آزار می داد. بعد از مدتی مایکل دیگر نمی تواست این موضوع را تحمل کند و باید با او برخورد می کرد. اما چطوری از پس آن هیکل بر می آمد؟ بنابراین در چند کلاس بدنسازی، کاراته و جودو و … ثبت نام کرد. در پایان تابستان، مایکل به اندازه کافی آماده شده بود و اعتماد به نفس لازم را هم پیدا کرده بود. بنابراین روز بعدی که مرد هیکلی سوار اتوبوس شد و گفت: «تام هیکل پولی نمی ده!» مایکل ایستاد، به او زل زد و فریاد زد: «برای چی؟» مرد هیکلی با چهره ای متعجب و ترسان گفت: «تام هیکل کارت استفاده رایگان داره.» •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
زمان دبیرستان ما ۳تا دوست صمیمی بودیم که خیلی شیطون بودیم، یه بار زمستون بود و هوا به شدت سرد بود. زنگ ورزش داشتیم هیچ کس حیاط نرفت ما هم شیطنتمون گل کرد رفتیم حیاط. مدرسه ی ما از این وسایلا که تو پارک میزارن برای ورزش تو حیاط برای بچه ها نصب کرده بود. یه عالمه برف تو حیاط بود ما ۳تاهم پا به برهنه رفتیم با اونا ورزش میکردیم و مسخره بازی درمیاوردیم واقعا پاهامون یخ زده بود و قرمز شده بود🥶 یهو مدیر مدرسه دید و ما رو دعوا کرد. داشتیم میرفتیم کلاس که یهو جعبه ی شیر رو دیدیم(از اون شیر لیوانی ها که به مدارس میدادن) هیچ کس نمیخورد واسه همین جعبش تو حیاط مونده بود. من گفتم بیاین مسابقه بدیم نفری ۵تا برداشتیم و یکی ام جدا برداشتیم هرکس دیر تر تموم میکرد اون یکی و قرار شد رو سرش خالی کنیم. در هاشونو باز کردیم هرکس برای خودش و چید جلوش که سر بکشه. وقتی شروع کردیم من تند تند چشامو بسته بودم و میخوردم از همه جلو بودم یه لحظه چشممو باز کردم دیدم انتهای ظرف گل و خاکه، چشمتون روز بد نبینه هر چی خوردم بالا آوردم🤮 حیفه اون همه شیر دوستامم علاوه بر اون یکی شیر، شیرهای خودشنم سرم خالی کردن😣 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست" پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیر مرد گفت:" زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!" پرستاری به او گفت:" شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید." پیرمرد جواب داد:"متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد." پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟"پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:" اما من که او را مي شناسم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
ترفند 🌸🍃 برای جلو گیری از چسبیدن صابون به جا صابونی بهتر است کمی وازلین به روی ظرف جا صابونی بمالید 👌😍 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‍‌‌‌‌‎‎‌‎‌ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"*دوست دارم تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟ من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، همیشه بهم اهمیت میدی، دوست داشتنی هستی، با ملاحظه هستی، بخاطر لبخندت، دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟ نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره عشق دلیل میخواد؟ نه!معلومه كه نه!! پس من هنوز هم عاشقتم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام اومدم با یه سوتی داغ اشک ریزون از همییین الان😭😭😭😂 من دوستم بم زنگ زده بود نفهمیده بودم بعدش خودم بهش زنگ زدم برگشت گفتم چهخبر و فلان…… گفت فلانی(من‌) ما هفته دیگه امتحان داریم!! منم یه جیغی کشیدم ک چندان بلند نبود ولی همون لحظه یکی در رفت🥺😭😢(💨) یکدفعم گوشی قطع شد بعدش سریع زنگ زد این پشت تلفن داشت هرهر میخندید منم خجـــالت کشیده بودم نمیدونستم چیکار کنم یکدفعه داد زدم مـــامــااان مامانم یک نگاه عاقل اندر بهم کرد بعد من ادامه دادم هفته دیگه امتحان داریم حالا لامصب جمعش نمیشه کررررد اونم ازون ور میخندید هی منم حس کردم صدا رو ایفونه دیگه داشتم سکته میکردم کم کم خندش بند اومد و ادامه داد ولی من دیگه اون ادم سابق نمیشم چون فردا میبینمش هفته بعدم همین طور کلا تا مدارس تموم شه💔💔💔💔🥲 تازه قرار رول‌پلی زبان رو هم باهاش برم💔 ابرو برام نمــــوند😢😢 (بانوی ستاره ها هستم)✨💔🥺😢 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سال 80 داداش من برای اولین بار خانم شو برده بود خونه مادربزرگ خدابیامرزم اون بنده خدام که از قبل نمیدونسته اینا میخوان بیان چون تابستونم بوده نه شکر داشته شربت درست کنه نه شیره داشته حدقل شربت شیره بکنه فقط ماست تو دسترس بوده واسه همین دوغ درست کرده بود آورده بود ،واااای خیلی ساده بود مادربزرگم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌لکه های روی مبلتو‌ اینجوری از بین ببر ‎‎ ‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‎‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‎‌‎ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
دیشب با شوهرم رو مبل نشسته بودیم رو کردم بهش گفتم اسم دوست دخترت چیه؟ هیچی نگفت دوباره گفتم مگه نشنیدی؟ گفتم اسم دوست دخترت چیه؟ شوهرم گفت زده به سرت منم گفتم خودت زده به سرت شوهرم عصبانی شد گفت چی میگی گفتم همون که قبل عید به دنیا اومد شوهرم گفت منظورت دختر دوستمه؟ تازه به خودم اومدم که خیت شدمممممممممممممممممممممممم😂😂🙈🙈 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🍃 نگهداری تشک👇 🔸هر فصل جارو برقی بکشید. 🔸هر شش ماه تشک را بچرخانید و پشت و رو کنید. 🔸از محافظ تشک استفاده کنید مخصوصا ضد آب. 🔸روی تشک بالا و پایین نپرید. 🔸تشک رو در محل تاریک به صورت مداوم نگهداری نکنید. 🔸هر از گاهی تشک را در معرض نور خورشید و هوای تازه قرار دهید. 🔸اگر تشکتون کثیف شده خودتون اقدام به شستشو نکنید،با مراکز شستشو تماس بگیرید،خودشون در محل با دستگاه تشک رو میشورن. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
دعای جلوگیری از کارهای غیرشرعی همسرتان⛔️ اگر همسر یا برادر و پدرتان در دام شیطان افتاده و کارهای غیر شرعی انجام میدهد مثال رابطه ی حرام و مشروب خوری یا نیامدن شب تا صبح به منزل و رفیق بازی که به ناراحتی شما از این موضوع اهمیت نمیدهد ،تنها یک دعا هست که باید هرشب هفتاد مرتبه بخوانید و به طرف فرد مورد نظر فوت کنید ،به اذن الهی مطیع شما میشود....👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db خیلیا ازش حاجت گرفتن👆😍
❣🫡 خوشاصُبحے‌ڪہ‌خیرَش را تو باشے ردیـفِ نـابِ شِعـــرش را تـــو باشے خوشـا روزے ڪہ تا وقـٺِ غروبش دعـاےِ خوب و ذڪرش را تو باشے ❣❣ 🕊🕊🌾🌸🌾🕊