داستان زندگی نفس نفس زنان رفت عقب و روی مبل نشست و با حرص نگاهم کرد، دستشو گذاشت روی صورتش، از جیبش یه سیگار درآورد و رفت توی بالکن، وقتی برگشت من همونطور اون گوشه کز کرده بودم و گریه میکردم. زیر لبی گفتم بخدا سهیل من به تو خیانت نکردم صد سالم اسیرم کنی بازم میگم خیانت نکردم، گفت ولی من خیانت کردم تا بفهمی چه طعمی داره فهمیدی؟ اره من با دختر رفته بودم بیرون رفتیم مسافرت خوب کاری کردم حقت بود میفهمی؟ حقت بود، چند شب تا صبح گریه کنم؟ دلم خنک شد. زیر لب گفتم خدا لعنتت کنه هم تورو هم اون پسرعمه احمقتو، خدا همتونو به زمین گرم بزنه. یه نگاهی تو صورتم و لبم که خون سرازیر شده بود کرد و گفت ببخشید ببین ستاره دست خودم نبود به قرآن مجید خیلی داغونم خیلی ناراحتم. گفتم تو رو قرآن بیا و باورم کن، گوشیشو درآورد و ویس آخرو برام دوباره پلی کرد که توش به بهنام گفته بودم بیا خونه و اون گفته بود چشم عشق دلم، گفت میخوای باور کنم، باورت میشه رفتم آزمایش دادم نکنه مریضی چیزی ازت گرفته باشم؟ بهنام ادم خرابیه دل تو دلم نبود که نکنه تو باهاش بودی و یه درد و مرضی چیزی انداختی به من، این زندگیه؟ و دوباره اون ویسو پلی کرد سه باره چهار باره، داد زدم بس کن دیگه خستم کردی من اینو به اون نگفتم کلی نرم افزار هست که صدا رو شبیه سازی میکنه من اینا رو نگفتم، اومد جلو دستمو گرفت میلرزیدم گفت یکی از اون برنامه ها رو پیدا کن، من خودم دارم متلاشی میشم ستاره، دارم از درون میترکم تورو خدا یکاری کن… تو رو خدا یکاری کن وگرنه من میمیرم من نمیتونم تحمل کنم تو با بهنام باشی میفهمی؟ بهنام چند وقت پیش بهم زنگ زد و گفت تن زنت یه تیشرت صورتیه که عکس گربه روشه و شلوار تنگ سرمه ای پوشیده، اون از کجا میدونست؟؟ باور نکردم اومدم خونه دیدم تو سبد رختیت تیشرت صورتی و شلوار سرمه ایه، میخوای نمیرم از این درد؟ لباس ناموسمو میدونن، باهاش بودی اره؟؟ نمیدونستم چیکار کنم دو دستی زدم تو سرمو فهمیدم همون لباسایی بود که اون روز کلید انداخته بود و اومده بود توی خونه، گفتم ببین میدونم باور نمیکنی ولی به قرآن قسم اون کلید داشت اومد توی خونه درو باز کرد بهم حمله کرد، گفت ستاره چرا به من نگفتی؟ گفتم باور میکردی؟ بخدا من شاهد دارم عفت خانوم، وقتی جیغ میزدم عفت اومد دم در و بهنام فلنگو بست تو رو خدا بیا بریم ازش بپرس تو رو امام حسین بریم، گفت برم ازش چی بپرسم بگم زنمو با یه مرد دیدی یا نه؟ خجالت میکشم بخدا. دستشو گرفتم و به زور خواستم ببرمش در خونه عفت، دیدم نمیاد خودم خواستم از در بیرون برم که شاهد بود، گفت به قرآن بری در خونه عفت خانوم مجبورم میکنی این خونه رو بفروشم و از اینجا برم، چجوری دیگه روم میشه تو چشمای شوهرش نگاه کنم، بیا بگیر بشین سر جات، من میرم بیرون و برمیگردم، یه ساعت. خلاصه که رفت بیرون با کلی خرید برگشت گفت چاره ای جز زندانی کردنت ندارم اینارو خریدم، چندتایی تن ماهی بود و کنسروای مختلف، هدفشو نمیدونستم چیه که چرا این همه کنسرو خریده، چرا این همه خرید کرده آخه؟ ما از شروع زندگیمون هیچوقت انقدر زیاد اونم کنسروای مختلف نخریده بودیم… ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

#اعتراف بابام ی لیوان آب برام اورد، گفتم من که اب نمیخواستم، گفت بخور برا سلامتت خوبه. بعدش که خوردم گفت: فیلتر تصفیه آب رو تازه عوض کردم و فروشنده گفت ده بیست تا لیوان بگیرم بریزم بره تا کیفیت مطلوب برسه، بنظرت خوب بود طعمش یا بازم بریزم بره؟ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 ✅ حرف یه آقا با خانمها 👇 ســلــامــ خــدمــت شــمــا و بــا تــشــڪــر از ڪــانــال خــوب و زحــمــاتــتــونــ در جــواب خــانــمــے ڪــه گــفــتــن از آقــاشــون بــزرگــتــرنــ. خــواهرگــرامــے بــنــده پــنــج ســال از خــانــم ڪــوچــڪــتــر ؛ ایــن تــصــمــیــم بــا درڪ تــمــام جــوانــب از طــرف مــن صــورت گــرفــت ولــے 5 ســال اول زنــدگــیــمــون رفــتــار شــمــارو خــانــم من داشــتــنــد و مــن در پــے اثــبــاط دوســت داشــتــنــش ؛ ڪــه نــتــیــجــا نــداد و ایــشــون تــمــام مــهربــونــے مــنــو بــه حــســاب اجــبــار مــیــذاشــتــنــ. مــجــبــور شــدمــ اونــقــد بــهش ســخــت بــگــیــرم زنــدگــیــرو تــا بــدونــه اجــبــارے در ڪــار نــیــس و اگــه بــخــواے اونــقــد بــد تــا مــیــڪــنــے خــودش بــذاره بــره بــالــاخــره فــهمــیــدن و واقــعــا زنــدگــیــه خــوبــے داریــم شــڪــر خــدا و ازش مــمــنــونــمــ 18 ســال از زنــدگــیــمــون مــیــگــذره ولــے دیــگــه اونــقــد عــذاب دادن خــودشــونــو ڪــه روحــے و جــســمــے بــهم ریــخــتــه و پــشــیــمــونــنــ پــس نــذاریــن دیــر بــشــه و #حــرف_مــردم بــراتــون مــهم نــبــاشــه ✍ برای مردم زندگی نکنید ، برای خودتون زندگی کنید . •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

دیروز داشتم ماجرای خانمی که گفته بود مادرش خودشو به غش زده و گفته خونم کثیف شده رو میخوندم یه دفعه لبخند زدم ...دخترم گفت به چی میخندی؟جریان رو براش گفتم(دخترم کارمند بیمارستانه) یه جریان رو تعریف کرد در همین رابطه....گفت چند وقت پیش یه خانم جوانی با جیغ و داد اومده تو بخشی که ما هستیم که ای وای خواهرم مرد ..و بچه اش یتیم شدن همش تقصیر شوهر فلان فلان شده اشه...میگه ارامش کردیم گفتیم اشتباه اومدی اورژانس قسمت بعدیه...بعد اینقد ماجرا دردناک بوده که یکی از اقایون همکارمو باهاش رفت ...ما هم نگران و ناراحت که فک نکنم این زن زنده بمونه... شوهره .چقد دقش داده که سکته کرده و ووو..بعد که همکارمون برگشت فقط میخندید ...گفته که این خانم سابقه غش مصلحتی داشته...تا پرستار دیدش رو تخته گفته آب مقطر بیارید براش تزریق کنم تا به هوش بیاد...که خانمی که غش کرده چشاشو باز کرده گفته نه داره حالم خوب میشه...بعدا از پرستارا پرسیدیم گفته تزریق اب مقطر خالی خیلی دردناکه کسی که الکی غش کنه نمیتونه تحمل کنه و آبروش میره و این خانم یه بار پیه اب مقطر به تنش خورده😅😅😅 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

من تازه گیتار خریده بودم یه اهنگو یاد گرفته بودم بزنم اووونقد لفتش میدادم تا صدای بعدیو در بیارم آهنگ از هم میپاچید کلا😕 بعد جوگرفته بودم سر ظهر ساعت۳میرفتم میشستم تو حیاط شروع میکردم زدنو خودمم باهاش میخوووندم  هی میخوندم میرفتم جلو اهنگه جا میموند  بعد برمیگشتم از اول میخوندم تا ی روز اجیم اومد گفت نه صدا ‌داری نه بلدی بزنی حداقل بزار بخوابیم بدبختمون کردی😂😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• منم ناظممون دید گفت تو فلانی هستی از توی کلاس طبقه دوم آب توی دهنت پر میکردی شووور  میریختی پایین.منم حالا کتمان از اون اصرار.اخر گفتم خانم اشتباه گرفتی من اصلا  دبیرستان نرفتم درسمو ول کردم.حالا گیر داده بود از کجا فهمیدی من ناظم دبیرستانت بودم😣😮.آقا آلزایمر مگه اختراع نشده تو چرا نگرفتی چقدر حافظه داری اخه منو یادته •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🌸 قرررری💃 #ایده_متن_نامه ...... جانم.دوستم داشته باش قبل از همه؛ بعداز هر رفتن دوستم داشته باش؛درست وقتی که بهانه گیر میشم بیشتراز همه من را دوست داشته باش. شیطنت هایم را دوست داشته باش.دوستم داشته باش ب اندازه هربوسه خداحافظی. دوستم داشته باش به اندازه دلتنگی های نیمه شب.من با دوست داشتن تو نفس میکشم.دوست داشتن تو هوای منه. مبادا بگذاری یادم برود بودنم مهم است.مبادا بگذاری فکر کنم بمن توجه نداری. مبادا شبی بدون بوسیدن من بخوابی.مبادا فراموش کنی من بخاطر تو موهایم را میبافم و چشمانم را نقاشی میکنم.مبادا یادت برود در خانه یک ملکه منتظر توست.تو ازمن قوی تری خیلی قوی تر. مسئولیت این مباداهارا بر گردن تو میگذارم.یادت نرود تو تنها عشق ابدی من هستی نامه های عاشقانه 👇 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام ،من ۱۸سالمه و شوهرم ۲۴ ، یک ساله نامزدیم ، عروسیمونم عیده بنظرمن عشق و محبت و #علاقه_دوطرفه #اولویته تو زندگی ، اول علاقه دو طرفه دوم پول و.... همسرمو تاحالا ندیده بودمش با اینکه پسردایی مامانم بود یک بار گذری تو مراسم چهل یکی از فامیلا دیدمش عاشق هم شدیم واقعا تو یک نگاه ، عاشق شدن تو یک نگاه حقیقت داره ، اومدخواستگاری ، بعد همون یک نگاه نه حرفی زد باهام نه... هیچی ، درحالی که کوچکترین حرفی هم بینمون تاروز خواستگاری ردو بدل نشد ، درواقع روز خواستگاری دومین باربود میدیدمش ، الان من عاشق شوهرم هستم اونم همینطور ، زندگیم خوبه و همه تعریف میکنن البته جروبحث و دعوا تو هر زندگی پیش میاد اما #مهم_اداره_کردن اون جروبحث هست ۱ : قهرنمیکنم ، قهرهم کنیم سه ساعت بیشتر ادامه پیدا نمیکنه بعضی وقتا من پیش قدم میشم ونمیخوام بیشتراز سه چهارساعت بشه بعضی وقتا آقام ۲ : لجبازی نمیکنم درحالی که همسرم خیلی لجبازه اما من کوتاه میام ۳ : به خانوادش و فامیلش خیلی احترام میزارم ۴ : به حرفش گوش میدم مثلا میگم مجردی چادرزیاد سرنمیکردم اما الان گفت همیشه چادر گفتم #چشم ، میگه موهات بیرون نباشه ، لجبازی نمیکنم میگم چشم انجام میدم ، حتی تا جورابای من گیرمیده میگه پاهاتم دوست ندارم مردا ببین میگه جورابی پاکن ک پاهات معلوم نشه میگم چشم ، غیرتیه خیلی ، غیرت یه مرد ، اوج عشق یه مرد به زنه از غیرتی بودنش ناراحت نمیشم و انجام میدم هرچی میگه ، اگه بخوام صاحب یه #زندگی_اروم باشم باید بیشترجاهاکوتاه بیام ، گوش بدم به حرفاش و.ـ این چهارموردو انجام میدم و اونم روز ب روز بیشتر عاشق من میشه واقعا الان میمیره واسم هرجامیشینه میگه زنم تکه ، خدا هیچ وقت فرشته رو از من نگیره خخخ اسمم فرشتس ، عزیزای من شماهم ضررنمیکنید از راهکارهای من استفاده کنید شوهرتون عاشقتون میشه زندگیتون عالی میشه😍😘❤ ✍ بعضی وقتها گیر دادن مردها برای این است که ببینند هنوز #اقتدار دارند و اگه این اقتدار توسط زن با سیاست مورد پذیرش نباشه ، اون زندگی ، دلخوشی خودش رو از دست خواهد داد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام به همه خانومهای گل 😊 من یه دختر 37 ساله هستم که از نظر زیبایی ظاهری هیچ کم و کسری ندارم ولی یه مشکلی دارم که نمیتونم ازدواج کنم 😔 اونم واریس پام هست . روی رونهای هر دوتا پام واریس دارم یعنی رگهای آبی قرمز که خیلی هم مشخص هست این باعث شده که از ازدواج صرف نظر کنم با اینکه خواستگارای خوبی برام میاد با آرزوی خوشبخی برای همه شما برای منم دعا کنین ممنون 🌹 ✍ اینکه مشکل نیست ! سودای بدن زیاد شده و در پا جمع میشه و فشار میاره ، تغذیه و کار غیراصولی عامل این بیماری است . و همچنین حجامت قسمت پا ، کاملا این بیماری برطرف میشه 👌 🔴•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام به همه ی اعضای کانال من خواستم یکی از تجربیات زندگیمو بگم شاید به درد نوعروسا و مجردای گروه بخوره. راستش بعداز ازدواجم با جاری جون خیلی رفت و آمد داشتیم البته شوهرامون خیلی موافق رابطه صمیمی ما نبودن. ب هرحال این رابطه حدودا ۳ سال طول کشید طوریکه تو روز حدودا ۳-۴ساعت تلفنی حرف میزدیم😑😐 من کم سن و کم تجربه ولی اون پخته و با سیاست، همش میگفت شوهرمن فلان کارو برام میکنه ،تو چی؟ منم از دنیا بیخبر میگفتم نه... بعدش تاچند روز با آقایی سرسنگین بودم ک چرا داداشت فلان کارو میکنه براخانومش ولی تو نه...؟! از بس #حرص میخوردم و ناراحت میشدم ک نمیفهمیدم چطوری #شیرین ترین روزای #زندگیم داره سپری میشه😩 تا چند وقت قبل یک سری مسائل پیش اومد که رابطه من و جاریم مثل قبل پررنگ نیست.... اما....اما....الان تاااازه دارم قدر همسر و زندگیمو میدونم و سعی میکنم همسرمو با کسی #مقایسه نکنم .... خواهرای گلم من ۲۰ سالمه اما واسه خودم کللللی تجربه دارم😁 خواهرانه میگم همسرتون رو با هیچچچکس مقایسه نکنید چون این وسط بیشترین ضربه رو خودتون میخورین... سعی کنین خوبیای همسری رو بیشتر ببینید و بدونید هرکس که به #ظاهر ، زندگی خوبی داره و پُز زندگیشو میده لزوما خوشبخت نیست..‌. خوشبختی تو دیدِ ما ب زندگی و اطرافمونه.... و در آخر امیدوارم خدا عشق بین هممممه ی زن و شوهرا رو هر روز بیشتر از روز قبل کنه.🙏😌 برای خوشبختی ما و خودتون یه صلوات خوشگل بفرستید😁😘 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

#اعتراف رفتم مصاحبه کاری انقدر که استرس داشتم کلی حرف حفظ کرده بودم برای گفتن.... خلاصه منشیه اومد گفت سلام،منم درجا گفتم مرسی ممنون:/ پیشفرضِ ذهنم رفته بود رو اینکه میخواد بگه خوب هستین؟😂 سوتی اینجوری زیاد میدم یه بارم تلفن حرف میزدم بابامم خیلی رومخه همیشه از اینور با آدم حرف میزنه.. منم قاطی کردم به یارو به جای خداحافظ گفتم بااجازه و تققق قطع کردم=/ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

سلام .خیلی ممنون از کانال خوبتون واقعا باعث نشاط آور منو شوهرم منکه تا ساعت ۳ فقط سوتی میخونم بلند بلند میخندم. سوتی متم حتما بزارین تو کانال.خدمت دوستان عرض کنم ما یشب خونه مامانم بودیم داداشم و خانمش با پسر خالم رفتن بیرون بعد داداشم زنگ زد که شوهرم موتورشو ببره بده دوستش.شوهرمم نماز میخوند تا موقعی که نماز خوندن اماده شد ی ۱۰ دقیقه ای طول کشید.داداشم زنگ زد شوهرم گفت اگه داداششت بود بگو من رفتم. گوشی برداشتم دیدم داداشم گفت کو شوهرت گفتم رفته گفت مطمئنی گفتم اره گفت برو ببین موتور از تو حیاط برداشته گفتم اره مطمئنم رفته گفت برو ببین اگه نرفته بگو نره دوستم منصرف شده منم گفتم حالا رفته قطع کن برم ببینم حالا شوهرمم کنارم وایستاده .گوشی رو گذاشتم زود دویدم به سمت حیاط یهو شوهرم میگه کجا میری میگم برم ببینم موتور تو بردی.بعد شوهرم میگه منکه هنوز جایی نرفتم 😁😁😁😁😁😁 قیافیه من😅😅😅😅😅😅 قیافه شوهرم 😳😳😳😳😳 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

یه بارم میرفتم دانشگاه خط واحد ترمز کرد من خوردم زمین آنقدر الکی ادا درآوردم عقده تصادف داشتم بعدم رفتم داروخانه باند گرفتم بستم روش که مثلا شوهرم(اون وقت نامزد بودیم فقط بیرون که میرفتیم میومد از دور نگاهم میکرد مثل اسکولا) وقتی منو میبیته بگه وای چی شده و اینا.چندروز این باند روی سرم بود ولی هیچی نمیگفت یه دفعه بهش گفتم نفهمیدی سرم شکسته باندپیچی کردم گفت من فک کردم سردته هدبند میزاری😂😂😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•