eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.9هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی برگشتم تو چشماش نگاه کردم، این بارداری بهترین موقعیت بود که حرفامو به عشرت بزنم و نتر
داستان زندگی سرمو انداختم پایین، گفت ناراحت نشو ازم دختر کاریه که شده.. بخیه هام خیلی درد میکرد، وقتی به امیر برای اولین بار شیر دادم انگار هرچی درد و غم بود به سر اومد..! برگشتیم خونه، و مادربزرگ حمید گفت که دو سه روزی میمونه ولی نه بیشتر، تو اون دو سه روز طریقه قنداق و کهنه کردن بچه رو بهم یاد داد از مادرم اصلا ناراحت نبودم، اون با وجود بابام نمیتونست بیاد و کمکم کنه و خدا هم هیچوقت هیچکس رو به حال خودش ول نمیکنه و الان مادربزرگ حمید رو برای من گذاشته بود. سریع همه چیزو یاد گرفتم، اما مشکل بزرگم نداشتن شیر بود... اون دو سه روز اول مادربزرگ حمید برای بچم شیرخشک خرید که بچم سیر بشه ولی بعد از رفتن اون مشکلات و بدبختیای منم شروع شد... حمید آخرای سربازیش بود، زمان کمتری توی محل خدمتش میتونست کار کنه اما همش توی زیرزمین کنار دوستای سعید بود و اصلا به من محل نمیداد.. بچه براش مثل اسباب بازی ای بود که چند روز اول باهاش بازی کرد و ازش خسته شد و انداختش کنار! میگفتن بهداشت شیرخشک دولتی میده، اما با هزار دردسر و بدبختی بود که من پول اونم نداشتم.. به اوستای قالیم میگفتم بجای اینکه پول قالی رو یجا بهم بده خورد خورد بده، اونم خدایی مرد بود نصف پول قالی رو خورد خورد میداد و نصف دیگشو قرار شد به طور کامل بعد تموم شدن کار بهم بده. روزا قالیمو میبافتم و کهنه های امیر و میشستم و سر ظهر بهترین غذا تخم مرغ بود..! وسعمون نمیرسید نون بخریم، نون های خشک شده رو میزدیم توی آب خیس که میشد میذاشتم روی بخاری تا مثل نون تازه بشه و میخوردم.. بخیه هامم انقد بهشون نرسیدم و مراقب نبودم که بعد کشیدنشون عفونت کردن و نصف پولم میرفت برای پول چرک خشک کن.. حمید کم کم جای خوابش رو از من و امیر جدا کرد، میگفت بچه ونگ میزنه و من خوابم نمیبره.. عشرتم هر دقیقه تیکه زنای فامیل که مادرشون روزها ازشون مراقبت کرده بودن رو مینداخت، هر وقت از مادرم دلشکسته میشدم انگار که میفهمید انگار که حس میکرد، میدیدم که میاد و اون روز هم که کلی دلشکسته بودم که لااقل میومدو نوه اش رو میدید.. درو زدن و مادرم بود، گفت میاد داخل فقط بخاطر من وگرنه از نظر همه خانواده اومدن به اینجا قدغنه.. خواهرمم دنبالش اومده بود، نگاهای بدی به سر و ریختم میکرد.. هر چی من بد شوهر کرده بودم خواهر بزرگم خوب بود... ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آقا این چه وضعیه🤦‍♂ من یک گربه ماده دارم صبح بیدار شدم دیدم پرید رو تختم یک گنجشک انداخت جلوم😂🤦‍♂ برام هدیه اورده بخورم چون چندروزه مریضم، اصلا نمیدونم چجوری شکار کرده از خونه بیرون نمیره، خواهرم گفت صبح پنجره باز بود یکی اومد تو گربمم رو هوا پرید گرفت، هرکاری هم کردیم ولش نکرد اورد تو بخوری😂💔 @•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام به همه ی اعضای محترم کانال من 18سالمه و همسرخوبم 29. من از پدر و مادرم دورم الان سه سال هست که عروسی کردم و دو سال هست که با کانال خوب شما آشناشدم کانالتون واقعاعالیه و از تجربه های شماعزیزان ایده میگیرم این کانال شما بودکه منو راهنمایی کرد چون من اینجا کسیو نداشتم که راهنماییم کنه .. من خیلی چیزافهمیدم ..فهمیدم که به همسرم خیلی چیزارو حل میکنه و کناراومدن و مهربونیم باعث شده تا همسرم بگه خیلی برام و . همسرم قبلا خیلی وابسته به خانواده اش بود ولی الان باگذشت چندسال از زندگیمون خداروشکر وابستگیش کم شده با که کردم و توکل به خدا، الحمدلله همه چی درست شد. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
پنجم ابتدایی بودم داداشمو تازه از پوشک گرفته بودیم.با دختر عموم رفتم نونوایی سنگکو داداشمو گذاشتم رو یه کیسه آرد.بعد که نونو خریدم اومدیم داداشمو برداریم دیدیم جیش کرده.ما هم گفتیم به رو خودمون نیاریم.وقتی اومدیم بیرون تا می تونستیم دوییدیم که دیدیم نونواهه هم داره دنبال ما میدوعه:)) •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام من 40 سالمه وشوهرم 50 من 14 ساله بودم که ازدواج کردم هیچی از شوهرداری نمیدونستم فقط یاد گرفتم که باید زن خونه باشم خیلیم بی سر وزبون بودم همیشه با شوهرم بحث میکردم همیشه هم من کوتاه میومدم تا اینکه شوهرم معتاد شد 17 سال طول کشید همه چی از دست دادیم با سه بچه حالا پسرام بزرگ شدند یکساله شوهرم ترک کرده با به و این سختی ها رو پشت سر گذاشتم از وقتی با کانالتون آشنا شدم خیلی زندگیم عوض شده کسی که بهم اهمیت نمیداد حالا با بوسیدنم از خونه میره بیرون ، بهم پیامهای عاشقانه میده . ولی اینا بگم اول باید عوض بشین تا همسرتون هم عوض بشه . به خدا ایمان داشته باشید خدا خیلی مهربونه. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌹 🍃 خانوم‌های گل همون اندازه كه از همسرتون تعريف می‌كنيد يادتون باشه كه گاهی از خودتونم تعريف كنيد...! 👈 چجوری؟ میگم براتون؛ زيبایی‌هاتون رو به چشم همسرتون بيارين و بذارين بدونه كه چقدر اعتماد به نفس دارين (متاسفانه خیلی خانما اعتماد به نفس اصلا ندارن...!) 👈 یا مثلا به جای اينكه بگين؛ تو از همه جذاب‌تری، بگين خداييش ما خوشتيپ‌ترين زوج جمعیم.... 👈 يا هر از چند گاهی بگين؛ آره مثلا فلانی می‌گفت هيچ دست‌پختی، دست‌پخت تو نمیشه، ماشالله تو هر زمينه‌ای كدبانویی.... 👈 یا اینکه تو آرایشگاهی که امروز رفته بودم، همه می‌گفتن موهات چقدر پرپشت و خوشگلن... ✅ خانوم‌های عزیز؛ اينا باعث میشه، نكات مثبتتون هم، بيشتر به چشم شوهرتون بياد.... •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
رفته بودیم ماه عسل بعد شب جرعت حقیقت بازی کردیم نوبت اون شد گفت جرعت منم فکر نمیکردم انجام بده گفتم یکی از این شلوار راحتی های گل گلی من ک خیلی گشادم بودن ولی دمپاشون کش داشت رو گفتم بپوش برو بیرون . چون فکر میکردم انجام نمیده گفتم و دیدم یه دفعهه ای پرید شلوار قرمز گلگلی منو از تو چمدون قاپید پوشیدش بعد رفت تو لابی فلاکسم پره چایی کرده بود اومد 😐البته ساعت ۱۲ شب بود و کسیم نبود به جز اون آقاهه ک تو لابی بود و گفت اونم بدبخت هی چپ چپ نگاه میکرده 😑😑منم ک تا صبح منفجر شدم از خنده البته شوهرم خیییییییللللییییی شوخه بیش از حدددد ینی این چند مدت ک ماه عسل بودیم پدر اون آقاهه ک تو لابی بود رو در اورده بود با شوخیاش 🤣🤣 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا حلوا انقدر خاص دیده بودین جان من😎 خودشم هفت لای زعفرانی 👌 هم‌خوشگله🤌 هم بینظیره 🥰 والا مگه نه؟ . چند تا قلق داره کافیه اونارو بدونی بعد کار کردن با نان میکادو یا همون نان بستنی خیلی برات راحت میشه 👍 حلوایی که قراره استفاده کنین باید یه کم گرم باشه خیلی نه ها یکم گرم باشه که به نان بچسبه فقط همین👌 شهد یا روغن حلوایی که استفاده میکنین نباشه زیاد باشه استاندارد باشه نه کم نه زیاد 🙋‍♀️ شهد زیاد باشه خمیر میکنه نان میکادو رو 😎 روغن زیاد باشه هم خمیر میکنه هم کلا ظاهر حلوا خراب میشه و رنگ میگیره😎 به نان میکادو به هیچ وجه آب نمیزنیم👌 من این حلوا رو هفت لا کردم 🥰بنظرم ایده جذابی میشد و اجراش کردم و خدارو شکر نتیجه فوق العاده شد🤌 فقط لایه حلوا رو ضخیم نزنین لطفا 🙏 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام دوستان گلم خواستگار واسه خواهرم اومده بود و خواهرم بله داده بود خلاصه زنگ زدن که پنجشنبه بعد شام میان واسه صحبت راجع به عقد و بله برون خلاصه ما هم زود شام رو آماده کردیم همین که نشستیم بخوریم دیدیم اومدن دیگه نمیشد سفره رو جمع کرد . من و خواهرم و مامانم خجالت می‌کشیدیم پیششون سر سفره قبل اینکه بیان داخل ما رفتیم تو آشپزخونه خلاصه بابام آوردشون سر سفره هی میگفت بفرمایین ناقابله اونا هم میگفتن ممنون و شام خوردیم خلاصه بابام بزور آوردشون سر سفره آخه خیلی مهمون نواز بود ( بابامو از دست دادیم ) ما هم نشستیم تو آشپزخونه برنج و ماست و سبزی می‌خوردیم داداشم اومد دید ما کباب نداریم رفت تو پذیرایی جلو مهمونا داد زد همه ی کبابا رو نخورین مامان و آبجی هام کباب ندارن دارن برنج با ماست میخورن 🤣🤣🤣🤣🤣🤣 نمیدونستیم بخندیم یا 😅 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
❤️❤️❤️ ﻫﯿﭻ ﺯن یا مردی ذاتا خیانتکار نیست ﻗﺒﻞ ﺍﺯ اتهام زدن به طرف مقابل ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ جمله ﺧﻮﺏ ﻓﮑﺮ کنید: ﺍﮔر ﺑﻪ همسرت ﻣﺤﺒﺖ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﺍﮔر با همسرت ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺣﺮﻑ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺯﺩ ﺍﮔر با همسرت ﺗﻔﺮﯾﺢ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﺩ ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺟﻨﺴﯽ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﮑﻨﯽ، ﺩﯾﮕﺮﯼ راضی‌اش ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ‏(ﺍﮔﺮ ﻫﻢ ﺧﯿﺎﻧﺖ نمی‌کند ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺣﻔﻆ ﺁﺑﺮﻭست ﻧﻪ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺗﻮ‏) ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯼ همسرت ﻫﺪﯾﻪ ﻧﺨﺮﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺧﺮﯾﺪ ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺭﮐﺶ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﻭﻝ ﮐﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﭼﺴﺒﯿﺪ ﺍﮔﺮ همسرت ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﮑﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ هیچ گاه خود را استثناء ندانید؛ ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ ﺷﺎﻣﻞ ﺣﺎﻝ تمام افراد ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﺪ ﻧﻪ ﻣــــﺮﺩ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺧﻮﺍهد کرد و نه زن. 💟 ❅ঊঈ✿❀✿ঈঊ❅ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام به همه خانوما من ۱۰ ساله ازدواج کردم سختی های زیادی کشیدم شوهرم خیلی خوبه و دوسش دارم ولی از سمت خانوادش خیلی عذاب کشیدم اونا هر طور که دوست داشتن اذیتم کردن ازم انتظار داشتن مثل یه کلفت تو خونشون کار کنم هیچی نخوام حرفم نزنم دوسال نامزد بودیم که شوهرم تو اون دوران بیکارشد و پدرشم خونه ای که واسش خریده بود ازش گرفت و از خونه انداختش بیرون شاید باورتون نشه ولی بی دلیل این کارو کرد مثلا میخواست بگه باید روی پای خودش وایسته شرایط سختی بود ، یه عروسی مختصر گرفتیم شوهرم واسه خودش با دست خالی کار جورکرد تازه داشت اوضاع خوب میشد که ورشکست شد هرچی داشتیم از دست دادیم تو این اوضاع به جای حمایت همه جا ابرومونو بردن باهامون قهر میکردن به من زنگ میزدن میگفتن تو مقصری کلا شرایط سختی بود خواهرشوهرم توقعات بیجا داشت ازمون ، راستش هیچ وقت بهشون بی احترامی نکردم حتی تو اون شرایط ولی بلدم نبودن داشته باشم ، تو اون شرایط باردارشدم ولی به کمک خدا تونستیم دوباره از اول بسازیم به شوهرم اطمینان داشتم و اونم تمام تلاشش رو کرد و زندگی خوبی واسم ساخت خداروشکر الان دو تا پسر دارم و از زندگیم راضیم ولی توروخدا اینقد عروساتونو اذیت نکنید اونارو از خودتون بدونید اگه خانواده شوهرم تو اون شرایط میکردن اینقدر سختی نمیکشیدم و هیچ وقت هم بین پسر و دخترتون نزارید کاری که خانواده همسرم میکنن اونا هرچی پول دارن رو واسه دختر شون خرج کردن ولی مارو تو اون شرایط ول کردن شرمنده سرتونو درد اوردم ان شاالله همه خوش بخت بشن •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
❤️❤️❤️ : یه نکته ای که خیلی از مردها بدشون میاد اینه که خانمشون رازهای خونه رو به بیرون از خونه ببره. هیچ وقت عیب های شوهرتون یا مشکلات بینتون رو پیش خانواده همسرتون مثلا مادر شوهرتون نبرین بدتر از بردن مشکلات پیش اونها که از اونا بخواین پا درمیونی کنن و مثلا نکته ای رو به شوهرتون تذکر بدن خیلی بستگی به شرایطتون داره ولی اصلش اینه که این چیزها رو نباید فامیل ها بخصوص فامیل های نزدیک بدونن چون روی احترام خود شما و دیدشون نسبت به شما تاثیر داره!! •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•