#رزق_و_روزی_مجرب
🔶۴۰ مرتبه قرائت💠سوره تکاثر💠
در روزهای #دوشنبه و #چهارشنبه به نیت رزق و روزی بسیار موثر است و چنان مالی به شخص میرسد که به فکرش خطور نکرده باشد مال و خیر عظیمی به شخص میرسد که در خطور نیامده باشد🔸
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
با ارسال و فولوارد مطالب به دوستان خود در ثواب اعمال شریک باشید
برا مزد ما هم یه صلوات کافیه 🙏
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
من سنم کمه و رفتار بچگانه زیاد داشتم. اوایل که با این کانال اشنا شدم خودبه خود رفتارم عوض شد و همسرم مهربون شد.
🔸 خانما! به همسرتون #محبت کنید اما نه خیلی که براش عادی بشه و وظیفتون بدونند.
🔸 خانمایی ک نامزدید اصلاااااا اجازه ندید همسرتون دخترانگیتونو بگیره، چون ممکنه اصلا به مستقل شدن توجه نکنه. مثل همسر من. چند ساله نامزدیم! اگه ازتون درخواست کرد، سعی کنید راه های دیگه #ارضا رو بهشون پیشنهاد کنید.
🔸 من از ایده نامه هم استفاده کردم. وقتی یه نامه رو با مداد رنگی تزیین کردم و با رژلب بوسیدم، دیدم عکس گرفته و بهم نشون داد. اونجا فهمیدم براش ارزش داره. 💋
🔷 راستی ایده پول گرفتن و خواهش برای بیرون رفتن ندارید؟ خیلی بهش احتیاج دارم. هرکار میکنم نم پس نمیده. 🤣
✍ ایده پول گرفتن از شوهر در پست های #هنر_بیان آمده است 😉
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
تو دوازده سالگی برای اولین بار خرمالو تست کردم، و اولین خرمالویی که گاز زدم دهنمو جمع کرد و.😖. (اونم خرمالویی بود که دهن آدمو جمع میکنه ..). و اینطور بود که دیگه هیچوقت دهن به خرمالو نزدم و از خرمالو متنفر شدم. تا به امروز تصورم اینجوری بود که همه ی خرمالو ها اینجورین، تا بعد 6_5 سال، مامانم بزور بهم یه تیکه داد هی خواهش کرد که بخورم و منم قبول کردم و خوردم، ولی اونچیزی که انتظار داشتم نبود😭 فوق العاده بود, یعنی 6 سال عمرم تو هر جمعی خرمالو میخوردن من حالم بهم میخورد و وووو،
نتیجه اخلاقی: هرگز مردم یه منطقه رو با یک نفر از همون منطقه قضاوت نکنید، هرگز همه خرمالوها رو با یه خرمالو یکی نکنید.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی خلاصه که یاد گرفته بودم، گاهی ام قایمکی نریمان و آقاجونم و مادرمو میدیدم، گاهی بهم
داستان زندگی
به حمید نگفتم و دوره افتادم از این و اون پرسیدن که کجا میشه بچه انداخت...
نمیخواستم یکی دیگه رو مثل امیر بدبخت کنم، خلاصه فهمیدم غیر قانونیه، هزینشم خیلی زیاده.. نداشتم، میگفتن خیلیم درد داره و چون محیط بهداشتی نیست ممکنه بمیری..
شروع کردم کارا و چیزایی که بلد بودمو انجام دادن، از جوشونده زعفرون بگیر.. تا حنا و گل گاو زبون و... هر چی میخوردم انگار بچه سفت تر میشد!
دیگه وقتی دیدم چیزیش نمیشه توکل کردم به خدا و گفتم شاید مصلحتی در کاره و بچم روزیشو با خودش میاره، خودمو با این حرفا دلداری میدادم
اگه از اینکه حمید پشتمه و همیشه همینطور میمونه مطمئن بودم ابدا شک به دلم راه نمیدادم و نمیترسیدم ولی حمید ثابت کرده بود مرد قابل اطمینانی نیست و دچار تزلزل میشه
به حمید گفتم که باردارم.. کلی ذوق کرد، بعدش گفتم که میخواستم بکشمش..
عصبی شد و در جوابش گفتم از اینکه عوض شی میترسم.. درسته خیلی به سیگار اعتیاد داری ولی من قبولت دارم و مشکلی ندارم، تو پشت و پناهم باش، چهار سال عذاب کشیدم.. ولی دیگه اجازه نده...
با حاملگیم من کمتر میتونستم کار کنم ولی حمید خیلی کار میکرد
از رو پولش قد سیگاراش برمیداشت و باقیشو میداد به من..
مرد واقعی شده بود، میگفتم کاش از اولم اینطور بودی..
همه چیز خوب بود تا زمانیکه فهمیدم حمید قایمکی به عشرت سر میزنه..
تو یکی از سرزدنا آدرس خونه رو بهش داده بود..
طرفای ظهر بود و داشتم لباس میشستم، که دیدم در میزنن!
تعجب کردم کسی معمولا در خونه مارو نمیزد.. از پشت در گفتم کیه؟
جوابی نشنیدم.. دو بار سه بار گفتم کیه؟ و بازم جوابی نشنیدم!
ترسیدم درو باز کنم، بیخیالش شدم گفتم هرکی میخواد باشه، رفتم کلید خونه رو آوردم و درو قفل کردم از ترس
خلاصه غروب بود که در باز شد و حمید وارد خونه شد
عشرت جیغ جیغ کنان که بخدا از ظهر من پشت در نشستم هرچی به زنت گفتم درو بازکن باز نکرده..
هنگ کرده بودم! گفتم بخدا من اصلا نمیدونستم شما در میزنی.. هرچی گفتم کیه جواب ندادی..
گفت دروغ نگو دختر، صد بار گفتم لااقل یه لیوان آب بهم بده زیر این آفتاب تیز ولی گفتی برو به درک..
حمید بهم نگاه چپ کرد.. گفتم بخدا دروغ میگه..!
گفت حالا دیگه به من میگی دروغگو؟؟
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام به همه
اقا یه بار یه کارت داده بودن به ما برای چهلم یکی از فامیل هامون بود منم کارت برداشتم کامل ساعت تاریخ روزش به بابا مامانم توضیح دادم اونا هم رفتن وادی رحمت بعد تقریبا یه ساعت بابام زنگ زد گفت روی کارت نگاه کن منم کردم متوجه شدم به جای ساعت تاریخ خوندم 😱😱😱😭😭😭یعنی ساعت ۱۶ اینا باید وادی رحمت می رفتن من تاریخ که ۱/۳۰زده بود خونده بودم هچی دیکه چند تا فوش ابدار از طرف خونواده خوردم
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#رفع_اختلاف_زوجین
🔶با توکل به خدا جهت رفع اختلاف و ایجاد صلح و دوستی میان زن و شوهر ، شوهر به تعداد ۹ بار 💠سوره مزمل💠را قرائت کند ، به امر خداوند متعال میان شوهر و زنش آشتی و صلح برقرار خواهد گردید🔸
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🔻قابل توجه زن و مرد🔻
💃💃💃💃💃💃
✅از کلیدهای ارتباطی استفاده کنید نه از قفل ها! به این مثال توجه کنید:
🔒قفل ها:
👈تو نسبت به من بی توجه شدی!
👈تو دیگر مرا دوست نداری!
👈تو بلد نیستی با یک خانم چه طور رفتار کنی!
🔑کلید ها:
❤من به توجه تو نیاز داشتم و احساس کردم به من توجه نداری!
❤من به محبت بیشتر تو نیاز دارم!
❤من به این که به من بگویی دوستم داری نیاز دارم! دلم می خواهد با من این طوری صحبت کنی!
❤من دوست دارم با من این طوری رفتار کنی!
👍قفل ها و کلیدها هردو یک مطلب را بیان می کنند اما به شیوه ای متفاوت
👫🔺👫🔻👫👈
👈 در واقع هر قفلی یک کلید دارد و هر کلیدی یک قفل که می توان شکل هرکدام را از دیگری دریافت.
🗣وقتی که شما درباره موضوعی از همسرتان انتقاد می کنید، وقتی قضاوت یا ادراک تان نسبت به وی را بیان می کنید، وقتی شما چیزی را به همسرتان گوشزد می کنید، شما در حال استفاده از قفل ها هستید و مطمئن باشید فضای گفت وگوی شما و همسرتان بسته و بسته تر خواهد شد و سرانجام به بحث و مشاجره خواهد انجامید.
💏👫🙋اما کلید ها فضای گفت وگو را، هرچند غمگین یا منفی باشد، به سوی باز شدن و یافتن راه حل پیش می برد. وقتی شما از احساس و انتظارات تان صحبت و بیان می کنید به چه چیزهایی نیاز دارید، هم به خاطر بیان احساس تان سبک و راحت می شوید و هم به همسرتان نشان می دهید که چه کار باید بکند
❤👫❤👫❤
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
من خونه مامانمم براشون مهمون اومد داشتم پذیرایی میکردم چایی تعارف میکردم بهمه نگامم حین تعرف به ناخونای بلند و لاک زده و خوجل موجل خودم بود😁سینی رو گرفتم جلو دختر عموم دیدم اینجوریه😐😐ی دفعه تو سینی نگاه کردم دیدم هیچی توش نیست🙄نگو ی چایی کم اوردم و خودمم نفهمیدم
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یه #ضرب_المثلی هست که میگه:
🍃قایق رو الکی تکون نده! یهو دیدی چپ شد!
🌸تو #زندگی_مشترک اگر بخوای به هر موضوع کوچکی واکنش نشون بدی و یه درگیری ایجاد کنی، یه وقت زبونم لال ممکنه با همین تکون ها قایق رو چپ کنی!
🍃اگه می خوای همسرت عاشقت باشه، بدون که #گذشت اولین بنیان هر ارتباط سالمه...
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
شوهرم مدام فشارم میده 😖 گازم میگیره😬 و یهویی بوسم میکنه😘🙄
تو زندگی براش نفر اول شدم😎 فقط با من بهش خوش میگذره.😋 کلـــی باهم بهمون خوش میگذره. کلــی همو میخندونیم. 😁
هرکاری بهشـ میگم، بی برو برگرد انجام میده. همیشه حواسش بهم هست. مخصوصا خونه خودشون بودنی یا پیش فامیلاش بودنی.🙈 به خونوادم خیلی احترام میذاره. همه اینا رو مدیون یه سری مسایل هستم که الانـ میخوام بهتون بگم: 😉
نکته ی اول ✅
تا میتونید به خونواده همسرتون #احترام بذارید و پیش همسرتون ازشون تعریف کنید. هی بهش بگید بریم به مامانت سر بزنیم یا بریم به خواهرات سر بزنیم. اینجوری اونم متقابلا برای خونواده شما ارزش قایل میشه.
نکته ی دومـ ✅
هیچوقت مسایل خونوادتون رو بهش نگید. چه لزومی داره همه چیز گفته شه؟؟
یه موضوع خیلــــــی مهم اینکه اقاتون اگه چیزی گفت راجب خونوادش، هیییچوقت به روشون نیارید. همونجا اون موضوع رو فراموش کنید.
اگه خدایی نکرده اون مسایل رو به روشون بیارید دیگه هیییچوقت حرفی بهتون نمیزنن. براشون یه هم صحبت رااز دار باشید که باهاتون راجب همممه ی مسایل صحبت کنه.
نکته ی سوم ✅
دلبر باشید و لوند. زنونه رفتار کنید. خواسته تون رو با خواهش و لطافت بخواید. مردونه دستور ندید. اگه گفت نه، دعوا راه نندازید.
اینم یادتون باشه کـه هیچکس و هیچ چیز بیشتر از شوهرتون براتون ارزش نداره. چون شما مدام قراره با اون باشید. پس باید کاری کنید که راضیش نگه دارید.
نکته ی چهارم ✅
همیشه لوندی جواب نمیده. گاهی باید یه خانوم امروزی، دنیا دیده و بافهم باشید که همسرش رو درکـ میکنه.
همسر من تمام مسایل کاریش رو باهام درمیون میزاره. ازم مشورت میگیره. تو این موارد دیگه لوندی و عشوه کار ساز نیست. اینجا باید تغییر موضع بدید و تبدیل بشید به یه خانم امروزی که از تمام مسایل روز اگاهی داره.
نکته ی پنجم ✅
وقتی میرید بیرون تمااام تلاشتون رو بکنید که به هردوتون خوش بگذره. قهر، دعوا و مامانش و خواهرش و همه ی این چیزا رو بذارید کنار. فرصت کمه خانوم. لذت ببر.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
من 10 ساله ازدواج کردم. اوایل زندگی همه چی خوب بود تا این که همسرم ازم خواست طلا هامو بفروشم و یه تولیدی پوشاک راه بندازیم!
من این کارو کردم. همه چی خوب بود و تازه داشت وضعیت مالی مون خوب میشد که رفیق بازی همسرم شروع شد!
مست کرده به خونه میرسید و منو به باد #کتک میگرفت! رسید به بدهکاری و حکم جلب! نتونست دوام بیاره و از شهرمون فرار کرد!
بعد از یک ماه انقدر اصرار کرد که منم باهاش رفتم. بدون جهاز! با مامانش اینا تو یه خونه زندگی میکردیم! کارگری میکرد و با خرید یه وسیله دسته دوم، کلی خوشحال میشدیم! یه روز پول بود، یه روز نه! بعضی شبا نون نداشتیم.
از طرفی هم اذیت میداد منو! نمیذاشت با خانوادم ارتباط داشته باشم! این همه راه میامدن به دیدن ما، بی احترامی میکرد! گوشیمو ازم میگرفت. تلفنی با خانوما حرف میزد! من تنها دلخوشیم دختر ۲ سالم بود.
✴️ بالاخره تصمیم گرفتم و همسرمو قانع کردم که من برمیگردم شهرمون و تو هم بعد از سبک شدن قرضا بیا.
ولی من بر میگشتم که #طلاق بگیرم.
همه چیز رو به پناه بیپناهان سپردم. خدای مهربانم. و بعد از خدا، پدر و مادرم پشتم بودند برا طلاق ولی خدا اینو نخواست.
همسرم خودش را اصلاح کرد و متعهد شد که دیگه اذیتی در کار نباشه. خدای مهربونم! ازت ممنونم که سرمو با ارامش بر بالین میگذارم. خدایا! شکرگزارتم.
✍ گاهی صبر، وضعیت رو بدتر میکنه. این خانم با رفتار جرات مندانه، زندگی رو دوباره برای خودشون ساختن.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام.یادمه کوچیک بودم اونوقتا بستنی فروش میومدازاین بستنی حصیریامیفروخت بجای پول میتونستی بهش دمپایی لاستیکی بدی😳.یروزکه اومده بود وبستنی میفروخت به مامانم گفتم بستنی واسم بخره پول ندادمنم رفتم دمپاییای مامانمون دیروزش خریده بود به آقاهه دادم دوتابستنی خوشمزه گرفتم🙈🙈😂😂 البته از بعدش همتون خبر دارید😂😂😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•