eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
9.1هزار ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ سلام من ۴ ساله عروسی کردم فعلا بچه نداریم به نظافت خونم خیلی اهمیت میدم نزدیک های عید بود و منم سخت درگیر نظافت بودم و خونه تکونی میکردم که مادر شوهرم و جاریم بدون اطلاع اومدن خونه م با اینکه مثل خیلی از آدما از مهمون سرزده خوشم نمیاد اونم زمانی که همه میدونن شب عیده و بقیه دارن خونشون رو تمیز میکنن اما من به روم نیاوردم واقعاً نزدیک عید وقت مهمونی رفتن نیست به هر حال من با چای و میوه ازشون پذیرایی کردم در مورد خونه تکونی حرف زدن و اینکه جاریم هنوز هیچ کاری نکرده منم دیگه بروز ندادم که بد موقع اومدن جاریم یک سال ازم بزرگتره و بارداره نگم از لوس بازیاش که انگار فقط این قراره بزاد رفتارهای خیلی خاصی میکنه ادامه دارد کپی حرام
۲ که آدم چندشش میشه تو ماه هشتم هنوز خانم ویار داره من بهش حسادت نمی کنم حتی خود من بچه دار نشدم چون هنوز نمیخوام اما این دیگه شورش رو دراورده هر چی موندم برن نرفتن از خدام بود که برن وسط اون همه کار و به هم ریختگی خونه م که همه چیز ریخته بود وسط خونه نشسته بودن و حتی تکون نمیخوردن نزدیک غروب که شد جاریم گفت من دلم البالو پلو میخواد مادر شوهرمم سریع گفت اتفاقا زهرا بلده بپزه زنگ بزنیم بقیه ام بیان شام البالو پلو بخوریم من هاج و واج مونده بودم، بالاخره موندم توی رودروایسی به زور شروع به اشپزی کردم کارشون خیلی زشت بود هرچقدر تحویلشون نگرفتم بازم موندن مگه من نوکر جاریمم که هوس هاش رو درست کنم ادامه دارد کپی حرام
۳ خوبه آدم رعایت کنه وقتی میره جایی مهمونی سفارش غذا نده شاید تو خونه من، مواد آلبالو پلو نداشته باشم انقدر عصبی بودم که متوجه غذا پختن نشدم موقع شام متوجه شدم برنجم خراب شده و خیلی شل شده سفره و پهن کردیم دیدم همه دارن با غذاشون بازی میکنن . جاریمم یهو برگشت بهم با کنایه گفت زهرا چقد خوشمزس دستور پختش چیه لبخند زورکی زدم و هیچی نگفتم که برادر شوهرم زد زیر خنده گفت برای ملات کاری ساختمون خوبه از بس چسبیدست شوهرمم هیچی بهش نگفت منم عصبانی شدم رو به جاریم گفتم وقتی میای خونه یکی دیگه بدون خبر خودتم شام دعوت میکنی اخرش همین میشه که سوال مسخره کنی یه چیزی هوس میکنی برو مادرت برات بپزه مگه ندیدی خونه تکونی دارم ؟ ادامه دارد کپی حرام
۴ مزاحم میشین زبونتونم درازه مهمون سرزده جلوش سنگم بزاری باید بخوره صداش در نیاد چون دعوتش نکردن و خودشو جا کرده به برادر شوهرمم گفتم بار اخرت باشه از این شوخیا با من میکنی مگه من دعوتتون کردم زنت تا لحظه زاییدن هوس همه چی داره مگه نمیبینی غذای من بده بگو مادر زنت بپزه، مادرشوهرم گفت برای یه غذا داری اینجوری رفتار میکنی حالا مگه چی شده غذات خراب شده جای اینکه عذرخواهی کنی بگی ببخشید خراب درست کردم مواد غذایی و حروم کردم زبونت درازه جاریمم ادای گریه در آورد همشون پا شدن رفتن شوهرم هر کار کرد نتونست جلوشونو بگیره هر چی بهشون التماس کرد که بمونید همشون اخم کردن و جاری من با ناراحتی از خونه مارفت برادرشوهرمم گفت داداش زنت راست میگه ادامه دارد کپی حرام
۵ ما بد موقع مزاحم شدم انشالله دفعه بعد خواستیم بیایم خونتون نوبت میگیریم که زنت هر چی از دهنش در میاد به ما نگه و رفت وقتی که رفتن شوهرم خیلی ناراحت و عصبانی بود شروع کرد با من دعوا کردن که چرا اینجوری رفتار کردی بعد گفت که تو حق نداری با خانواده من اینجوری کنی اونا حتی اگر بیان اینجا همه چی رو خراب کنن بازم باید رفتار تو درست انجام بدی دو سه شب گذشت پدرشوهرم اومد‌خونمون و گفت که اون شب کار داشته و نتونسته بیاد خونه ما رو بهم گفت که مادر شوهرت از دستت شاکیه چی شده همه چیز رو براش تعریف کردم آدم خوبی بود بهم گفت دخترم مهمون حبیب خداست چه دعوتی چه سرزده نباید اینجوری میگفتی ولی حرفتم بد نبوده راستی میگی جلوی مهمون سر زده سنگم بذاری باید بخوره ادامه دارد کپی‌ حرام
۶ اونام بیخودی ناراحتن محل نذار من با مادرشوهرت صحبت میکنم ی شب دعوتتون میکنیم اشتیتون میدم اما راست میگی بابا جان هر چیزی وقتی نداره دم عیو که وقت مهمونی رفتن نیست هفته بعدش مارو شام دعوت کردن و رفتیم خونشون مادرشوهرم به روم نیاورد همون شب با جاریم اشتی کردیم و اونا یاد گرفتن که سر زده جایی نرن من خودم خیلی حواسم جمعه و رعایت میکنم جایی میرم مزاحم کسی نباشم قدیما با الان فرق میکنه الان ادم باید تا میتونه مراقب رفتارش باشه اما جاریم اون شب با اون اشک های الکی دنبال این بود که شر بزرگ‌تو زندگی من بپا کنه که به لطف خدا موفق نشد پایان کپی حرام