#نظرمرحمتولطفحضرتبهزائرجدش
مرحوم آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی می نویسد: آقای حاج میرزا محمد علی گلستانه اصفهانی فرمودند: عموی من آقا سید احمد علی برای من نقل کردند:
در زمان ما، در اصفهان شخصی به نام جعفر که شغلش نعلبندی بود
بعضی حرفها را می زد
که موجب طعن و ردّ مردم شده بود؛ مثل آنکه میگفت:
با طی الارض به کربلا رفته ام، یا می گفت: مردم را به
آنکه می گفت: باطی الارض به کربلا رفته ام، با میگفت مردم را به صورت های مختلف دیده ام و یا خدمت حضرت صاحب الامر عجالله تعالی فرجه رسیده ام، او هم
به خاطر حرفهای مردم، آن محبتها را ترک نموده بود. | تا آن که روزی برای زیارت قبرستان متبرکه تخت فولاد می رفتم در بین راه دیدم جعفر نعلبند هم به آن طرف می رود. نزدیک او رفتم و گفتم: میل داری در راه با هم باشیم؟
گفت: اشکالی ندارد؛ چنان با هم گفتگو می کردیم که خستگی راه را هم نمی فهمیدم.
قدری با هم گفتگو کردیم تا آن که پرسیدم: این صحبتهایی که مردم از تو نقل می کنند، چیست؟ آیا صحت دارد یا نه؟
گفت: آقا از این مطلب بگذرید...
#ادامهدارد
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@Adreknee
#نظرمرحمتولطفحضرتبهزائرجدش
شدند. من هم به راه افتادم، ناگاه دیدم، از قافله ای که پیش از ما حرکت کرده بوده گذشتیم و جلو افتادیم. کمی گذشت باز دیدم به قافله ای که پیش از آن قافله حرکت کرده بود، رسیدم و بعد طولی نکشید که دیدم به پل نزدیک کربلا رسیده ام، در تعجب و حیرت بودم که این چه جریان و حکایتی است، میت را بردم و در وادی ایمن دفن کردم. قافله ما تقریبا بعد از بیست روز رسید. هر کدام از اهل قافله
می پرسید: تو کی و چگونه آمدی! من قضیه را برای بعضی به اجمال و برای بعضی مشورحا تعریف میگفتم و آنها تعجب میکردند.
تا آن که روز عرفه شد و به حرم مطهر مشرف شدم، ولی با تعجب دیدم که مردم را به صورت حیوانات مختلف می بین گرگ، خوک، میمون و غیره و جمعی را هم به صورت انسان می دیدم! در
از شدت وحشت برگشتم و مجددا قبل از ظهر مشرف شدم باز مردم را به همان حالت می دیدم. برگشتم و بعد از ظهر رفتم، ولی مردم را همان طور مشاهده کردم!
روز بعد رفتم، دیدم همه به صورت انسان می باشند، تا آن که بعد از این سفر، چند سفر دیگری مشرف شدم؛ باز روز عرفه مردم را به صورت حیوانات مختلف می دیدم و در غیر آن روز به همان صورت انسان می دیدم به همین جهت، تصمیم گرفتم که دیگر برای زیارت غرفه مشرف نشوم...
#ادامهدارد
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@Adreknee
#نظرمرحمتولطفحضرتبهزائرجدش
چون این وقایع را برای مردم نقل می کردم، بدگوئی میکردند و می گفتند؛ برای یک سفر زیارت، چه ادعاهایی می کند.
لذا من، نقل این قضایا را به کلی ترک کردم، تا آن که شبی با خانواده ام مشغول غذا خوردن بودیم. صدای در بلند شد، وقتی در را باز کردم | دیدم شخص می فرماید: حضرت صاحب الزمان ؟ تو را خواسته اند.
به همراه ایشان رفتم تا به مسجد جمعه رسدم دیدم آن
حضرت علیهالسلام در محلی که منبر بسیار بلندی در آن بود، بالای منبر تشریف دارند و آن جا هم مملو از جمعیت است آنها عمامه داشتند لباسشان مثل لباس شوشتری ها بود، به فکر افتادم که در بین این جمعیت چطور می توانم خدمت ایشان برسم؛ اما حضرت به من توجه فرمودند و صدا زدند: جعفر بیا من رفتم و تا مقابل منبر رسیدم. فرمودند: چرا برای مردم آنچه را که در راه کربلا دیده ای نقل نمی کنی؟
عرض کردم: آقا من نقل کردم، از بس مردم بدگوئی کردند، دیگر ترک نمودم.
حضرت فرمود: تو کاری به حرف مردم نداشته باش، آنچه را که دیده ای نقل کن تا مردم بفهمند ما چه نظر مرحمت و لطفی با زائر
جدمان حضرت سید الشهداء علیهالسلام داریم.
#پایان
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@Adreknee