نقد تمثیل گرگوری
باور یک ذات با سه شخص (تثلیث) چالش "Tri-theism" سه خدا پرستی را تقویت می کند. گرگوری قیاس تمثیلی زیر را به عنوان راه حل دفع این چالش پیشنهاد می کند:
نا محدود، نا شمردنی است و هر نا شمردنی، تعدد multitude نا بردار است. طلا، یک چیز است است که به چندین شکل بریده می شود. ما از چندین استاتر (سکه) سخن می گوییم؛ اما ماهیت طلای به کار رفته در سکه ها، با تعدد استاترها، متعدد نمی شود. و به همین دلیل، هنگامی که طلا را به صورت عمده ، چه در بشقاب و چه در سکه در نظر می گیریم، از طلا با عنوان "زیاد" much سخن می گوییم ؛ اما از آن به عنوان "چندین طلا" “many golds” به دلیل زیادی ماده سخن نمی گوییم. در واقع، ما نباید سکه ها را "طلا" gold بنامیم بلکه آنها "طلایی" golden اند. پس همانطور که استاترهای طلایی چندین اند، اما طلا یکی است ... (گرگوری نیسا. "به ابلابیوس")
این تمثیل گرگوری برای توجیه چگونگی یگانگی خدا در عین تعدد اشخاص است.
چالش این تمثیل آن است که: در سکه های طلا، هر سکه با دیگری تفاوت حقیقی/عینی دارد و از سویی هر سکه، تمام طلا نیست. همچنین، سکه، چیزی و طلا، چیز دیگری نیست. سکه ی طلا، چیز جسمانی است که بیرون از او چیزی نیست تا بین سکه و آن چیز (طلا) نسبتی بر قرار شود. افزون بر آن، هر سکه، برابر و عین دیگری نیست. اما در تثلیث، هر شخص، عین و کاملا ذات است و در عین حال، با ذات نسبتی دارد و همچنین هر شخص با دیگری برابر است.
------
https://iep.utm.edu/trinity/
#تثلیث
#تمثیل_گرگوری
#نقد
لینک عضویت در کانال👇
http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e
راه حل گرگوری، راه حلی نومیدانه، بدعت گذار و بی فایده
ریچارد کارترایت این راه حل را خیلی زود با عنوان: نومیدانه، بدعت گذار و بی فایده desperate, heretical and unhelpful رد می کند.
در پست پیشین گفته شد که جناب گرگوری برای توجیه تثلیث (دفاع از وحدت خدا و الوهیت سه شخص) از تمثیل وحدت طلا - تکثر سکه ها و نیز وحدت بشریت - تعدد افراد بشری، بهره می برد. گرگوری در اینجا متوجه شده که "طلا" یک واژه ی انبوهه mass term است تا یک اسم شمردنی count noun . اصطلاحات انبوهه ای دارای تعدادی ویژگی هستند که آنها را از اسامی شمردنی، متمایز می کند: به ویژه، آنها جمع بسته نمی شوند؛ بنابراین همانطور که گرگوری اظهار می دارد، "طلا ... یکی است". دیگر آن که، به طور شهودی، Intuitively اسامی شمردنی بر «اثاث» دلالت designate می کنند، در حالی که اصطلاحات انبوهه ای بر «مواد» دلالت می کنند. طلا، آب، جو دوسر و ...
گرگوری چنین استنباط کرده است که طبیعت بشر و به قیاس، الوهیت، هم باید به نحوی که یک طلا وجود دارد (به قطعاتی تقسیم می شود که در واقع "طلا" نیستند، بلکه صرفا طلایی هستند) درک شود. فقط یک بشریت هست که به قطعاتی تقسیم شده است که هر کدام به درستی بشریت نیستند، بلکه فقط یک شخص بشری هستند. گرگوری می خواست این گونه، تثلیث را توجیه کند؛ اما ریچارد کارترایت این راه حل را خیلی زود با عنوان نومیدانه ، بدعت گذار و بی فایده desperate, heretical and unhelpful رد می کند
------
https://iep.utm.edu/trinity/
#تثلیث
#تمثیل_گرگوری
#ریچارد_کارت_رایت
لینک عضویت در کانال👇
http://eitaa.com/joinchat/2778923026Ca3622cab5e