4e016b949e281675451f440ebcac6f28f3dfe766.mp3
11.55M
⚫️سیدرضانریمانی، روضه
🔴شب پنجم محرم 97
#حسینیه_افسران
افسران جوان جنگ نرم:
@Afsaran_ir
افسران جوان جنگ نرم
تبلیغ شهرداری تهران علیه حجاببرتر... این بنر ضدچادر (حجاب برتر) شهرداری، در بوستان گفتوگو است. انت
📷 تصویر زیبای خودروی حمل پیکر مطهر شهدای گمنام
«شهدا چهره شهر را تغییر می دهند...»
@Afsaran_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا خدا با انسان حرف نمیزنه؟
#حسینیه_افسران
#منبر
@Afsaran_ir
افسران جوان جنگ نرم
🔺 مگر دوستان شما موشک خوردهاند؟ روزنامههای زنجیرهای اصلاحات در اقدامی هماهنگ، خبر سیلی موشکی سپا
🔺 اصلاحطلبان؛ سانسورچیهای اعتقادات مردم
امروز روزنامههای زنجیرهای به طور هماهنگ تشییع باشکوه پیکر 135 شهید دفاع مقدس و همچنین برگزاری مراسم شیرخوارگان حسینی را بایکوت کردند.
@Afsaran_ir
Shab05Moharram1397-06.mp3
3.38M
🔊 حرکت جالب و ارزشمند مداح معروف
حاج میثم مطیعی در شب عزاداری #عبدالله_بن_حسن (ع) میانداری هیئت چند ده هزار نفره خود را به نوجوانان سپرد و برای آنان شعر اختصاصی خواند.
@Afsaran_ir
قاسم ابن الحسن های انقلاب خمینی
✅ آقای خامنهای بگویید دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند
فریاد میزد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنهای! من باید شما را ببینم»
حضرتآقا پرسیدند: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟»
«حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره».
حضرتآقا عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرده و میفرمایند: «بگو پسرم. چه خواهشی؟»
شهید بالازاده میگوید: آقا! خواهش میکنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند!
حضرتآقا میفرمایند:چرا پسرم؟
🔸شهید بالازاده به یک باره بغضش ترکیده و سرش را پایین انداخته و با کلماتی بریده بریده میگوید: «آقا جان! حضرت قاسم (ع) 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 سالهام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم هر چه التماسش میکنم, میگوید 13 سالهها را نمیفرستیم, اگر رفتن 13 سالهها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا میخوانند؟»
حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و میفرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است»شهید بالازاده هیچ چیز نمیگوید، فقط گریه میکند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش میرسد.
🔸حضرتآقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش میگیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و میفرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز)تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل, نتیجه را هم به من بگویید»
🔸حضرتآقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و میفرمایند: «ما را دعا کن, پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» و...
@Afsaran_ir