eitaa logo
آفتابگردان‌ها
527 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
شب به شب ماه به یاد لب عطشان حسین می‌کشد آه به یاد لب عطشان حسین شک ندارم که دلِ عرشِ خدا می‌لرزد گاه و بیگاه به یاد لب عطشان حسین آسمان گریه‌کنان یکسره با هق‌‌ هقِ ابر شده همراه به یاد لب عطشان حسین کاسه‌آبی شده خورشید و دلش می‌جوشد هر سحرگاه به یاد لب عطشان حسین مطمئنم شده تر دیده‌ی یوسف آری! در تهِ چاه به یاد لب عطشان حسین از خجالت شده سرگشته و می‌پیچد رود راه و بی راه به یاد لب عطشان حسین خم شده مثلِ کمانی به شکستن نزدیک کمرِ ماه به یاد لب عطشان حسین تا به《سر》می‌رسد این واقعه لب می‌بندم قصه کوتاه! به یاد لب عطشان حسین ... @Aftab_gardan_ha
سال‌ها دوخت به در چشم تری سوخته را دود کرده‌ست به راهت جگری سوخته را همسرت آب شد از غصه، همان روز که باد با خود آورد برایش خبری سوخته را مادرت آمده تا شانه کند موی تو را مانده باید چه کند موی سری سوخته را؟ فاطمیون که شد از لاله‌ی پرپر لبريز باز در یاد من آورده دری سوخته را ای پرستوی حرم، از تو گرفتیم به دوش روز تشييع تنت، بال و پری سوخته را پیکرت را مگر این خاک در آغوش کشد آسمان تاب ندارد قَمری سوخته را وای از آن دم که یکی با جگری سوخته‌تر در دل خاک نهد همسفری سوخته را @Aftab_gardan_ha
 آخر مدينه در خبری سرشکسته شد آمد خبر که حرمت کوثر شکسته شد آن روز هرچه شد به در خانه ربط داشت در سوخت، در نشست به خون، در شکسته شد تا آسمان رسید صدای شکستنش وقتی که پشت در، دل حیدر شکسته شد گل میخ تا نشست به گل، غنچه ناله کرد طوفان وزید و بال کبوتر شکسته شد تنها نه پشت در کمر یک نفر شکست با ناله‌هاش پشت پیمبر شکسته شد ای سوره ی صبور! چه شد بیعت غدير؟ دیدی چگونه بیعتش آخر شکسته شد؟ @Aftab_gardan_ha
ای پُر شده از عطر تو آغوش گذرها چرخیده به دنبال قدم‌های تو سرها ای آمدنت حک شده بر خاطر تقویم ای وعده‌ی دیدار تو سرفصل خبرها ای دوری تو کرده شبم را متوالی من هرچه دویدم نرسیدم به سحرها پیش تو چه سِرّی‌ست که قند است دقایق؟ دور از تو چه رازی‌ست که تلخند شکرها؟ می‌میرم اگر دور شوی لحظه‌ای از من چون ساقه‌ی تُردی که شود سهم تبرها تا اینکه مشخص بشود مقصدت آخر افتاده چه شوقی به دلِ کوبه‌ی درها! در خواب شبی با تو سفر کردم از این شهر تا باشد از این خواب و از این دست سفرها @Aftab_gardan_ha
حق است اگر خوانده شود سوره‌ی امید این آیه که بر ظلمت شب یک‌تنه خندید صبر است که بر نام بلندش زده تکیه شایسته‌تر از قامت زینب نتوان دید این گل شده سیراب از آغوش پیمبر در دامن آیینه و در سایه‌ی خورشید با خود به جز از تلخیِ ایام نیاورد هر میوه که از شاخه‌ی پربار دلش چید خم شد به سخندانی او قامت تزویر گم شد به رجزخوانی‌اش افسانه‌ی تردید هر چند که خاموش شد آن شعله به ظاهر اما رگ این داغِ به جامانده نخشکید @Aftab_gardan_ha