تقدیم به #شهید_محسن_فخریزاده
خبر رسید و خبر داغ بود و داغ نبود
که این ستارهی ما اولین چراغ نبود
چراغها که شکستند و چلچراغ شدند
و لالهها که شکوفا شدند و باغ شدند
چه باغها که پر از دانهی انار شدند
انارها ترکیدند و لالهزار شدند
چقدر لاله در این باغ سبز رویید و...
چقدر چشمه در این کوهسار جوشید و...
و چشمهها همه دریا شدند و طوفان شد
چنان که خواب اساطیر هم پریشان شد
کسی که در دل افسانهها قدم میزد
و صفحه صفحهی تاریخ را رقم میزد
پیاده آمد و با قطرههاش دریا شد
چقدر قطره که در چشمهای او جا شد
و قطرهها همه آتشفشان سجّیلاند
کبوترانِ دهِ ما همه ابابیلاند
شبی اگر طولانی، شبی اگر تاریک
خطر اگر وهمآلود و مرگ اگر نزدیک
کبوتران دهِ ما کبوتر حرماند
و کوچهها همه با آفتاب همقدماند
حیات در رگ گلبرگها جوانه زدهست
به گوش باغچه صد حرف عاشقانه زدهست
و حرفها همه چون شعر در گلو ماندهست
و چشمها همگی گرم گفتگو ماندهست
گلوله، راز گل سرخ را هویدا کرد
در آن غروب که چشم ستاره را وا کرد
و نور بود و به زخم ستاره مرهم شد
که ناگهان ضربان زمین منظم شد
خجسته باد گلویی که غرق فریاد است
خجسته باد صدای کسی که در باد است
صدای باد به دریا وزید و طوفان شد
و آسمان غرق اشتیاق باران شد
و قطرهها همه تابان شدند و باریدند
و سایههای زمین را یکی یکی چیدند
و عشق بود که از بوی خاکِ نم رویید
و خاک بود که از قلب آن قلم رویید
قلم به دست من و ماست این زمان؛ آری!
بیا که وقت رسیدن رسید و بیداری
بیا که در دل ظلمت سپید بنویسیم
بیا شهید شویم و شهید بنویسیم
#حمیدرضا_محمودزاده
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha