#ویژهنامه_محرم_و_صفر
گریه کن، بغضها مچاله شدند
در میان سکوت حنجرهات
گریه کن باز میشود روزی
رو به ایوان عشق پنجرهات
کاروان سمت نور میرفت و
در بلاد غریب جا ماندی
آه ای بیقرار بیسامان
از دیار حبیب جا ماندی
کاروان غرق شور محشر بود
بوی اسفند و عود میپیچید
هرکه جا مانده بود غم را تا
انتهای وجود خود میدید
چاووشیخوان شهر، بغضش را
بعد ِهر ذکر یاعلی میخورد
قلب ِمحتاج از زیارت را
تا حوالی کربلا میبرد
زائری کولهپشتیاش را با
گریهٔ شوق روی دوش انداخت
بعد با دوربین عکاسی
عکسی از لحظهٔ خروش انداخت
کاروان رفت و بغضها ماندند
در گلوی همیشه زخمی تو
هیچکس جز خودت نمیدانست
اربعین بود نور ِچشمیِ تو
اربعین، کربلا، پیادهروی...
حسرتی مانده در تو میدانم
حسرتی را که تا جهان برپاست
از درون ِنگات میخوانم
گریه کن میرسد بهار آخر
بعد این بیبهاری پاییز
میرسد فصلی از ترانهٔ نور
با شکوهی شبیه رستاخیز
#زهرا_رحیمی
@Aftabgardan_ha