eitaa logo
آفتابگردان‌ها
563 دنبال‌کننده
191 عکس
37 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
یا گيسوانِ رهای تسبیحم در مناجات‌ها رهایم کرد اشک‌های نشسته در چشمم بی‌صدا آمد و صدایم کرد جاده بن‌بست، راه‌ها بسته بال و پر بسته، از جهان خسته به تهِ خط رسیده بودم که با ابوحمزه آشنایم کرد من که عمری شکسته‌پر بودم من که آواره پشتِ در بودم غربتِ او، غمِ اسارتِ او بیش از پیش مبتلایم کرد چه کسی گفته است بیمارست؟ چه کسی گفته مردِ میدان نیست؟ ماند تا راویِ بلا باشد ماند و مشتاق کربلایم کرد بزمِ شیطان کجا صحیفه کجا؟ او کجا مجلسِ خلیفه کجا؟ گرمِ این روضه بودم و ناگاه دفترِ شعرِ من صدایم کرد من کجا، روضه‌ی محرّمِ او؟ من کجا، درکِ داغ و ماتمِ او؟ من کجا و نوشتن از غم او؟ مطمئنّا خودش دعایم کرد @Aftab_gardan_ha
نغمه‌ی عاشقی و عطر گل و صوت اذان چه مبارک سحری بود شروع رمضان آمد و با نفسش سردی دنیا را برد رفت و با خود دل دنیازده‌ی ما را برد می‌سپارم به خدا ماه خدا را ... بدرود! آه ای ماه خدا! ماه دل‌آرا! بدرود! با تو ای ماه خدا در دل ما غوغا بود هر سحر بزم مناجات و دعا بر پا بود دور هم بودن و افطاری با عشق و صفا بوسه بر دست پر از زخم پدر مادرها آشتی‌ها و دل از کینه رها کردن‌ها در سحرهات غریبانه دعا کردن‌ها وقت افطار و لب تشنه و چشم گریان لک صمنا وَ علی رزقک افطرنامان چشم بر هم زدنی ساعت پایان آمد سحر وصل گذشت و شب هجران آمد مهرت ای ماه به جان و دل عالم افتاد اشک ما، حسرت ما بدرقه‌ی راهت باد کاشکی قدر تو در هر شب ما جاری بود حاصل روزه‌ی ما کاش که بیداری بود به نمازی دهن خویش نبندیم ای کاش ظلم بر هیچ‌کسی را نپسندیم ای کاش @Aftab_gardan_ha
تقدیم به اذان و سبحه و سجاده و منبر علی‌اکبر کسی که بوده از کلِّ جهان بهتر علی‌اکبر نمادِ رجعتِ دین است وقتی دیده یک لشکر که می‌گردد مسیحاتر محمدتر علی‌اکبر به قدری ذوب در ذاتِ خدا، گردیده در میدان که تاثیری ندارد نیزه‌هاشان بر علی‌اکبر تمامِ دشت پر شد، اربا اربا روی خاک افتاد علی‌اکبر علی‌اکبر علی‌اکبر علی‌اکبر میانِ خیمه غوغا شد به پا وقتی که فهمیدند نمی‌آید به سوی خیمه‌ها دیگر علی‌اکبر ندارم ترسی از مرگم چرا که مطمئن هستم به بالینم می‌آید لحظه‌ای ... آخر علی‌اکبر @Aftab_gardan_ha
یا گيسوانِ رهای تسبیحم در مناجات‌ها رهایم کرد اشک‌های نشسته در چشمم بی‌صدا آمد و صدایم کرد جاده بن‌بست، راه‌ها بسته بال و پر بسته، از جهان خسته به تهِ خط رسیده بودم که با ابوحمزه آشنایم کرد من که عمری شکسته‌پر بودم من که آواره پشتِ در بودم غربتِ او، غمِ اسارتِ او بیش از پیش مبتلایم کرد چه کسی گفته است بیمارست؟ چه کسی گفته مردِ میدان نیست؟ ماند تا راویِ بلا باشد ماند و مشتاق کربلایم کرد بزمِ شیطان کجا صحیفه کجا؟ او کجا مجلسِ خلیفه کجا؟ گرمِ این روضه بودم و ناگاه دفترِ شعرِ من صدایم کرد من کجا، روضه‌ی محرّمِ او؟ من کجا، درکِ داغ و ماتمِ او؟ من کجا و نوشتن از غم او؟ مطمئنّا خودش دعایم کرد @Aftab_gardan_ha
هزار بار شکستم که یک کلام بگویم که در وداع تو امشب به تو سلام بگویم سلام صورت خونین! سلام دست بریده! سلام جسم مقطع! من از کدام بگویم؟ مرید راه ولایت! شهید حضرت زینب! اجازه هست برایت از ازدحام... بگویم؟ چه روضه‌ای‌ست مجسم، عقیق سرخ برایم که حکم کرد از انگشتر امام بگویم ورق ورق شدی، اما سرت نرفته روی نی دگر نخواه که از سنگ و پشت بام بگویم ... عزا بس است برای تو ای حماسه‌ی مطلق عزا بس است دلا! باید از قیام بگویم اگر اجازه دهد غم، خدا کند بتوانم که فتح و نصر تو را در عراق و شام بگویم هلا لباس شهادت به تو چقدر می‌آید خدا کند که برایت علی‌الدوام بگویم از آن طلوع که آغاز فتح مسجدالاقصی‌ست و دیر نیست شبی که از انتقام بگویم @Aftab_gardan_ha
غمی به تلخی این درد در دو عالم نیست ‌که در مدینه کسی با امام همدم نیست مورخان چه بگویند از زمانه‌ی او؟ زمانه‌ای که در آن زخم هست و مرهم نیست زمانه‌ی امویّون و حضرت باقر جدال ظلمت و نور است، هیچ مبهم نیست امام هست و کنارش هزار دشمن هست امام هست و کنارش دریغ! محرم نیست بگو به قاتل او زخمِ کهنه‌اش کاری‌ست بگو که هیچ نیازی به خوردنِ سم نیست میان این‌همه داغی که دیده است، غمی برای او به غم‌انگیزی محرم نیست اسیر دستِ گناهم، مرا ببخش پدر! که از غم تو دو چشمم شبیه زمزم نیست برای عرض ارادت ببخش! در دستم بضاعتی به جز این بیت‌های نم نم نیست @Aftab_gardan_ha
در جهان چیزی ندارم جز دعای مادرم آرزو دارم شود جانم فدای مادرم از خدا می‌پرسم امیدی برایم مانده است؟ پاسخم را می‌دهد با خنده‌های مادرم می‌شود تعبیر رویای قشنگ زندگی می‌پرم از خواب وقتی با صدای مادرم تا بخندد بار دیگر بگذرم از جان اگر کار بسیاری نکردم من برای مادرم لحظه‌ی جان دادنم این است تنها صحبتم هر چه ماند از خاک من باشد بقای مادرم @Aftab_gardan_ha
🇮🇷 ستاره‌ایم و در اندیشۀ شهاب شدن در آستانۀ صبحیم و آفتاب شدن و کَلْمه کَلْمه شکوه و خروش و ایثاریم که چیست عاقبت کار ما، کتاب شدن نداشتیم دمی خواهش از کسی و... رواست، که ترس در دلمان نیست از جواب شدن به‌وقت معرکه‌ها تشنۀ مواجهه‌ایم خوش است در صف جان‌برکفان، حساب شدن اگر نهایت گل‌هاست مرگ و پژمردن چه حُسن عاقبتی بهتر از گلاب شدن خوشا شبیه شهیدان فنا شدن در عشق چراغ روشن فردای انقلاب شدن 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
ای دل تو چگونه نشکنی با این داغ؟ آتش زده باز دست دشمن بر باغ یک زخم دگر به زخممان افزودند با این خبری که آمد از شاهچراغ @Aftabgardan_ha
قسم به اشک و به راز و نیاز هر شب تو به جز دعای شهادت نبود بر لب تو تویی که داغ عزیزت هنوز هم تازه‌ست و مانده در سر مردم هنوز هم تب تو چه خوب گفت بزرگ و مراد ما یک روز که بود عزت مردم، اساس مذهب تو «همان عزیز، همان دخترم که روسری‌اش ...» چه شادمان شد از این گفته‌ات مخاطب تو در این قبیله صدایت هنوز هم باقی‌ست به لطف اهل و عیال و حضور زینب تو و آه از آن شب جمعه، شب غریبی ما شبی که سعد و درخشنده بود کوکب تو چه مانده بود به جز خاتم تو از جسمت چه مانده بود به جز خون میان مرکب تو چه خوب شد شهدایی که همرهت بودند ندیده‌اند چو ما جسم نامرتب تو ... بس است روضه که تو معنی مقاومتی و نسل من، همه شاگردهای مکتب تو @Aftabgardan_ha
برای ❤️ امام مثل کدام از شما رئیسان بود؟ سوال می‌کنم، آیا امام این‌سان بود؟ شریک کاخ‌نشین بود و یا که کوخ‌نشین رفیق میزنشینان و یا شهیدان بود؟ خمینی‌ای که من از کودکی شناخته‌ام شبیه چشمهٔ جاری، شبیه باران بود امام در همهٔ لحظه‌های قدرت خود نه فکر رشوه، نه فکر بگیر و بستان بود امامِ خانه‌ٔ مستأجری، نه فکر شمال نه در خیال خریداری لواسان بود امام، رونق شب‌های تار عصر قیام امام نور حسینیه‌ٔ جماران بود خمینی‌ای که من از کودکی شناخته‌ام نه گنبدی‌ست طلایی، که یک شبستان بود دلم چقدر به یاد ضریح سادهٔ اوست همان ضریح که مانند یک گلستان بود خمینی‌ای که من از کودکی شناخته‌ام رفیق مردم و در فکر مستمندان بود امام در کلماتم نمی‌شود تعریف سلیس و ساده بگویم امام انسان بود برای آنکه ندیدم امام را هرگز، درون سینه‌ٔ من حسرت فراوان بود پدر که سرفه‌ٔ او یادگار والفجر است پدر که در عملیات فتح مهران بود برای آنکه بفهمم امام را، می‌گفت: شبیه سیدعلی بود، مرد میدان بود @Aftabgardan_ha
دل باز شکست، داغی از راه رسید کرمان عزیز باز در خون غلتید آن پیک که خون می‌چکد از پرهایش دارد خبر از عروج هفتاد شهید ... @Aftabgardan_ha