eitaa logo
آفتابگردان‌ها
527 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
شوقی برای دیدن باران نداشتم از پنجره غبار نمی‌رفت قبل تو از دل بعید بود، دل بی‌خیال من هرگز سر قرار نمی‌رفت قبل تو گل داده چارچوب تمام اتاق‌ها از خانه انتظار نمی‌رفت قبل تو... @shahrestaneadabpubb
خیمه‌ها محاصره‌ست، تیغ‌هاست بر گلو دشنه‌هاست پشتِ سر، نیزه‌هاست پیشِ رو روی خاک پیکری‌ست، روی نیزه‌ها سری‌ست قصّه را شنیده‌ایم بندبند، مو به مو قصّه را شنیده‌ایم، قصدِ راه کرده‌ایم شرحِ ماجرا بس است، لب ببند قصّه‌گو! نیست، نیست نخل‌زار، پشت رقصِ این غبار نیزه‌زارِ دشمن است، دشمن است روبه‌رو در مسیرِ مردها صف کشیده دردها زخم‌ها نفس‌نفس، زهرها سبوسبو عدّه‌ای ولی هنوز گرمِ بازیِ خودند یا خزیده در سکوت یا اسیرِ های‌وهو شاهراه ما بلاست، راه شاه کربلاست جز به خون نمی‌کنند عاشقانِ او وضو عاقبت برای او، پیشِ چشم‌های او غرقِ خون‌شدن مرا آرزوست آرزو! @Aftabgardan_ha
این بار چه شاعرانه از راه رسید پیچیده تنش به سطری از شعر سپید دیروز هجا هجا غزل رفته ولی امروز غروب، قطعه برگشته شهید @Aftabgardan_ha
به غیر از تو ندارم در جهان یک آشنا حتی قرار من! تویی تنها قرارم با خدا حتی منی که قد کشیدم ساقه ساقه از دل غربت نبودم لحظه‌ای از ریشهٔ مهرت جدا حتی نه تنها من _که از بی‌تابی‌ام سر می‌رود شوقت_ صدایت می‌زنند این روزها گنجشک‌ها حتی کجای عالمِ تنهایی‌ام دیدار تو حتمی‌ست؟ به عشقت حاضرم پر وا کنم تا ناکجا حتی! شنیدم مهربانی، بیشتر از هر خیال و وهم… شنیدم دوست داری روسیاهان را… مرا حتی… به کویت هرکه رو آورد، برگشتن نمی‌دانست که از کوه غم تو برنمی‌گردد صدا حتی *** سفر جای خودش، آنقدر دورم از وصالت که نمی‌بینم منِ بیچاره خواب کربلا حتی @Aftabgardan_ha
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ. مى‌خواهند نور خدا را به دهانهايشان خاموش كنند ولى خدا كامل‌كننده نور خويش است، اگر چه كافران را ناخوش آيد. از شما شاعر گرامی دعوت می‌کنیم تا اشعار خود را در پاسخ به عمل شنیع و انزجارآور اهانت به قرآن، به آیدی دفتر شعر شهرستان ادب در ایتا و بله بفرستید.👈 https://eitaa.com/office4poem @Aftabgardan_ha
از میان حجم انبوه سیاهی‌ها، به تو ... من پناه آورده‌ام از وحشت دنیا، به تو خوب می‌دانم که هستم روسیاهِ روسیاه گرچه از خود ناامیدم، دلخوشم اما به تو توبه کردم تا مگر آدم شوم اما نشد پس توسل می‌کنم چون آدم و حوا به تو دود شهر آشفته‌ام کرده، خوشا عود حرم ... می‌رسانْدم کاشکی در کربلا خود را به تو می روم هیات، مگر هیات مرا تسکین دهد می‌رسم اینجا و نزدیکم کمی حالا به تو ای که دریاهای عالم تشنهٔ کام تواند داد آخر یک نفر یک قطره از دریا به تو؟ نه فقط از غصه آبت می‌کند تا می‌رسد نالهٔ «ادرک اخاک» از جانب سقا به تو قطره قطره خون اصغر می‌چکد بر آسمان تسلیت گوید خدا در این غم عُظمی به تو روی خاک داغ صحرا، روی نیزه، در تنور هرنفس، هر لحظه، در هر جا سلام ما به تو @Afftabgardan_ha
صدای قافله‌ای می‌رسد دوباره به گوشم محرم است و مبادا به قدر وسع نکوشم عزا نه! جان دوباره است در عوالم هستی کفن کنید تنم را، اگر سیاه نپوشم خوش است روضه به هر هیاتی اگر که درآیم چه مثل فرش بیفتم، چه مثل دیگ بجوشم نشسته‌ام بنشانم به اشک، آتشِ دل را اگر که گوشه‌ای از بزم، سر به زیر و خموشم غم حسین که باشد، چه باک از غم عالم؟ غمی عزیزتر از هر غمی نهاد به دوشم سر از کمند محبت، به هیچ روی نتابم به هیچ سود، دلم را به غیر او نفروشم به تربت است فقط، هرچه سر به خاک گذارم به عشق ذکر «» است، هرچه آب بنوشم @Afftabgardan_ha
آهسته در برابر طوفان گریستی بر ریگ‌های داغ بیابان گریستی دستی به جام باده و دستی به زلف یار از خیمه تا میانه‌ٔ میدان گریستی «همراه تو زمین و زمان گریه می‌کند» با خاک و باد و آتش و باران گریستی ای سرپناه بی سر و سامانی حسین بی سرپناه، بی سر و سامان گریستی از خیمه‌ای به خیمه‌ٔ دیگر دویدی و همپای بغض مرثیه‌خوانان گریستی بانوی صبح روشنی کاروان چرا تا شام روی ناقهٔ عریان گریستی گاهی به دور دخترکان سپیدمو گاهی به زیر معجر و پنهان گریستی دیر آمدی و پیرهنی بر تنش نبود دیر آمدی اگرچه فراوان گریستی @Aftabgardan_ha
گاهی به جای چشم، قلم گریه می‌کند سرشار از گلایه و غم گریه می‌کند وقتی صدای روضه بپیچد به کوچه‌ها با «این چه شورش است»، عَلَم گریه می‌کند خیره به صحن و گنبد تو هر کبوتری پر می‌زند میان حرم، گریه می‌کند هرکس به اربعین نرسد، از فراق تو در خانه‌اش قدم به قدم گریه می‌کند بیتی که خواست روضه بخواند نیامده تنها نشسته کنج دلم گریه می‌کند @Aftabgardan_ha
آن شوق تمام را چرا سوزاندند؟ تصویر خیام را چرا سوزاندند؟ این نخل ستایشگر سیصد ساله، این پیرغلام را چرا سوزاندند؟ پ.ن: حریقِ عمدیِ نخل با قدمت ۳۰۰ ساله در محله کوشک (اردستان) و اهانت به اعتقادات مردم، موجب جریحه‌دارشدن دل عزاداران حسینی شد. @Aftabgardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
با ردیف تمیز فنجان‌ها، قافیه می‌شوند گلدان‌ها تو و مضمون تازۀ نان‌ها در شب شعر آشپزخانه گیج عطر است چای در مشتت، استكان تشنۀ سرانگشتت قوری از دست‌هات می‌گیرد، بوسه‌ای داغ‌داغ و دزدانه... یادداشتی بخوانید از حسنا محمدزاده بر کتاب «شبانماه» اثر فاطمه عارف‌نژاد: https://shahrestanadab.com/Content/ID/12427/ @shahrestanadab
در پی اهانت به قرآن کریم یک زمان «سلمان رشدی»، یک زمان اصحاب فیل تا ابد بر هر که حرمت بشکند «لَعناً وَبیل» برهه‌ای «سَلوان مومیکا»، دوره‌ای هم «بولهب» دیده چشم روزگاران بی‌شمار از این قبیل مدعی در چنته‌اش حرف حسابی بود اگر، عشق را آتش نمی‌زد، «نحن أبناء الدلیل» خواه دوشادوش شیطان، خواه در آغوش حق انتخابش با خودش، «إنا هدیناه السبیل» آنچه که آتش کشیدند آفتاب است آفتاب کی؟ کجا؟ تاثیر دارد هُرم آتش بر خلیل؟ ما شنیدیم و حواریون ز بالا دیده‌اند شخص عیسی(ع) هم به این آیات می‌بندد دخیل باز هم بر اهل جهل و غفلت و بغض و حسد آرزو دارم ‌بتابد نور اسلام اصیل @Aftabgardan_ha
به روشنایی جز وهم کسی راه نشانت ندهد آیات خدا دمی تکانت ندهد نور است کتاب آسمانی، نور است خفاشی و خورشید امانت ندهد @Aftabgardan_ha
آوای غریب عشق از نی آمد با صوت ملیح قل هو الله احد کشتند تو را به نیزه بردند ولی زخم تو دهن گشود و حرفش را زد @Aftabgardan_ha
آنچه دشمن خواست بی‌شک آن نشد؛ خیمه‌ها را یک‌به‌یک آتش زد و گندم ری نان نشد. @Aftabgardan_ha
بر حسین بن علی یا با حسین بن علی؟ با یزید بن یهودی یا حسین بن علی؟ حرف شمشیر و دلت آخر یکی شد یا دو تا؟ چیست تکلیف تو آیا با حسین بن علی؟ اینکه می‌آید صدایش بانگ هل من ناصر است از گلوی کیست این آوا؟ حسین بن علی در کدامین صف نشستی در سپاه کیستی؟ چون خدا تنهاست حق، تنها حسین بن علی شور، شیدایی، جنون، مستی، به خون غلتیدگی لفظ عشق‌اند این‌ همه، معنا حسین بن علی جان حسین بن علی، جانان حسین بن علی دین حسین بن علی، دنیا حسین بن علی می‌توان با تیغ، کِی حبل‌المتین را سر برید؟ نخل طوبی، عروة الوثقی حسین بن علی تشنۀ سیرابِ دریادل یل ام‌البنین کشتۀ جاوید و نامیرا حسین بن علی کعبه خواهد زد به سینه، سنگ او را تا ابد کربلایش قبلۀ دل‌ها حسین بن علی :: در شکوه واقعه، ای کاش پرپر می‌شدیم در کنارت روز عاشورا، حسین بن علی! @Aftabgardan_ha
«يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّـهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّـهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُون» آتش می‌افروزد، به شیطان اقتدا کرده از قلب تاریکش به دوزخ راه وا کرده در حصر طاغوت است و در زنجیر طغیان‌ها با واژهٔ معصوم آزادی چه‌ها کرده؟ دستش به خون آیهٔ تطهیر آلوده‌ست خود را اگر مصداقی از تبت یدا کرده ابلیس‌انسانِ خدانشناسِ کافرکیش مرز وقاحت را چه آسان جابجا کرده! او از همان قومی‌ست که قرآن ناطق را ظهر عطش، بر خاک، تقطیع هجا کرده آیینه‌ در آیینه حق تکثیر خواهد شد ظلمت اگر با نورِ نور اینگونه تا کرده آتش زده شاید که خاموشش کند، اما آتشفشانش نوربارانی به‌پا کرده! از هر طرف در رمی شیطانند خلق الله با عروة الوثقی درافتاده؟ خطا کرده سهم غرورش عاقبت بارانی از سنگ است هرکس به سمت آسمان تیری رها کرده @Aftabgardan_ha
آسمان بی‌شک پر از تکبیره‌الاحرام اوست غم همیشه تشنه‌ٔ دریای ناآرام اوست اوج تفسیر تمام آیه‌های عاشقی در میان خطبه‌های کربلا تا شام اوست مثل نام مرتضی بعد از پیمبر دیده‌ام هر کجا نام حسین آمد، پس از آن، نام اوست چشم‌هایش هیچ چیزی غیر زیبایی ندید ما رأیتُ... اولین و آخرین پیغام اوست شیعه بی‌تردید بی‌زینب به پایان می‌رسید در دل ایمانی اگر داریم از اسلام اوست از نجف تا کربلا موکب به موکب می‌روم هر کجا پا می‌گذارم سفره‌ٔ اکرام اوست کربلا پایان پرچم‌داری زینب نبود تازه‌ این آغاز ختم سوره‌ٔ انعام اوست @Aftabgardan_ha
در انتظار آمدن صبح عید بود آغوشِ سردِ پنجره گرمِ امید بود هر قفل بسته با صلواتش گشوده شد تسبیح کهنه‌ٔ پدرم شاکلید بود قلبش هزار آینه شد رو به آفتاب در سینه‌اش مزار هزاران شهید بود او شمرخوانِ تعزیه‌ها بود سال‌ها در چشم اهل عشق ولی روسفید بود تقویم را ورق زده‌ام، بی حضور او اسفند اولین ورق سررسید بود یک روز بال و پر زد و سوی بهار رفت آن پنجره که منتظر صبح عید بود @Aftabgardan_ha
بیست و سومین جلسه از سلسله نشست‌های شعرخوانی (ویژه اعضای ادوار مختلف ) با عنوان ، با اجرای ، در دفتر مؤسسه شهرستان ادب برگزار می‌شود. مهمان ویژه بیست و سومین جلسه: دکتر همراه با شعرخوانی زمان: ‌شنبه ۲۸ مرداد ماه ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۰۰ مکان: تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از سه راه طالقانی، روبروی سینما صحرا. پلاک ۱۶٨، طبقه چهارم @Aftabgardan_ha
برگزیدگان دومین شعر فصل آفتابگردان‌های دوره دهم (ویژه بهار) معرفی شدند. دفتر شعر مؤسسه فرهنگی هنری «شهرستان ادب»، در ادامه برگزاری دوره‌های جامع آموزش شعر جوان کشور (آفتابگردان‌ها)، جایزه ادبی «شعر فصل» را در فصول چهارگانه سال برای ایجاد رقابت و انگیزه‌بخشی به شاعران جوان عضو این دوره برگزار کرده است. در دومین فراخوان شعر فصل (ویژه بهار)، تعداد ۴۷ اثر در موضوع آزاد و ۱۳ اثر در موضوع ویژه (سبک زندگی ایرانی) از شاعران عضو دوره دهم آفتابگردان‌ها دریافت شده بود که پس از دو مرحله داوری، برگزیدگان این فراخوان مشخص شدند. داوری مرحله دوم این آثار را سرکار خانم فریبا یوسفی و آقایان علی داودی، سیدوحید سمنانی، مبین اردستانی، محمدحسین نجفی و علیرضا میرزایی بر عهده داشتند. در موضوع ویژه هیچ اثر برگزیده‌ای نداشتیم. اثر «معصومه توکلی» در موضوع آزاد به عنوان برگزیده انتخاب شد و همچنین آثار «زینب حاتم پور»، « سحر هادیان کمرودی» و «زینب خاکباز مقدم» شایسته تقدیر شناخته شدند. به نقل از روابط عمومی شهرستان ادب سومین فراخوان فصل شعر (ویژه تابستان)، در مردادماه امسال در دو موضوع آزاد و ویژه «ایران ما» (همدلی و همراهی در مسیر اعتلای ایران) منتشر خواهد شد. گفتنی است دفتر شعر مؤسسه فرهنگی هنری «شهرستان ادب»، در دوازدهمین سال فعالیت خود، در حال برگزاری دهمین دوره جامع آموزش شعر کشور (آفتابگردان‌ها) است. دبیرخانه دهمین دوره جامع آموزش شعر جوان کشور (آفتابگردان‌ها) @Aftabgardan_ha
هدایت شده از شهرستان ادب
همه از هر کجا باشند از این راه می‌آیند به سویت ای امین‌الله! خلق‌الله می‌آیند زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد زمین و آسمان با زائرانت راه می‌آیند ببین شانه‌به‌شانه هم سفید و هم سیاه اینجا به شوق دیدن تو پا‌به‌پا، همراه می‌آیند مدار عاشقی سقاست، آغاز طواف از اوست به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه می‌آیند قیامت کرده‌ای، انگار تصویری‌ست از محشر که دوشادوش هم نزدت گدا و شاه می‌آیند نکیر و منکر از من گرچه زهر چشم می‌گیرند به لطف گوشه‌چشمت عاقبت کوتاه می‌آیند @shahrestanadab
حال خوبی نداشتم آن شب اتفاقی سراغ من آمد در خودم غرق بودم و ناگاه خواهرم به اتاق من آمد گلسری توی دست‌هایش بود روی گل‌هاش نقش پروانه آمد آرام سوی آغوشم خواست بر موی او کشم شانه شانه را سمت موی او بردم با گره‌های آن شدم سرشاخ ناگهان ناله کرد: موهایم... داری از ریشه می‌کنی‌شان آخ! شانه را باز سمت او بردم خواستم تا ادامه... اما نه چشم من تاب آن ندارد که گریه‌های سه‌ساله‌ها را... نه مثل موهای خواهرم آن شب حال من هم ملول و درهم بود راستی رفته بود از یادم که شب سوم محرم بود @Aftabgardan_ha
نه چشم کشف و شهودم، نه گوش نجوایم نه در سواحل لفظم، نه غرق معنایم نصیب پنجره‌ام چیست جز شلوغی شهر سلوک منظره‌ای نیست در تماشایم نه برده است مرا سیر انفس و آفاق نه نوری از ملکوت آمده به رویایم نه دوزخ است سرانجام بی‌ارادگی‌ام نه می‌رسد به بهشت تو دست دنیایم نه بوده کفرم همپایهٔ بزرگی تو نه آنچنان که تو شایسته‌ای، تمنایم شبیه نیست صفاتم به ذات تو، آنی فقط به وسعت تنهایی تو، تنهاییم @Aftabgardan_ha