آدمیست دیگر ، یک روز حوصلهی هیچ چیز را ندارد ، دوست دارد خودش را بردارد بریزد دور.
پس از تحمل آن همه درد ، کسی که به مقصد میرسد دیگر همانی نیست که به راه افتاده بود:)
و اى كاش مىتوانستم اين دل خسته و غمگين را دور از چشم همگان انگار كه براى من نيست كنار خيابانى رها كنم...
‹اغمــٔـا›
؛
من نمیدانم آدم خوبی هستم یا نه ، ولی این را میدانم که بیشتر از سهمم رنج میبرم...
عمیقاً نیاز به حرف زدن دارم و عمیقاً نمیخوام با هیچکدوم از آدمای اطرافم حرف بزنم:))!
خسته شده ام آنقدر گشته ام تا متنی شعری آهنگی پیدا کنم برایِ آنکه مرا درک کنید، کاش سکوت کنم و بدانید در من چه میگذرد(: