‹اغمــٔـا›
توییت امشب:
من نمیتونم احساساتمو بهت بگم
ولی تو خودت بفهم و قبل اینکه این احساسات ناگفته خفم کنه بیا بغلم کن:))!
شدیدا احساس میکنم که دارم از پرتگاه میفتم پایین و به زور با دستام یه جا رو گرفتم که نیفتم؛ زندگی هم بالاسرم ایستاده و داره پاهاشو روی دستام فشار میده !؛
‹اغمــٔـا›
یجایی صادق هایت میگه:
دیشب که نمیدانسم برای کدامین یک
از دردهایم گریه کنم؛
کلی خندیدم ...
و گفت که سعی میکند
روح و قلبش را ترمیم کند و
زود برگردد ...
هرگز نگفت که این زود چه وقتی است : )