‹اغمــٔـا›
؛
گاه در وجودمان به قبرستانی محتاجیم...
برای چیزهایی که درونمان میمیرند..."
حواستان
به سردیِ لحن باشد
گاهی بهانه است
تا بدانند
دوستشان دارید یا نه
حواستان باشد...
‹اغمــٔـا›
یکی یه جایی خستگی و درد دلتنگی رو به قشنگی تمام معنا میکنه؛اونجایی که میگه:
بی تو با قافله ی غصه و غم ها چه کنم؟!
تار و پودم تو بگو، با دل تنها چه کنم....؟!
آنان را که در حال رقص بودند؛
کسانی به دیوانگی متهم کردند که
قادر به شنیدن صدای موسیقی نبودند !
‹اغمــٔـا›
-ولی تو حواست نبود منم دیگه تلاشی نکردم؛
-و اینجا، سالهاست که شب است؛