چطور بگویم؟ انگار که از جنگ برگشتهام با خبر پیروزی، اما خانهام ویران و خانوادهام مُردهاند.
من شاهد عوض شدن تک تک ادمای زندگیم بودمو فقط سکوت کردم زل زدم بهشون و تو دلم براشون غصه خوردم .
سختترین کار دنیا اعتماد به مغزیه که فکرمیکنی داری، ولی همش دلته که تصمیم میگیره:)))
‹اغمــٔـا›
زیبایی کتاب:
سخت است
میان کسانی زندگی کنی
که نه سکوتت را میفهمند
نه فریادت!
ولی تو، نفسهایشان را هم میشناسی!