عاشق شدن مثل گوش دادنِ
صدای پیانو تو یه کافه شلوغه؛
اگه بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی،
باید چشاتو ببندی و از همه صداها بگذری.
‹اغمــٔـا›
زندگی تو همین یه بیت خلاصه شده:
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند ...
‹اغمــٔـا›
مث بچه ی پنج ساله ای که خورده زمین و از دستاش داره خون میاد زانوهاش زخم شدن داره داد میزنه که کمکش
مث فریاد بلندی که به گوش کسی نمیرسد !
دقیقا گیر کردیم تو همونجایی که
تو فیلم سنتوری میگفت:
هیچ آیندهای ندارم، هیچ امنیتی ندارم،
مگه ادم چقدر زنده میمونه؟
اخه اینم شد زندگی؟
از همچی حالم بهم میخوره،
از این مملکتِ خشن دروغگو بیرحم که
همه رو بدبخت میکنه.
واقعا حالم بهم میخوره..
از اینکه وقتی زیادی حرف دارم و توان بیانشُ از دست میدم به شکل افتضاحی متنفرم . .