‹اغمــٔـا›
زیبایی کتاب:
از خودش می پرسد؛
من چرا باید یک نفر را احتیاج داشته باشم که با او دو کلمه حرف بزنم؟ خودم با خودم میتوانم بیشتر از دو کلمه حرف بزنم و حرفهای خودم را راحت تر بفهمم !
و اگر کسی به اینجا برسد دیگر نه میگردد، نه انتظار میکشد...
هرچقدرم از صبح سعی کنم خوب بنظر بیام،
شب که میشه غم دست میندازه دور گردنمو
با تمام قدرت فشار میده.
‹اغمــٔـا›
بذار از خودم بهت بگم یه بدن پر از زخم و یه روح پر از درد… دستایی که از عصبانیت میلرزن و یه گلو که
آدرمارو وقتی بشناسین که سرشون شلوغه !
تنهاایی همرو مهربون میکنه:)
#ممبرنویس
‹اغمــٔـا›
توییت امشب:
اما زندگی همینجوریشم پاش رو گلوم بود و لزومی به نبود تو ، نبود:))!
بالا رفتن سن؛ هیچ تاثیری در سطح شعور نداره؛
نهایتا یک بیشعور پیر میشیم که فکر میکنیم هر چیزی که میگیم بقیه باید بخاطر سن و سالمون قبول کنن و احترام بذارن !