‹اغمــٔـا›
به هوای دلِ بیچاره ، که تنگ است بیا . . .
بغضِ تو ، راه نفس های مرا بست بیا . . .
دنیای مجازی، دنیای آدمها در پس نقابها، نقابهای خوش رنگ،
اینجا سرزمین دروغ های باور کردنی است.
‹اغمــٔـا›
زیبایی کتاب:
نمی دانستم چرا میخواهم بگریم ولی میدانستم اگر کسی نگاهم کند یا با من حرف بزند ، یک هفته تمام گریه میکنم ؛ مثل لیوان آبی که لبریز است و در محل ناآرامی قرار دارد.
گاهی اوقات یک چیزِ کوچک یا اتفاقی ناچیز ،
جرقه ای میشود تا آدم
تمام دردهای زندگیَش را یک جا گریه کند ...