‹اغمــٔـا›
؛
خوشبختی هایم را
با عجله در سرنوشتم نوشته بودند
بد خط بود
روزگار نتوانست آنهارا بخواند.
باید بگویم دیگر چیزهای زیادی برایم آن اهمیت سابق را ندارند و این خوب که نه عالی است؛
‹اغمــٔـا›
توییت امشب:
دیگه نه میشه از این روزا گذشت
نه میشه که به عقب برگشت:))!
اگر راست است که هرکسی یک ستاره در آسمان دارد،
ستارهی من باید دور، تاریک و بیمعنی باشد.
شاید اصلاًمن ستارهای نداشتهام.
من واقعاً دارم همهی تلاشمو میکنم تا ادامه بدم ، اما اگه یه روز چشماتو باز کردی و من نبودم ، خیلی متأسفم:)))
با اینکه فکر میکردم خیلی به او نزدیکم نتوانستم بفهمم در درونش چه میگذرد حتی نزدیک ترین آدم ها هم حرف های ناگفته زیادی دارند، شاید کلمات برای پوشاندن چیزی به وجود می آیند؛ چیزی را میگویی، تا چیزی را نگویی.