‹اغمــٔـا›
؛
اوضاع خراب است مراعات کنید ؛
حال یک من ، منِ دیوانه خراب است مراعات کنید...
‹اغمــٔـا›
توییت امشب:
ناراحت کردن یه آدم مثل پرت کردن یه تیر به آسمونه که نمیدونی کجای زندگیت قراره برگرده پایین و یقه خودتو بگیره:))!
حافظهی آدم دَر ندارد که آدمها برای رفت و آمدشان اجازه بگیرند ،در زندگی هرکس چند نفری هستند که برای رد شدن از مرزِ ذهن ویزا لازم ندارند و خواسته و ناخواسته همه جا با او هستند ، تا پای گور هم ! : )